حجت الاسلام احمد خوشخو

مذهبی و اخلاقی و سیاسی

حجت الاسلام احمد خوشخو

مذهبی و اخلاقی و سیاسی

اطلاعات مذهبی و اخلاقی و سیاسی

۶۳ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

دشت ها را برای پیداکردنش پیموده‌ام
فرمانده نیروی قدس سپاه در واکنش به شایعات گسترده‌ای که درباره مجروح یا شهید شدن وی منتشر شده است، خندید و گفت: "این ها چیزهایی است که دشت ها و کوه هایی را برای پیداکردنش پیموده‌ام".
واکنش سردار سلیمانی به خبر شهادتش
صراط: سردار قاسم سلیمانی یکشنبه ٨ آذر در گفتگو با خبرنگار پایگاه تحلیلی خبری الوقت در تهران گفت: شهادت در منا و پس از مناجات در عرفات و در سرزمین وحی برای آقای رکن آبادی یک پایان افتخارآمیز بود؛ وی با جهاد در راه خدا، به دیپلماسی رنگ و بوی دیگری بخشیده بود.

سردار سلیمانی در این گفتگو که در دفتر کار وی در تهران صورت گرفت، رکن آبادی را یک شخصیت انقلابی نامید که به دیپلماسی معنای تازه‌ای داده است. او گفت: "رکن آبادی زیر بمباران های وحشیانه رژیم صهیونیستی در جنگ ٣٣روزه تابستان 2006 میلادی، نقش مهمی در حفظ شیرازه لبنان در برابر این تهاجم داشت".

فرمانده نیروی قدس سپاه در واکنش به شایعات گسترده‌ای که درباره مجروح یا شهید شدن وی منتشر شده است، خندید و گفت: "این ها چیزهایی است که دشت ها و کوه هایی را برای پیداکردنش پیموده‌ام".

منبع: تسنیم
مطالب مرتبط
برچسب ها: صراط ، سردار سلیمانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۲۰:۰۱
احمد خوشخو
امام خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه:
ای کاش همراه زائران اربعین بودیم/ مقررات دولت برای خروج از کشور حتماً مراعات شود

 
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه گفتند: حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف در این پدیده بی‌سابقه، بدون تردید از جمله شعائر الهی است.
ای کاش همراه زائران اربعین بودیم/ مقررات دولت برای خروج از کشور حتماً مراعات شود
گروه اجتماعی "جهان نیوز" ـ   پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (دوشنبه) در جلسه درس خارج فقه، پدیده بی‌نظیر و حرکت عظیم و پر معنای راهپیمایی اربعین حسینی علیه‌السلام را حسنه‌ای ماندگار خواندند و گفتند: ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگی‌های منحصر به‌فرد مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است و حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف جهان در این پدیده بی‌سابقه، بدون تردید از جمله شعائر الهی است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای با اشاره به بزرگواری و محبت مردم عراق در پذیرایی از زائران اربعین، به کسانی که توفیق حضور در این حرکت پر معنا و پر مغز را پیدا کرده‌اند توصیه کردند این فرصت را مغتنم بشمارند و افزودند: ما نیز از دور به حال زائران اربعین غبطه می‌خوریم و آرزو می‌کنیم ای کاش همراه شما بودیم.

رهبر انقلاب، فرصت ارتباط معنوی و عاشقانه با خاندان پیامبر اکرم(ص) و زیارت این عناصر ممتاز، برجسته، نورانی و ملکوتی را از امتیازات تفکر شیعی در میان فرق اسلامی دانستند و گفتند: حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوه‌ای از ویژگیهای برجسته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج می‌زند هم «عشق و محبت».

ایشان همچنین زائران اربعین را به رعایت ضوابط و مقررات توصیه و تأکید کردند: دولت در خصوص خروج از کشور مقرراتی معین کرده که حتماً باید مراعات شود و حرکت خارج از این ضوابط مطلوب نیست.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۴ ، ۱۹:۵۳
احمد خوشخو
دومین نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
به گزارش جهان به نقل از دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه‌ای، متن این نامه به شرح ذیل است:
 
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
 
به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
 
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.
 
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
 
چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
 
لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
 
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
 
متأسّفانه این ریشه‌ها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دوره‌ی معاصر، جهان غرب با بهره‌گیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیه‌سازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیان‌بار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترم‌ترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، به‌هیچ‌وجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بی‌بندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفه‌های اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزه‌جو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعه‌ی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارت‌بار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروه‌های فرومایه‌ای مثل داعش، زاییده‌ی این‌گونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیده‌ها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالی‌که تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آن‌هم در دل یک قبیله‌ی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقی‌ترین و انسانی‌ترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابه‌ی کشتن همه‌ی بشریّت میداند، زباله‌ای مثل داعش بیرون بیاید؟
 
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شده‌اند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافته‌اند، جذب این نوع گروه‌ها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آن‌قدر افراطی شوند که هم‌وطنان خود را گلوله‌باران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیه‌ی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگی‌های پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابری‌ها و احیاناً تبعیض‌های قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقده‌هایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
 
به‌هرحال این شما هستید که باید لایه‌های ظاهری جامعه‌ی خود را بشکافید، گره‌ها و کینه‌ها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانه‌ای است که گسست‌های موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتاب‌زده که جامعه‌ی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیون‌ها انسان فعّال و مسئولیّت‌پذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلی‌شان محروم سازد و از صحنه‌ی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصله‌ها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد جز اینکه با افزایش قطب‌بندی‌های موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواه‌ناخواه خاصیّت برگشت‌پذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایسته‌ی این ناسپاسی‌ها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی می‌شناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرف‌بینی و استفاده از تجربه‌های ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پی‌ریزی کنید. در این صورت، در آینده‌ای نه‌چندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالوده‌ای استوار کرده‌اید، سایه‌ی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آینده‌ای روشن را بر صفحه‌ی گیتی میتاباند.
 
سیّدعلی خامنه‌ای
 
۸ آذر ۱۳۹۴
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۱
احمد خوشخو

ده‌ها سال طول کشید تا صنعت نفت کشور ملی شد، سال‌ها طول کشید که شر‌کت‌های نفتی خارجی از ایران بیرون رانده شدند و اکنون با اجرای این قرارداد، نه تنها خود برمی‌گردند بلکه با پذیرفتن شرکت‌های جدیدالتاسیس نفتی ایرانی در کنار خود، موجب می‌شوند که شرکت ملی نفت بخش قابل ملاحظه‌ای از نیروهای با تجربه و متخصص خود را از دست بدهد. هیچ قراردادی در طول تاریخ صنعت نفت کشور، چنین زیبا و کارا قلب شرکت ملی نفت ایران را هدف قرار نداده است.

ده‌ها سال طول کشید تا صنعت نفت کشور ملی شد، سال‌ها طول کشید که شر‌کت‌های نفتی خارجی از ایران بیرون رانده شدند و اکنون با اجرای این قرارداد، نه تنها خود برمی‌گردند بلکه با پذیرفتن شرکت‌های جدیدالتاسیس نفتی ایرانی در کنار خود، موجب می‌شوند که شرکت ملی نفت بخش قابل ملاحظه‌ای از نیروهای با تجربه و متخصص خود را از دست بدهد. هیچ قراردادی در طول تاریخ صنعت نفت کشور، چنین زیبا و کارا قلب شرکت ملی نفت ایران را هدف قرار نداده است.

گروه اقتصادی-رجانیوز: ۶۴ سال پس از ملی شدن صنعت نفت ایران، بیژن زنگنه امروز از قراردادهایی رونمایی کرده است، که عملا امتیاز اکتشاف، استخراج، بهره برداری و فروش نفت ایران به مدت ۲۵ سال را به شرکت های خارجی واگذار می کند!
به گزارش رجانیوز این قراردادها که در یکسال گذشته بصورت مفصل  از سوی زنگنه و تیم او تبلیغ شده است، با عنوان IPC معرفی شده است، مغایر با اصل ۴۴ قانون اساسی، قرار است این امتیاز را به کشورها و شرکت های خارجی واگذار کند!

بیژن زنگنه صبح امروز در کنفرانس تهران که با هدف معرفی مدل جدید قراردادهای صنعت نفت (IPC) در سالن اجلاس سران در حال برگزاری است، اصول مهم برنامه های آتی وزارت نفت را تشریح کرد و گفت: تجربه بیش از ۱۰ قرارداد بین‌المللی در قالب بیع متقابل و بازخورد این قراردادها و نظرات شرکت‌های طرف قرارداد ما و کارشناسان بین المللی ما را بر آن داشت که مدل قراردادی طراحی کنیم که هم برای شرکای بین المللی جذابیت داشته باشد و هم اهداف کشور را تامین کند تا شرایط برد - برد برای شرکت ملی نفت و طرف های قراردادی آن ایجاد شود.
 

در ادامه متن یادداشت دکتر مسعود درخشان اقتصاد دان و عضو هیئت علمی دانشگاه لندن و علامه طباطبایی را در نقد و بررسی این قرار داد می خوانید:

 

قرارداد جدیدی که اخیراً توسط شرکت ملی نفت ایران برای بخش بالادستی طراحی شده است به IPC یا «قرارداد نفتی ایران» معروف می باشد (Iran Petroleum Contract)  و کلیه عملیات نفتی از اکتشاف و حفاری گرفته تا توسعه و بهره‌برداری و ازدیاد برداشت را شامل می‌شود. در این گزارش کوتاه، نخست تفاوت اساسی این قرارداد را با انواع قراردادهای نفتی که در طول تاریخ صنعت نفت کشور منعقد شده است بررسی می‌کنیم و به آثاری که اجرای این قرارداد در ساختار شرکت ملی نفت ایران و آینده صنعت نفت کشور خواهد داشت، میپردازیم. سپس تفاوت این قرارداد با قراردادهای بیع متقابل را به اجمال بیان کرده و نهایتاً با پیشنهادهایی برای اصلاح این قرارداد و تذکر برخی نکات مغفول در طراحی قراردادهای نفتی، این گزارش را به پایان می‌رسانیم. «شرایط عمومی، ساختار و الگوی قراردادهای بالادستی نفت و گاز» که اخیراً به تصویب هیئت وزیران رسیده است تنها سند رسمی است که در این گزارش، به آن ارجاع می‌شود.

 

۱- تفاوت اساسی قرارداد جدید نفتی با سایر قراردادهای نفتی منعقده در ایران

 

ویژگی بسیار مهمی که این قرارداد را از کلیه قراردادهای منعقده از امتیازنامه رویتر (۱۲۵۱ شمسی مطابق با ۱۸۷۲ میلادی که هیچگاه اجرا نشد) و امتیازنامه دارسی (۱۲۸۰ شمسی مطابق با ۱۹۰۱ میلادی) تاکنون متمایز می‌کند این است که هر شرکت نفتی خارجی که بخواهد در بخش بالادستی نفت سرمایه‌گذاری کند می‌بایستی شریک ایرانی داشته باشد. به موجب بند ۴-۱ «در هر قرارداد برحسب شرایط، شرکت‌های صاحب صلاحیت ایرانی با تایید کارفرما، به عنوان شریکِ شرکت یا شرکت‌های معتبر نفتی خارجی حضور دارند و با حضور در فرآیند اجرای قرارداد، امکان انتقال و توسعه دانش فنی و مهارت‌های مدیریتی و مهندسی مخزن به آنها میسر می‌گردد.»

 

نقد و بررسی

خاطر نشان می‌کنیم که در خلال ۱۴۳ سال سابقه قراردادهای نفتی در ایران، هیچگاه حضور شرکت ایرانی، شرط لازم برای انعقاد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی نبوده است. با وجود این، در این پیش‌نویس ۱۳ صفحه‌ای در هیچ بند یا ماده دیگری به الزامات، تعهدات، مسئولیت‌ها، نحوه تامین مالی و نقش این شرکت ایرانی در فرآیند اجرای قرارداد اشاره‌ای نشده است و همین امر، از کاستی‌های جدی این قرارداد نفتی محسوب می‌شود.

    با توجه به مبهم بودن بند ۴-۱، سوالات زیر مطرح می‌شود که در متن مصوبه هیئت وزیران بدون پاسخ مانده است:

الف- به لحاظ حقوقی، منظور از واژه «حضور» در عبارت شرکت ایرانی به عنوان شریکِ شرکت خارجی در فرآیند اجرای قرارداد «حضور» دارد، چیست؟

ب- شرایط این مشارکت چیست؟ اگر مشارکت در سرمایه است، آنگاه لوازم و الزامات آن چیست؟ آیا مشارکت در مدیریت است؟ آنگاه سازوکار این مشارکت کدام است؟

ج- این شرکت ایرانی، چه تعهدات و مسئولیت‌هایی در قبال شرکت ملی نفت ایران دارد و بالعکس؟

د- پرداخت‌های مالی به این شرکت ایرانی چگونه و از چه محلی است؟

    خوشبختانه با جستجوی بیشتر و استفاده از بیانات برخی دست‌اندرکاران تهیه این قرارداد، ‌این نکته معلوم شد که این قرارداد جدید نفتی، بین شرکت ملی نفت ایران و شرکتی تحت عنوان JOC به معنای «شرکت عملیات مشترک»‌ (Joint Operating Company)  منعقد می‌شود. نکته مهم این است که JOC متشکل از یک شرکت نفتی خارجی است که در خارج از ایران به ثبت رسیده به علاوه یک شرکت ایرانی که در ایران به ثبت رسیده و/ یا یک شرکت دیگر که علی‌الظاهر می‌تواند ایرانی یا خارجی باشد. نکته حائز اهمیت این است که به مجموعه این شرکت‌ها «پیمانکار» گفته می‌شود. بنابراین، در متن مصوب هیئت وزیران، هر جا صحبت از طرف دوم قرارداد می‌شود، منظور مجموعه شرکت‌های خارجی و ایرانی است که به عنوان «یک کل واحد» ‌در نظر گرفته می‌شود و این کل واحد در مقابل شرکت ملی نفت قرار گرفته و قرارداد منعقد می‌شود. بنابراین نکته قابل توجه این است که این شرکت نفتی ایرانی، جزئی از شرکت ملی نفت ایران نیست بلکه در کنار شرکت نفتی خارجی و به عنوان جزئی از طرف دوم قرارداد، با شرکت ملی نفت ایران چانه‌زنی می‌کند. با توجه به آنچه گذشت به نظر می‌رسد که کلیه هزینه‌های این شرکت ایرانی دقیقاً مشابه هزینه‌های شرکت خارجی از محل نفت تولید شده از میدان پرداخت خواهد شد.

 

تبعات و آثار تشکیل شرکت‌های ایرانی به عنوان شرکای شرکت‌های نفتی خارجی

منطقا این شرکت‌های ایرانی می‌بایستی به لحاظ نیروهای فنی- مهندسی حداقل‌های لازم را داشته باشند. فرض کنید در خلال چند سال آینده قراردادهای نفتی برای ۴۰ میدان نفتی یا گازی منعقد گردد. اگر هر شرکت ذی‌صلاح ایرانی می‌بایستی حداقل ۱۰ مهندس متخصص و باتجربه در حوزه‌های اکتشاف، حفاری، توسعه، تولید، ازدیاد برداشت و بهره‌برداری داشته باشد آنگاه حدود ۴۰۰ مهندس متخصص و باتجربه موردنیاز است. منطقا انتظار می‌رود که این نیروها، به دلایل و انگیزه‌های مالی و غیرمالی، از بدنه شرکت ملی نفت جدا خواهند شد و برای ۲۷ سال که طول عمر قرارداد است، به عنوان شریک در کنار شرکت‌هایی همچون بی‌پی، شل، توتال و استات‌اویل قرار می‌گیرند و در خوشبینانه‌ترین حالت، از تجربیات و مهارت‌های مدیریتی شرکت‌های نفتی خارجی بهره‌مند شده و رشد می‌کنند. سوال این است که نهایتاً چه چیزی عاید شرکت ملی نفت ایران خواهد شد؟ رشد شرکت‌های ایرانی در دامن شرکت‌های نفتی خارجی منطقاً موجب رشد فناوری و مهارت‌های مدیریتی در شرکت ملی نفت ایران نخواهد بود، زیرا چنانکه قبلاً گفته شد این شرکت‌ها نه تنها جزئی از بدنه شرکت ملی نفت نیستند بلکه به لحاظ منافع و اهداف شرکتی، دقیقاً مانند شرکت‌های نفتی خارجی و در چارچوب اصول بنگاهداری، در مقابل شرکت ملی نفت ایران قرار گرفته و به دنبال منافع خود و سهامدارانشان خواهند بود.

 

حاصل آنکه در چارچوب این قراردادهای جدید نفتی، شرکت ملی نفت ایران از محل نفت و گاز متعلق به نسل فعلی و نسل‌های آینده کشور، تعدادی از شرکت‌های ایرانی را تامین مالی می‌کند در حالی که این شرکت‌ها در دامن شرکت‌های نفتی خارجی رشد کرده و از منظر انگیزه‌ها، منافع، اهداف و راهبردها دقیقاً همسو با شرکت‌های نفتی خارجی هستند. آیا منطقی است قبول کنیم که مجموعه چنین شرکت‌های ایرانی بتوانند در آینده‌ای نه چندان دور، مقدرات صنعت عظیم نفت و گاز کشور را در دست بگیرند؟ ده‌ها سال طول کشید تا صنعت نفت کشور ملی شد، سال‌ها طول کشید که شر‌کت‌های نفتی خارجی از ایران بیرون رانده شدند و اکنون با اجرای این قرارداد، نه تنها خود برمی‌گردند بلکه با پذیرفتن شرکت‌های جدیدالتاسیس نفتی ایرانی در کنار خود، موجب می‌شوند که شرکت ملی نفت بخش قابل ملاحظه‌ای از نیروهای با تجربه و متخصص خود را از دست بدهد. هیچ قراردادی در طول تاریخ صنعت نفت کشور، چنین زیبا و کارا قلب شرکت ملی نفت ایران را هدف قرار نداده است.

 در رد استدلال فوق‌الذکر، ممکن است اشکالاتی به شرح ذیل مطرح شود:

اشکال اول- میادین بزرگ نفتی کشور که هم‌اکنون در مرحله تولید هستند همچنان در دست شرکت ملی نفت باقی خواهند ماند و قرارداد جدید نفتی صرفاً برای اکتشاف و توسعه میادینی است که شرکت ملی نفت آنها را پیشنهاد خواهد کرد.

در پاسخ باید گفت که با طولانی شدن عمر میادین بزرگ نفتی کشور، این میادین به شدت نیازمند برنامه‌های ازدیاد برداشت بوده و خواهند بود. با تضعیف توان فنی - مهندسی  شرکت ملی نفت، منطقاً انتظار می‌رود که همین شرکت‌های خارجی با شرکای ایرانی خود به تدریج مدیریت همین میادین بزرگ را نیز در دست بگیرند. به موجب ماده ۲ این قرارداد «عملیات بهبود و افزایش ضریب بازیافت در میدان‌های در حال بهره‌برداری برپایه مطالعات مهندسی مخزن و در ادامه، بهره‌برداری از آنها» در حوزه‌های وظایف شرکت‌های نفتی خارجی و شرکای ایرانی ‌آنها می‌باشد.

اشکال دوم- ناکارایی شرکت ملی نفت ایران در مدیریت مخازن، در خلال چند دهه گذشته به اثبات رسیده است و چه بهتر که با اجرای این قرارداد، شرکت ملی نفت به آرامی تضعیف و کوچک شود و صرفاً جنبه نظارت و راهبردی داشته باشد و در عوض، تعداد زیادی از شرکت‌های ایرانی در دامن شرکت‌های نفتی خارجی پرورش یابند و مقدرات صنعت نفت و گاز کشور را در دست بگیرند.

    در پاسخ می‌توان گفت که این اشکال، ریشه در مبانی ایدئولوژیک دارد. مدافعین این اشکال می‌بایستی حداقل به این نکته توجه کنند که مبانی ایدئولوژیک چنین الگوی جدید قراردادی برای صنعت نفت کشور چیست؟ و آثار آن در نظام اقتصاد ملی و نظام سیاسی کشور چه خواهد بود؟

    از تبعات دیگری که می‌توان برای حضور شرکت‌های نفتی بخش خصوصی ایران به عنوان شرکای شرکت‌های نفتی خارجی برشمرد، حضور بخش خصوصی در بخش بالادستی نفت (اکتشاف، توسعه، تولید و بهره‌برداری) است. می‌دانیم که به موجب قانون، شرکت‌های بخش خصوصی مجاز به فعالیت در بخش بالادستی نفت و گاز نیستند در حالی که با تشکیل JOC و انعقاد قرارداد بین شرکت ملی نفت و JOC، عملاً شرکت‌های بخش خصوصی می‌توانند وارد بخش بالادستی شوند.

 

۲- تفاوت اصلی IPC با قراردادهای بیع متقابل

 

در قرارداد جدید نفتی، سقف هزینه‌های سرمایه‌ای اصطلاحاً «باز»‌ است و پیمانکار می‌‌تواند به موجب برنامه‌های عملیاتی مصوب برای توسعه، تولید، بهره‌برداری و ازدیاد برداشت هر رقمی را پیشنهاد و در صورت تصویب کارفرما مطالبه کند. ناگفته نماند که باز بودن سقف هزینه‌های سرمایه‌ای در قراردادهای به اصطلاح نسل سوم بیع متقابل نیز پذیرفته شده بود اما مقید و متناسب با مبلغ سرمایه‌گذاری اولیه بود در حالی که در قراردادهای جدید، سقف هزینه‌های سرمایه‌ای کاملاً باز است.

    ویژگی اصلی که قراردادهای جدید نفتی از قراردادهای بیع متقابل را متمایز می‌کند، انعام یا پاداش به ازای هر بشکه نفت است (fee per barrel)  که در این قرارداد جدید به «دستمزد» ترجمه شده است. ناگفته نماند که کلیه هزینه‌های سرمایه‌ای مستقیم شامل هزینه‌های مهندسی و کلیه هزینه‌های بهره‌برداری شامل مبالغی که طبق قرارداد برای عملیات بهره‌برداری هزینه می‌شود و کلیه هزینه‌های سرمایه‌ای غیرمستقیم مانند هزینه‌های بیمه، مالیات و نظایر آن و به طور کلی هر هزینه‌ای که مستقیماً یا غیرمستقیم مربوط به اجرای قرارداد باشد از محل حداکثر ۵۰ درصد نفت تولیدی از میدان پرداخت خواهد شد. از این رو fee را نمی‌توان دستمزد به معنای مصطلح آن ترجمه کرد، هر چند ما در ادامه این گزارش، واژه دستمزد را بکار خواهیم برد. به موجب بند ۵-۳، «پذیرش دستمزد... با هدف ایجاد انگیزه در طرف دوم قرارداد برای بکارگیری روش‌های بهینه و فناوری‌های نوین و پیشرفته در اکتشاف،‌ توسعه و بهره‌برداری»‌ است.

 

نقد و بررسی

الف- پرداخت Fee (انعام یا دستمزد) به شرکت‌های نفتی خارجی نوآوری این قرارداد نیست بلکه قبل از انقلاب اسلامی نیز رایج بوده و در سال‌های اخیر در قراردادهای نفتی عراق هم از آن استفاده شده است. استفاده از Fee در ایران برای نخستین بار در قرارداد کنسرسیوم مصوب ۶ آبان ۱۳۳۳ (بعد از کودتای ۲۸ مرداد) مطرح شده است. به موجب جزء الف ماده ۱۳ «شرکت‌های عامل، ذی‌حق به دریافت حق‌العمل‌های زیر خواهند بود: بند (۱)- شرکت‌های استخراج و تولید: یک شیلینگ برای هر مترمکعب نفت خامی که... تحویل می‌نماید. بند (۲)- شرکت تصفیه: یک شیلینگ برای هر مترمکعب نفت خامی که... تصفیه می‌نماید.»

ب- مبالغی که تحت عنوان دستمزد هزینه می‌شود، بسیار سنگین است. به موجب بند ۶-۲، «دستمزد تابعی از قیمت نفت خام و سطح توان تولید هر میدان و رعایت ضرایب ریسک مناطق اکتشافی، ...» است. در تبصره یک همین ماده، «مناطق به ریسک‌های کم، متوسط و زیاد و همراه با ضرایب ریسک خاص میادین و ضرایب خاص طرح‌های بهبود یا افزایش ضریب بازیافت...» تعیین می‌شوند. ملاحظه می‌شود که فرمول تعیین دستمزد بسیار پیچیده است، زیرا با اندک تغییری در ضرایب مربوط ریسک‌ها می‌‌تواند منجر به تعدیلات بسیار جدی در دستمزد پرداختی به پیمانکار باشد و از این رو چه بسا می‌‌تواند منشا فسادهای مالی باشد.

ج- هدف از پرداخت دستمزد به موجب بند ۵-۳ این است که در طرف دوم قرارداد، انگیزه ایجاد شود که از روش‌های بهینه و فناوری‌های پیشرفته در اکتشاف، توسعه، تولید و بهره‌برداری استفاده نماید. نکته‌ای که مغفول مانده این است که بکارگیری روش‌های بهینه و فناوری‌های پیشرفته از وظایف و تعهدات پیمانکار است و نیازی به پرداخت انعام یا پاداش یا دستمزد نیست. در کلیه قراردادهای نفتی کشور از ۱۹۳۳ به بعد بر این نکته تاکید شده است که به ذکر دو نمونه اکتفا می‌کنیم.

نمونه اول- در امتیازنامه شرکت نفت انگلیس و ایران (۱۳۱۲ شمسی مطابق با ۱۹۳۳ میلادی) که در واقع ادامه همان امتیاز دارسی به شکل جدید است، بند الف ماده ۱۲ مقرر می‌کند «کمپانی... جمیع وسایل معمول و مناسب را برای تامین صرفه‌جویی و استفاده کامل از عملیات خود برای حفظ مخازن تحت‌الارضی نفت ... به طرزی که مطابق با آخرین ترقیات علمی وقت باشد بکار خواهد برد.»

نمونه دوم- به موجب بند ۵ جزء (و) ماده ۴ قرارداد کنسرسیوم مصوب آبان ۱۳۳۳، «تهیه طرح‌ها و برنامه‌ها با مشورت شرکت ملی نفت ایران برای کارآموزی و تعلیم صنعتی و فنی و تشریک مساعی برای اجرای آن به منظور اینکه ایرانیان با فرا گرفتن تعلیم لازم در کوتاه‌ترین مدتی که عملاً‌ ممکن باشد جایگزین کارمندان بیگانه شوند و هر نوع فرصت ممکنه برای اینکه ایرانیان در این عملیاتِ  شرکت‌های عامل شاغل مقامات مهم شوند، فراهم گردد.»

    در قراردادهایی که بعد از قرارداد کنسرسیوم منعقد شد پیمانکار همواره موظف به استفاده از بهترین روش‌های فنی موجود در صنعت نفت بوده است (Best Practice) و متعهد بود که موازین تولید صیانتی را رعایت کند  (Mindful Practice). ‌بنابراین پرداخت مبالغ سنگینی به پیمانکار برای ایجاد انگیزه در وی جهت بکارگیری فناوری‌های پیشرفته و رعایت موازین تولید صیانتی توجیه منطقی ندارد. نکته قابل توجه این است که بلافاصله بعد از بند ۵-۳ در بند ۶-۳ بر «تعهد طرف قرارداد به برداشت صیانتی ... با بکارگیری فناوری‌های نوین و پیشرفته ...»‌ تاکید شده است. بنابراین در حالی که بند ۵-۳ پیمانکار را مستحق دریافت دستمزد برای بکارگیری فناوری‌های نوین و پیشرفته می‌کند بند ۶-۳ پیمانکار را موظف به انجام آن کرده است.  

 

۳- ضعف شدید قرارداد جدید نفتی در انتقال و توسعه فناوری

 

ماده ۴ قرارداد مشتمل بر ۴ بند مربوط به «انتقال و ارتقای فناوری» است. متاسفانه در این ماده یک و فقط یک راهکار برای انتقال فناوری در نظر گرفته شده است: شرکتهای صاحب صلاحیت ایرانی به عنوان شریک، در کنار شرکت خارجی قرار می‌گیرند و «با حضور در فرآیند اجرای قرارداد، امکان انتقال و توسعه دانش فنی و مهارت‌های مدیریتی و مهندسی مخزن به آنها میسر می‌گردد» (بند ۴-۱). در ادامه همین بند، پیمانکار «موظف به ارائه برنامه‌ انتقال و توسعه فناوری به عنوان بخشی از برنامه مالی عملیاتی سالیانه» شده است که به طور ضمنی به معنای ارائه برنامه انتقال و توسعه فناوری به همین شرکت‌های ایرانی است که به عنوان شریک، در فرآیند اجرای قرارداد حضور دارند.

 

نقد و بررسی

متاسفانه در هیچ بندی از قرارداد، پیمانکار موظف به انتقال فناوری به شرکت ملی نفت ایران نشده است. به نظر می‌رسد که پیش‌فرض حاکم بر این مصوبه این بوده است که چنین شرکت‌های ایرانی که شریک شرکت خارجی می‌شوند، جزئی از شرکت ملی نفت هستند و لذا با انتقال فناوری به آنها سطح فناوری و مهارت‌های مدیریتی در شرکت ملی نفت رشد می‌کند! حقیقت این است که این شرکت‌ها به عنوان جزئی از طرف دوم قرارداد، در مقابل شرکت ملی نفت قرار دارند و در آینده نه چندان دور رقیب اصلی شرکت ملی نفت در مدیریت مخازن نفتی کشور خواهند بود و در آینده قابل پیش‌بینی با تضعیف جدی شرکت ملی نفت، مقدرات صنعت نفت و گاز کشور را در دست خواهند داشت.

 

۴- پیشنهادهایی برای اصلاح قرارداد جدید نفتی

 

علاوه بر اصلاح برخی تعاریف و اصطلاحات فنی نفت و گاز و ضرورت ویرایش‌های حقوقی برای رفع چندین ابهامی که در متن مصوب هیات وزیران وجود دارد، سه اصلاح اساسی به شرح ذیل با ذکر دلایل پیشنهاد می‌شود.

 

پیشنهاد اول- به جای آنکه شرکت ملی نفت با شرکت‌های مشترک عملیاتی (JOC) متشکل از شرکت‌های نفتی خارجی و شرکای ایرانی او (از بخش خصوصی) وارد قرارداد شود، مستقیما با شرکت‌های خارجی، قرارداد نفتی را منعقد نماید. بدیهی است که برای حضور این شرکت‌های نفتی ایرانی در فرآیند عملیات نفتی، می‌توان برنامه جداگانه‌ای تدوین نمود.

 

دلایل توجیهی

هدف از این پیشنهاد این است که اولاً، ‌توان فنی- مهندسی و مهارت‌های مدیریتی شرکت ملی نفت ایران ارتقا یابد و به تدریج تبدیل به شرکت ملی- بین‌المللی شود. ثانیاً، از رقابت مهندسان و کارشناسان متخصص و با تجربه صنعت نفت با یکدیگر در جدا شدن از بدنه شرکت ملی نفت و پیوستن به شرکت‌های نفتی خصوصی ایرانی به امید همکاری طولانی مدت با شرکت‌های نفتی خارجی جلوگیری شود.

 

پیشنهاد دوم- به جای آنکه شرکت‌های نفتی خارجی متعهد به انتقال فناوری و مهارت‌های مدیریتی به شرکت‌های ایرانی بخش خصوصی باشند، در قرارداد تصریح شود که شرکت‌های نفتی خارجی موظف هستند فناوری و مهارت‌های مدیریتی لازم را به شرکت ملی نفت ایران منتقل کنند. بدیهی است که انتقال فناوری و مهارت‌های مدیریتی به شرکت‌های نفتی ایرانی در بخش خصوصی، از طریق شرکت ملی نفت ایران انجام خواهد شد.

 

دلایل توجیهی

هدف از این پیشنهاد این است که اولاً،‌ ارتقا توان فنی- مهندسی و مهارت‌های مدیریتی در صنعت نفت کشور به صورت کارا و با حداقل هزینه انجام شود. توضیح اینکه برای انتقال یک فناوری معین و تعریف شده به مثلاً ۱۰ شرکت نفتی بخش خصوصی ایرانی، در ۱۰ قرارداد نفتی با شرکت‌های خارجی، می‌بایستی ۱۰ بار از محل تولید همان میادین نفتی هزینه کرد در حالی که با انتقال مهارت‌های فنی و مدیریتی به شرکت ملی نفت، این هزینه‌ها فقط یک بار صورت می‌گیرد. ثانیاً، ظرفیت جذب و بکارگیری و بومی‌سازی فناوری‌های پیشرفته و مهارت‌های مدیریتی در شرکت ملی نفت به مراتب بیش از ظرفیت‌های مشابه در شرکت‌های نفتی بخش خصوصی است. از این رو، قراردادی بهینه و مطلوب می‌باشد که بجای تضعیف ظرفیت جذب مهارت‌های فنی و مدیریتی شرکت ملی نفت، آن را توسعه دهد.

 

پیشنهاد سوم- ضروری است یک نهاد نظارتی مستقل از وزارت نفت و شرکت ملی نفت، مسئولیت اجرای صحیح تعهدات شرکت نفتی خارجی در انتقال مهارت‌های فنی و مدیریتی به شرکت ملی نفت را از یک سو و توسعه و بومی‌سازی این مهارت‌های فنی و مدیریتی توسط شرکت ملی نفت را از سوی دیگر عهده‌دار شود. این نهاد نظارتی بایستی بکوشد تا موانع موجود را در فرآیند انتقال، توسعه و بومی‌سازی را برطرف  و زمینه‌های مساعدتری برای تحقق این هدف را فراهم نماید.

 

دلایل توجیهی

چنان که در بخش‌های قبلی این گزارش دیدیم، انتقال مهارت‌های فنی و مدیریتی به شرکت ملی نفت توسط شرکت‌های نفتی خارجی، از قرارداد نفتی ایران و انگلیس مصوب ۱۳۱۲ شمسی یا ۱۹۳۳ میلادی تا قراردادهای بیع متقابل همواره مورد تاکید قانونگذار بوده، اما به دلیل فقدان نهاد نظارتی مستقل، هیچگاه ثمرات رضایت‌بخشی نداشته است. از این رو، ضروری است که در قرارداد جدید نفتی تصریح شود که معاونت فناوری ریاست جمهوری به عنوان نهاد نظارتی برای انتقال، توسعه و بومی‌سازی مهارت‌های فنی و مدیریتی عمل کند.

 

۵- برخی نکات مغفول در طراحی قراردادهای نفتی

 

در خاتمه به برخی نکات پایه‌ای در طراحی قراردادهای نفتی اشاره می‌کنیم که متاسفانه مغفول مانده است:

نکته اول- ضرورت سازگاری قراردادهای نفتی با سیاست‌های بهینه بهره‌برداری از مخازن نفت و گاز

انعقاد قراردادهای نفتی با شرکت‌های نفتی خارجی به منظور جذب سرمایه و استفاده از مهارت‌های فنی- مدیریتی شرکت‌های خارجی برای افزایش تولید و کسب درآمدهای ارزی بیشتر به شرطی موجه است که هماهنگ و سازگار با سیاست‌های بهینه بهره‌برداری از ذخایر نفت و گاز کشور از یک سو و سیاست‌های توسعه اقتصادی کشور از سوی دیگر باشد. متاسفانه تاکنون مطالعات جامعی در این زمینه‌ها انجام نشده است و لذا در طراحی قرارداد جدید نفتی، منافع نسل فعلی و نسل‌های آینده از مخازن هیدروکربوری و نیز آثار سوء تشدید وابستگی اقتصاد ملی به درآمدهای نفتی مدنظر نبوده است.

 

نکته دوم- مغایرت قراردادهای نفتی با اصول حاکم بر اقتصاد مقاومتی

 

بنده در مقاله‌ای نشان داده‌ام که انعقاد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی در چارچوب قراردادهای رایج نفتی با اصول حاکم بر اقتصاد مقاومتی مغایرت دارد. از منظر اقتصاد مقاومتی، اساساً نیاز به حضور شرکت‌های نفتی خارجی در بخش بالادستی نفت و گاز کشور آن هم برای طولانی مدت وجود ندارد. مهندسان و کارشناسان ایرانی نشان داده‌اند که در شرایط جنگ تحمیلی، علاوه بر تعمیر و بازسازی تجهیزات و زیرساخت‌های صنعت نفت و گاز، توانسته‌اند تولید را ادامه دهند و بعد از جنگ تحمیلی سطح تولید را به مرز ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه برسانند. توان مدیریتی شرکت ملی نفت در خلال تحریم، افزایش چشمگیری یافته است. با استفاده از منابع بانک مرکزی و تامین تجهیزات حتی در شرایط تحریم، مهندسان و مدیران ما توانسته‌اند تقریباً‌ تمام فازهای باقی‌مانده در پارس جنوبی را توسعه دهند که برخی به مرحله تولید رسیده و مابقی به زودی وارد مرحله تولید می‌شوند. متاسفانه آنان که معتقدند «ما نمی‌توانیم» و نیازمند شرکت‌های نفتی خارجی هستیم، نوعاً‌ برخی خوش‌نشینان تهران هستند اما آنان که می‌گویند «ما می‌توانیم»‌ و نیازی به شرکت‌های نفتی خارجی نداریم، همان کسانی هستند که توانستند این صنعت عظیم را در خلال جنگ تحمیلی مدیریت کنند و تمام فازهای باقی‌مانده پارس جنوبی را در شرایط تحریم توسعه دهند.

    حاصل آنکه پاسخ به این سوال که آیا نیازی به شرکت‌های نفتی بین‌المللی در صنعت نفت و گاز کشور هست یا خیر، تابعی از دیدگاه فرهنگی ما است. با رویکرد فرهنگ مقاومتی که لازمه تحقق اقتصاد مقاومتی است، نه تنها نیازی به شرکت‌های نفتی خارجی نیست بلکه حضور مجدد آنان در صنعت نفت و گاز کشور موجب می‌شود که تمام دستاوردهای حاصل از دوران تحریم را از دست بدهیم. در رویکرد اقتصاد مقاومتی، می‌بایستی آنچه را که در مدیریت پروژه‌های بزرگ نفت و گاز به دست آورده‌ایم حفظ کنیم و بکوشیم تا بر آن بیفزاییم. حضور شرکت‌های‌ نفتی بین‌المللی، نابودکننده  رشد درونزای صنعت نفت کشور است، رشدی که در شرایط تحریم شکل گرفته و به سرعت به سمت شکوفایی جهت‌گیری کرده است. اجرای قرارداد جدید نفتی، نه تنها زمینه حضور شرکت‌های نفتی خارجی را فراهم می‌کند بلکه با تشکیل شرکت‌های ایرانی و رشد آنان در دامن شرکت‌های نفتی خارجی، موجب می‌شود که شرکت ملی نفت به سرعت بخش عمده‌ای از نیروهای متخصص خود را از دست بدهد که با اصول و موازین اقتصاد مقاومتی سازگار نیست.

    اگر در بخش‌های قبلی این گزارش، بنده پیشنهادهایی برای اصلاح قرارداد جدید نفتی داده‌ام به معنای پذیرش ضرورت انعقاد قرارداد با شرکت‌های نفتی خارجی نیست بلکه چون می‌بینم فرهنگ مقاومتی در اوضاع و احوال کنونی، حاکمیت خود را به طور کامل بر نظام سیاستگذاری نفت برقرار نکرده است، لذا به اصطلاح اقتصاددانان، به «بهینه دوم» اکتفا کرده و می‌گویم که اگر قرار است  قراردادی منعقد شود چه بهتر که کاستی‌های کمتری داشته باشد. با وجود این، بنده مخالف همکاری با کارشناسان و صاحبنظران بین‌المللی در حوزه مسائل فنی- مدیریتی نفت و گاز نیستم اما معتقدم که این همکاری‌‌ها باید از موضع اقتدار باشد و دستاوردهایی را که تا به حال داشته‌ایم رشد و توسعه بدهد. از این‌رو، بر این باورم که سیاست بهینه در استفاده از خارجیان این است که از مدیران ارشد پروژه‌های بزرگ نفت و گاز در سطح جهان که بازنشسته شده‌اند و یا از شرکت‌های معتبر جهانی که ارائه‌کننده خدمات نفتی هستند، به صورت استفاده از خدمات و پرداخت حق‌الزحمه بهره‌مند شویم. وقتی برای رشد تیم ملی فوتبال، از سرمربی خارجی استفاده می‌کنیم چرا برای مدیریت پروژه‌های بزرگ نفت و گاز از مدیران، مهندسان و کارشناسان معتبر خارجی استفاده نکنیم؟ برای انتقال و کسب مهارت‌های فنی و مدیریتی، باید کارشناسان و مدیران ارشد بین‌المللی را «استخدام» کرد نه آنکه مستخدم آنها شد.

 

نکته سوم- ضرورت بهره‌برداری از مخازن مشترک: بهانه‌ای برای توجیه هر نوع قرارداد نفتی

 

متاسفانه این حقیقت که برخی کشورهای همسایه با سال‌ها برداشت از مخازن مشترک، منابع ما را به غارت می‌برند بهانه‌ای شده است که برخی نمایندگان مجلس و مدیران و مسئولان ارشد، هر قرارداد نفتی را علی‌رغم کاستی‌‌های جدی آن موجه بدانند. متاسفانه این نکته مغفول مانده است که ابعاد و پیامدهای این قرارداد نفتی بسیار وسیع‌تر از بهره‌برداری از مخازن مشترک است و می‌تواند کارایی صنعت نفت و ساختار شرکت ملی نفت را هدف قرار دهد.

    فراموش نکنیم که تقریباً تمام فازهای پارس‌ جنوبی که با قطر مشترک است توسعه یافته است و تا ۵ سال دیگر تولید از این میدان به نقطه اوج خود می‌رسد. بنابراین هیچ فازی از پارس جنوبی باقی نمانده است که بتوان آن را در چارچوب قرارداد جدید نفتی به شرکت‌های نفتی خارجی پیشنهاد کرد. از این‌رو، ضروری است هر چه زودتر برنامه جامع توسعه و تولید از سایر میادین مشترک تهیه شود و سپس الگوی مناسب قراردادی برای اجرایی شدن این برنامه طراحی گردد، البته به شرطی که مهندسان و کارشناسان فنی ما بپذیرند که به لحاظ فنی- مدیریتی توان توسعه آن میادین را ندارند و کارشناسان مالی کشور نیز بپذیرند که امکان استفاده از منابع ارزی بانک مرکزی و یا تامین مالی توسعه این میادین از طریق استقراض در بازارهای مالی جهانی وجود ندارد.

 

نکته چهارم- محرمانه بودن قراردادهای نفتی

 

امتیازنامه‌های رویتر (۱۲۵۱ شمسی) و دارسی (۱۲۸۰ شمسی) و کلیه قراردادهای نفتی منعقده از آن زمان تا انقلاب اسلامی هیچگاه محرمانه نبود و بعد از تشکیل مجلس شورای ملی و مجلس سنا به تصویب مجلسین نیز می‌رسید. متاسفانه، بعد از انقلاب اسلامی قراردادهای بیع متقابل بدون مجوز قانونی، محرمانه تلقی شد و به تصویب مجلس شورای اسلامی نیز نرسید. جای بسی تاسف است که در قانون نفت ۱۳۹۰ که در واقع اصلاح قانون نفت ۱۳۶۶ است، محرمانه بودن قراردادهای نفتی برای نخستین بار در طول تاریخ قراردادهای نفتی ایران، صراحتاً ذکر شده است: «وزارت نفت و شرکت‌های تابعه یک نسخه از قراردادهای منعقده مربوط به صادرات گاز طبیعی و گاز طبیعی مایع شده و قراردادهای اکتشاف و توسعه ... را به صورت محرمانه به مجلس شورای اسلامی تسلیم می‌نماید» (ماده ۱۵).

    به نظر می‌رسد آیندگان این سوال را خواهند پرسید که چرا با مطرح شدن قراردادهای بیع متقابل، قراردادهای نفتی محرمانه تلقی شده است و مهندسان و کارشناسان و صاحبنظران نفتی، اقتصادی و مدیریتی اجازه ندارند که با تضارب آرا بتوانند کاستی‌های قراردادهای نفتی را قبل از انعقاد، تبیین نمایند تا بدین وسیله منافع نسل فعلی و نسل‌های آینده از ذخایر نفت و گاز کشور تامین شود. امیدواریم قراردادهایی که قرار است با شرکت‌های نفتی خارجی در آینده‌ای نه‌چندان دور به امضا برسد، محرمانه تلقی نشود و همچون پیش‌نویس مصوب هیئت وزیران در خصوص «شرایط عمومی، ساختار و الگوی بالادستی قراردادهای نفت و گاز» در اختیار کارشناسان قرار گیرد تا کاستی‌های آن رفع و منافع ملی به نحو احسن تأمین گردد.

 

مطالعات بیشتر

 

برای آشنایی بیشتر با قراردادهای نفتی و انتقال و توسعه فناوری در بخش بالادستی در چارچوب مطالبی که در این گزارش ذکر شده است، می‌توان به مقالات زیر مراجعه کرد:

- مسعود درخشان (۱۳۹۲)، «ویژگی‌های مطلوب قراردادهای نفتی: رویکرد اقتصادی- تاریخی به عملکرد قراردادهای نفتی در ایران»، فصلنامه اقتصاد انرژی ایران، سال سوم، شماره ۹، زمستان، صفحات ۵۳ تا ۱۱۳.

- مسعود درخشان (۱۳۹۳)، «قراردادهای نفتی از منظر تولید صیانتی و ازدیاد برداشت: رویکرد اقتصاد مقاومتی»، دوفصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات اقتصاد اسلامی، سال ششم، شماره دوم، پیاپی ۱۲، بهار و تابستان ۱۳۹۳، صفحات ۷ تا ۵۲.

- مسعود درخشان و عاطفه تکلیف (۱۳۹۴)، «انتقال و توسعه فناوری در بخش بالادستی صنعت نفت ایران: ملاحظاتی در مفاهیم، الزامات، چالشها و راهکارها»، پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران، سال چهارم، شماره ۱۴، بهار، صفحات ۳۳ تا ۸۸.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۱۴:۱۷
احمد خوشخو
حجت الاسلام طائب:
توکل به کدخدا به‌جای خدا یعنی "نفوذ"/ حواسمان باشد دیگر به "مسئولان سهل‌اندیش" رأی ندهیم
تاریخ انتشار : شنبه ۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۵
 
حجت‌الاسلام طائب با بیان اینکه "نفوذ" ورود پنهانی برای تغییر باورها و جایگزین کردن باطل به‌جای حق است، گفت: اینکه گفته شد "هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد" سخن حق نیست، حرف حق‌نماست.
توکل به کدخدا به‌جای خدا یعنی "نفوذ"/ حواسمان باشد دیگر به "مسئولان سهل‌اندیش" رأی ندهیم
به گزارش جهان، "نفوذ" کلیدواژه‌‌ای است که از گذشته تاکنون در ادبیات سیاسی کشورمان وجود داشته اما این روز‌ها بار معنایی متفاوت‌تری به خود گرفته است. رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه در سالیان گذشته بارها نسبت به مسئله "نفوذ" و "رخنه" دشمن در ابعاد گوناگون هشدار داده‌اند اما از دوران ماقبل برجام و به‌ویژه پسابرجام هشدارهای معظم‌له در این زمینه فزونی یافته تا جایی که ایشان خود به تبیین ابعاد و اشکال مختلف موضوع "نفوذ" پرداختند. ایشان در این زمینه می‌فرمایند: "به‌نظر من مسئله بعد از برجام از مسئله برجام مهم‌تر است... آنها در اظهاراتشان حرف‌هایی می‌زنند که به‌کلی خارج از مقوله هسته‌ای و مانند این حرف‌ها است ... از جمله حرف‌هایی که می‌زنند و ما را حساس می‌کند این است که می‌گویند برجام فرصت‌هایی را ــ هم در داخل ایران و هم در بیرون از ایران و در منطقه در اختیار آمریکا ــ قرار داده است."و یا در سخنان دیگری تأکید می‌کنند: "نیت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور".اهمیت موضوع "نفوذ" ما را بر آن داشت تا برای بررسی و تحلیل این موضوع در بستر تاریخی، با حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب کارشناس و پژوهشگر ارشد مسائل تاریخ اسلام به گفت‌وگو بنشینیم. آنچه در ادامه از منظرتان می‌گذرد ابتدا محورهای مهم این مصاحبه و سپس مشروح گفت‌وگوی تسنیم با حجت الاسلام طائب است.

- با توجه به تأکیدات مقام معظم رهبری درباره بحث نفوذ که در ماه‌های اخیر شاهد آن بودیم، تعریف شما از مسئله "نفوذ" چیست؟ اگر امکان داشته باشد این بحث را در بستر تاریخی مورد بررسی قرار دهید؟

* نفود یعنی شکستن لایه حفاظتی حق و جایگزین کردن باطل به‌جای حق

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، «بسم الله الرّحمن الرّحیم * قُل أعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إلَهِ النَّاسِ * مِن شَرِّ الوَسوَاسِ الخَنَّاسِ * الَّذِی یُوَسوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ * مِن الجِنَّةِ وَالنَّاسِ». نفوذ یعنی شکستن لایه حفاظتی حق و جایگزین کردن باطل به‌جای حق در ذهن و عمل هر انسانی. مسئله نفوذ به خلقت انسان و تاریخ او برمی‌گردد،‌ در آن زمانی که خدای متعال آدم را خلق کرد و او را با یک سلسله باور و پایبندی به این باورها فرستاد، فرمود راه کمال و رستگاری، عمل به این باورها است. اگر این باورها و عمل به آن‌ها را انسان از دست بدهد، پایانش جهنم است. شیطان دشمن این آدم است؛ آن کسی است که قسم خورده "قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ" من این آدم را جهنمی می‌کنم. شیطان اگر بخواهد این آدم را جهنمی کند راهش چیست؟‌ راهش این است که باورهای این آدم را عوض کند و یک کاری انجام دهد که آن فرد به این باورها عمل نکند. پس یا باید باورها را جایگزین کند و یا اگر نتوانست، انسان را نسبت به باورهایی که دارد، سست کند. ازآنجایی که باورهای هر انسانی در ذهن اوست،‌ بنابراین شیطان باید در گام اول در ذهن انسان نفوذ کند. اگر بخواهد در ذهن نفوذ کند باید این جداره حفاظتی را بشکند، طبیعتاً آدم در آغاز برای باقی ماندن بر باورهایش مقاومت می‌کند،‌ بنابراین نمی‌تواند از ابتدا با جنگ وارد شود، چون باید بجنگد، اگر علنی جنگید قطعاً‌ او شکست می‌خورد. یک قاعده مسلم تاریخی و تجربی ‌ثابت شده این است که تا هنگامی که انسان‌ها بر باورهای حق خودشان پایدار بوده‌اند باطل نتوانسته با ابزار فیزیکی و نبرد ظاهری آن‌ها را جهنمی کند، جسماً‌ ممکن است از بین برده باشد که در این صورت شهید محسوب می‌شود،‌ ولی نتوانسته او را جهنمی کند. البته اگر به‌شکل پنهان در باورها ورود کند، این جنگ، جنگ نرم است.

* نفوذ راهبرد جنگ نرم است/ جنگ نرم اولین نبرد شیطان علیه آدم است

- از جنگ نرم سخن به میان آوردید، لطفاً نسبت بین نفوذ با جنگ نرم را تشریح کنید؟

نفوذ راهبرد جنگ نرم است. اگر کسی بخواهد جنگ نرم را طراحی کند، راهبردش نفوذ است،‌ چراکه اگر نفوذ نکند، نمی‌تواند در جنگ نرم موفق شود. اما کسی می‌خواهد نفوذ کند،‌ چگونه باید این کار را انجام بدهد؟‌ نفوذ یعنی ورود پنهانی و آرام آرام در لایه‌های حفاظتی در باورها در جهت تخریب، پس حتماً‌ نفوذ یک شکل پنهان به خودش دارد، که شیطان اول از این استفاده کرد و موفق شد. شیطان توانست در آغاز آدم را از آن باغی که خداوند او را در آن قرار داده بود بیرون بیاورد و این شروع نفوذ بود و از آنجا این موضوع شروع شد. به همین جهت اصلی را همیشه همه باید توجه داشته باشند که جنگ نرم مسئله جدیدی نیست؛‌ جنگ نرم اولین نبردی است که علیه آدم توسط شخص شیطان انجام شد.

اصل دوم هم این است که‌ اصلی‌ترین اقدام دشمن برای از پای درآوردن جبهه حق، جنگ نرم است.، جنگ سخت ابزاری است برای جنگ نرم. اگر جنگ نرم موفق نشود،‌ هرگز جنگ سخت به انجام نمی‌رسد. سؤال اینجاست: چگونه شیطان در آدم نفوذ کرد؟ با کلمات حق‌نما. شیطان گفت: «یا آدم هل ادلّک علی شجرة الخلد و ملک لایبلی»،؛ ای آدم، می‌خواهی من تو را به درخت جاودانگی هدایت کنم؟ درخت جاودانگی یعنی درختی که آدم را به اسماء و صفات خدا می‌رساند. آدم گفت: مگر چنین چیزی وجود دارد؟‌ که شیطان پاسخ داد: بله، گفت: کجاست؟‌ گفت در همین باغ. در حالی که اگر یک مقداری آدم توجه می‌کرد،‌ می‌دید که "ماده" جاودانگی ندارد، بنابراین نفوذ یعنی ورود پنهانی.

- یعنی نفوذ برای تغییر باورها صورت می‌پذیرد؟

بله، برای تغییر باورها؛ چراکه همیشه با استفاده از امور نزدیک به باورها ولی غلط، باورها را تغییر می‌دهند.

- استفاده از امور نزدیک به باورها ولی غلط به‌چه‌معناست؟

 امور نزدیک به باورها ولی غلط،‌ یعنی شما خدا را قبول دارید؟ بله. خدا جاودانه هست؟ بله. جاودانگی خوب است؟ بله.‌ جاودانگی و مطلوب بودن جزو باورهاست. حالا شیطان می‌آید از این‌ها استفاده می‌کند و می‌گوید "می‌خواهی درختی به تو نشان بدهم که از آن بخوری و به این‌ها برسی؟"؛ که این می‌شود امور نزدیک به باورها ولی غلط. در مورد موضوعات امروز، ما تردیدی نداریم که می‌خواهیم جمهوری اسلامی قدرتمند شود، تردیدی نداریم که همه به‌دنبال این هستیم که اوضاع مردم بهتر شود. تردیدی نداریم که مردم ما آسایش بیشتری پیدا کنند و چیزی که اصلاً‌ تردید نداریم این است که همه باید دست به دست هم دهیم و کاری کنیم که امنیت ایران مستقر و برقرار باشد. حالا اگر شیطان روزی بخواهد نفوذ کند از باورهای نزدیک به این باورهای شما استفاده می‌کند.

خداوند حضرت امام(ره) را رحمت کند، ایشان به‌عنوان یک "قرآن شناس" و کسی که "مصداق شناس" بود،‌ می‌فهمید که آقا مثلاً‌ وقتی قرآن می‌گوید شیطان،‌ این شیطان کیست، وقتی قرآن می‌گوید "عدو"،‌ منظور کیست؟، یک‌موقع هست شما "قرآن شناس" هستی،‌ ولی در باب قرآن بصیرت نداری، یعنی مفاهیمش را بلدی اما نمی‌توانی این مفاهیم را بر مصادیق انطباق بدهی، بصیرت این است که بتوانی این مفاهیم را انطباق دهی.‌ امام(ره) هم عالم بود هم بصیر. به همین دلیل بود که به‌عنوان عالم بصیر گفت "آمریکا شیطان بزرگ" است. این فرموده امام (رضوان الله تعالی علیه) بیهوده نبود،‌ چون ایشان هرگز از حمله نظامی مستقیم آمریکا نترسید،‌ چرا؟ به‌دلیل اینکه از همان اول آدم می‌دانست که شیطان با چماق نمی‌تواند او را بزند. بنابراین امام(ره) فرمود "آمریکا شیطان بزرگ" است؛ یعنی آمریکا سعی می‌کند به تو نفوذ کند و از درون باورهای تو را عوض کند، همان مسیر شیطان را می‌رود، می‌آید چه‌کار می‌کند؟‌ می‌آید از آن باورهای و ارزش‌های تو برای ورود به تو استفاده می‌کند.

- به‌صورت شفاف‌تر در این باره توضیح دهید؟

به‌طور نمونه آمریکایی‌ها می‌گویند "اگر می‌خواهید اوضاع اقتصادی شما خوب شود،‌ تنها راه این است که با ما ارتباط داشته باشید"،‌ می‌گویند "ما توانسته‌ایم این عالم را همچون یک دهکده درست کنیم، در تاریخ هر دهی که یک کدخدای قوی و خوب داشت،‌ آن ده آباد بود." که ابتدا این را در ذهن ما جا می‌اندازد. بعد هم می‌آید می‌گوید "من کدخدای این ده هستم،‌ پس اگر بخواهید در این دهکده شرایط شما خوب باشد، راهش رؤیت کدخدا است. راهش این است که با منِ بزرگ سرمایه‌دارِ دنیا،‌ بزرگ قدرتمندِ دنیا و بزرگ صنعتکارِ‌ دنیا ارتباط داشته باشید".

* دروغ؛ ستون فقرات عملیات روانی دشمن/ نفوذ؛ ورود پنهانی برای تغییر باورها

- یعنی خودش را به‌عنوان الگوی موفق در دنیا معرفی می‌کنند؟

 بله، الگو که هیچ،‌ می‌گویند "می‌توانیم کمکتان کنیم"؛ یعنی نمی‌خواهیم به تو بگوییم خودت راه برو،‌ اصلاً می‌آییم دستت را می‌گیرم راهت می‌بریم؛ یعنی خودش را در جداره ارزش‌های ما قرار می‌دهد. در حالی که همه آن چیزی را که می‌گوید دروغ است. دروغ ستون فقرات عملیات روانی دشمن را تشکیل می‌دهد. بنابراین نفوذ یعنی ورود پنهانی با استفاده از ارزش‌ها و آلوده سازی آن‌ها به دروغ و گرفتن و تغییردادن باورها. در اینجا این نکته هم ضروری است که بالاترین کار شیطان این است که بتواند خودش را در باور ما همچون دوست جا بزند.، این خطرناک‌ترین مسئله است‌، چرا؟‌ به‌دلیل اینکه یک بیمار تا زمانی که بداند فلان بیماری را دارد،‌ اقدام به درمان می‌کند، اما اگر یک نفری توانست به این بیمار این‌گونه القاء کند "وجود این ویروس برای شما مفید است و خطری ندارد"، این ویروس دیگر ویروس نیست و بدن شما در مقابل آن بیماری دیگر مقاومت نمی‌کند و زمانی که مقاومت نکرد از بین می‌رود.

- اگر بخواهیم کمی عینی‌تر و مصداقی‌تر درباره نکته‌ای که فرمودید صحبت کنیم، آیا می‌توان از تشیع انگلیسی برای نفوذ در جریان اصیل شیعی و تسنن آمریکایی نام برد؟

بله، اینکه حضرت آقا بحث نفوذ را مطرح کردند،‌ این قله است؛ یعنی بحث تشیع انگلیسی و بحث سنّی آمریکایی این‌ها تاکتیک است، یعنی چه؟ یعنی دشمن نگاه کرد دید شما در عملیات فیزیکی توانسته‌اید یک وحدتی ایجاد کنید و آرام آرام دارد این بیداری اسلامی به پیش می‌رود، آمد چه‌کار کرد؟‌ یک تاکتیک عملیاتی زد و با ایجاد تشیع انگلیسی و سنّی آمریکایی، میان مسلمانان دودستگی ایجاد کرد تا آنها از پرداختن به دشمن اصلی غافل شوند. این در حقیقت دفع ما از خودش است؛ اما این نفوذی که حضرت آقا می‌فرمایند در جذب ما به خودش است.

* کسی بگوید "آمریکایی‌ها را از اینکه علیه ما اقدامی انجام دهند مأیوس کردیم"، شیطان را نشناخته است

- مگر دشمن در تاکتیک قبلی خود (تشیع انگلیسی) موفق بوده که این بار می‌خواهد ما را به خودش جذب کند؟

 ببینید، شیطان در کارهای خودش به‌انتظار توفیق نمی‌نشیند،‌ شیطان اصلاً‌ کارش همین است، نیش عقرب نه از سر کین است/ اقتضای طبیعتش این است. عقرب باید نیشش را بزند، کاری ندارد که من مردم یا نمردم، کاری ندارد که مرا از پا درآورد یا نیاورد، این علی الدوام باید نیش بزند، شیطان قسم یاد کرد که "لأغویّنهم اجمعین". کار شیطان "اغوا" است، نه نتیجه گیری از اغوائش، شیطان اصلاً کاری ندارد که اغوا جواب داد یا جواب نداد، حالا یعنی چی؟ یعنی در حقیقت شیطان یک لحظه از رسول الله غافل نیست، رسول الله که اشتباه نمی‌کند؟ نه، ولی شیطان علیه او هم کار می‌کند. بنابراین اگر کسی بگوید: "ما آمریکایی‌ها را از اینکه علیه ما اقدامی انجام دهند مأیوس کردیم"، شیطان را نشناخته است.

اگر حضرت امام نفرموده بود آمریکا شیطان بزرگ است من این حرف‌ها را نمی‌زدم. شیطان از دین شما مأیوس است، یعنی چه؟ یعنی تا هنگامی که شما این دین را داشته باشید، شیطان نمی‌تواند شما را بزند، اما اگر فکر کنی شیطان از تو مأیوس شده، حالا می‌آید کاری کند تا دینت را از تو بگیرد. البته اگر با این دین باشی، با این باورها باشی، هیچ کاری نمی‌تواند انجام دهد، اما شیطان خودت را می‌تواند بزند؟ بله، می‌تواند، شیطان می‌آید این باور را از تو می‌گیرد. لذا گفت که "الیوم یئس الذین کفروا «من دینکم»"، نگفت الیوم یئس الذین کفروا منکم. شیطان هرگز از تو مأیوس نمی‌شود. اصلاً کار او مأیوس شدن ندارد، اما شیطان نگاه کرد و گفت: "تا موقعی که دین باشد انسان‌ها به آن عمل می‌کنند، من این‌ها را نمی‌توانم جهنمی کنم"، اما یک پله عقب رفت، گفت: "می‌روم دینشان را از آن‌ها می‌گیرم". بنابراین اصلاً اینکه ما بگوییم "آمریکا دیگر مأیوس شد"، این درست نیست، زمانی که آمریکا از هم فرو پاشید، می‌شود این حرف را زد، اما تا هنگامی که آمریکا، آمریکا است، تا هنگامی که این دلار تک‌چشم هست، شیطان هم هست.

پیامبر(ص) اصحابی داشتند به‌نام اصحاب صفّه، این‌ها کارگران ساده‌ای بودند که درآمد نداشتند چون مهاجرت کردند و در کنج مسجد در یک جایی زندگی می‌کردند و اگر درآمد جزئی‌ای داشتند با همدیگر می‌خوردند. پیامبر زندگی این‌ها را می‌چرخاند. حضرت خرمایی برای این اصحاب آوردند و یکی از آنها گفت: "آقا، این خرما را از کجا آورده‌اید؟" گفت: "چطور؟" گفت: "آقا، خوردیم و معده ما ترش کرد، خرمای بدی بود". حضرت فرمود: "همینی است که برایم آورده بودند، دیگر نبود، همین را داشتم". حضرت فرمود: "ولی بعدها می‌آید برایم. بعدها زیاد می‌آید". بعد از پیامبر اکرم نفوذ کار خودش را شروع کرد و باورهای مردم را تغییر داد و کار به جایی رسید که در مسجد النبی می‌گفتند: "الجهاد"، "الجهاد"، هیچ کس به جهاد نمی‌رفت، چرا این‌گونه شده بود؟ به‌خاطر اینکه یکی از کسانی که باید شمشیر به دوش می‌گرفت و برای جهاد می رفت زبیر بود درحالی که می‌گفتند اموال زبیر به‌قدری زیاد شده بود که بعضاً در راه تجارت نمازش قضا می‌شد. در زمان پیغمبر زبیر و کسی که ۱۰ روز بود که مسلمان شده بود هر دو مثلاً سه درهم می‌گرفتند، اما بعد از پیامبر یک‌باره سنوات زبیر را حساب کردند دیدند این بیست سال است که مسلمان شده است. سابقه مسلمانی افراد را در دریافت از بیت المال محاسبه کردند که با این حساب دریافتی امثال زبیر چندین برابر سایرین شد. در زمان رسول الله حضرت این‌ها را تربیت کرده بود و زندگی بر اساس نیازها بود. نیازها بر اساس معارف، یعنی یک چیزی که برای زندگی نیاز است، دور از تجمل، تجمل کمرشکن است، چرا؟ چون "حد یقف" ندارد. زبیر حالا این پول‌ها را گرفت، باید این پول را چه‌کار کند؟ همین افزایش درآمد پلی برای تجمل او شد. خوب، فرش را عوض کنیم، اسب را عوض کنیم، پرده را عوض کنیم، حالا این مجموعه را عوض کردیم، به خانه نمی‌خورد، خانه را عوض کنیم، حالا خانه به محله نمی‌خورد. یک‌باره کسی که با مستضعفین زندگی می‌کرد، یک‌باره محله‌اش کجا می‌رود؟ می‌شود مرفه بی‌درد، حالا این فرد می‌خواهد مثلاً متدین باشد، وقتی رفتی دنبال چنین تجارتی برای سیر کردن زندگی، بدان دیگر هرگز سیر نمی‌شوی. چرا؟ اگر قرار بود دنیا کسی را سیر بکند، فرعون سیر می‌شد، فرعون در گرسنگی دنیا مرد.

حضرت امام خمینی(ره) فرمود کاخ‌نشینی خوی انسان را عوض می‌کند، یعنی نگو "آقا، اگر من بروم در کاخ من همانم، نه‌خیر، این‌گونه نیست. کاخ‌نشینی خوی کاخ‌نشینی می‌آورد، یعنی چی؟ آقای هاشمی در دوره دوم ریاست جمهوری خود یک وقتی گفت: "ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم وضع مردم خوب شده است، کفش‌های مردم عوض شده و ..." یکی از دوستان هم در جواب ایشان نوشت: "آقا، کفش‌ها عوض نشده، محله شما عوض شده است". همان‌طور که رهبر انقلاب فرمودند صورت انقلاب هست، اما سیرتش عوض می‌شود که این خطرناک است.

فرمانده کل قوای نفوذ، شیطان است. از زمان حضرت آدم تا الآن هرگز شیطان عوض نشده است. دو تا چیز عوض می‌شود؛ یکی تکنیک‌ها است که پیشرفته‌تر می‌شود و دومی دارایی‌ها است، چون شیطان هرچه جلوتر می‌رود ابزار کارش قوی‌تر می‌شود. شما حساب کنید مثلاً در زمان پیامبر اکرم وقتی می‌خواستند یک شایعه را در جامعه پخش کنند، کار سختی بود، اما الآن ابزار رسانه را در اختیار گرفته است، پس تکنیکش قوی‌تر شده والّا همان شیطان است، با همان هدف.

نفوذ برای تغییر باورهاست. وقتی نفوذ انجام شد در مدت کوتاهی صورت می‌ماند اما هرگز دیده نشده که صورتِ غیرمتناسب با سیرت امکان تداوم داشته باشد، چون یکی فاسد شد، دیگری هم فاسد می‌شود. سیرت‌های شیطانی کار را به جایی می‌رساند که حتی صورت انسانی هم باقی نمی‌ماند. امروز در غرب چه اتفاقی افتاده؟ امروز در غرب مردان تلاش می‌کنند، تا مانند زن‌ها خودشان را آرایش کنند یعنی در گام اول سیرت عوض شده و در ادامه صورت هم تغییر می‌کند. آن فردی که می‌رود صورتش را مانند زن درست کند، اول سیرتش عوض شده است، اینکه او تلاش می‌کند این صورت را عوض کند، به‌خاطر فشار سیرتش است. این سیرت تقاضا می‌کند که "صورت را عوض کن!". سیرت بعد از مدتی صورت را تغییر می‌دهد اما در اوایل کار برای تکمیل نفوذ صورت را نگه می‌دارد. بعضی‌ها دل خوش نکنند، که اگر فردی دچار انحرافی شده عیبی ندارد ما به همان بقای صورتش راضی هستیم، نه! سیرتت را گرفت بعد از چند وقت صورتت را هم تغییر می‌دهد. وقتی انقلاب پیروز شد دوستانی داشتیم که هم‌لباس ما بودند اما در ادامه مسیر انقلاب آرام آرام سیرت‌شان آلوده شد و نهایتاً از صورت ما نیز بیرون رفتند.

- دشمن در تغییر باورهای ما چه اهدافی را دنبال می‌کند؟ آیا تغییر باورهای مردم و مسئولان نسبتی با هم دارند؟

تا زمانی که حکومت‌تان مردمی باشد، مسئولان توسط مردم انتخاب می‌شوند. ایران نیز یک حکومت مردمی دارد و کشور به‌صورت حزبی اداره نمی‌شود و نخواهد هم شد. در دنیا وقتی سیستم حزبی هست مردم این کشورها به‌نوعی بازیچه هستند؛ چراکه این احزاب هستند که قدرت را در دست دارند و احزاب از صفر تا صد نیروی مورد نیازشان را تربیت می‌کنند و نهایتاً در رأس مردم قرار می‌دهند، اما در ایران این‌گونه نیست و مسئولان با رأی مردم بر سر کار قرار می‌گیرند. از باب اثرگذاری در تغییر باورها اولویت برای دشمن تغییر فکر مسئولین موجود است، چرا؟ چون وقتی باورهای مسئولان تغییر یافت، با توجه به ابزاری که در اختیار این‌هاست ناخودآگاه اقدام به تغییر باورهای مردم می‌کنند. برای فهم بهتر موضوع مثالی می‌زنم؛ در این مذاکرات اخیر شاید مذاکره کننده‌های ما اصلاً به این موضوع توجه نداشتند که نوع گفتمان و گفت‌و‌گوی‌شان در این مذاکرات باورها را تخریب می‌کند، چرا؟ چون گفتمان‌‌ این دوستان شده مذاکره، جوری خاص حرف می‌زنید و خودتان را هم مجبور می‌دانید که از بدی‌های آمریکا چشم بپوشید. وقتی شما بدی‌های آمریکا را نگفتید، در ذهن مردم از آمریکا چه‌چیزی درست می‌شود؟ برای مثال شما درختی را در نظر بگیرید که اطرافش پر از تیغهای سمی است که اگر دست‌تان به این تیغ‌ها بخورد، زخمی می‌شود، بنابراین اگر شما این درخت را همین گونه برای کسی که می‌خواهد از این جنگل عبور کند توضیح دهید، همه فکر و ذکرش این است که مبادا به این درخت نزدیک شود. حالا اگر شما این درخت را بدون در نظر گرفتن تیغ‌هایش معرفی کردی و از طرف دیگر بر این درخت میوه‌ای هم آویزان کردی در نتیجه چه اتفاقی می‌افتد؟ این کسی که قبلاً در عبور از این جنگل همه هدفش این بود که به این درخت نزدیک نشود، همه باورش این می‌شود که مسیرش را از کنار این درخت قرار دهد تا درصورتی که غذا کم آورد از میوه‌های این درخت استفاده کند.

* هدف از مذاکرات لایه‌برداری از صورت آمریکا است نه کنار آمدن با دشمن

- با توجه به توضیحاتی که فرمودید آیا باورهای این افراد تغییر کرده که درصدد نادیده گرفتن دشمنی‌های آمریکا هستند؟

نمی‌خواهم کالبدشکافی باطن آقایان را بکنم، ولی باید ببینیم: در این مذاکرات هدف چه بوده؟ حضرت آقا فرمودند: "مطلقاً مذاکره را نفی نمی‌کنم"، ما در مواردی می‌رویم با دشمن صددرصدی خودمان مذاکره می‌کنیم با این هدف که مشت این دشمن باز شود؛ یعنی دشمن یک لایه‌ای روی صورت خودش انداخته و تحت آن لایه نیز همه فکر می‌کنند "ما بیخود داریم مبارزه می‌کنیم"، شما برای اینکه این لایه را از صورت دشمنت برداری، تلاش داری با مذاکره این لایه را از روی صورت دشمنت برداری تا به فهم مردم کمک کنی، اما یک‌موقع هست واقعاً راه عبور را در کنار آمدن با دشمن می‌دانی، از همین رو با او مذاکره می‌کنی.

- علاوه بر نکته‌ای که ذکر کردید حضرت آقا فرمودند این مذاکرات تجربه دیگری برای مردم است.

 بله. البته تجربه‌ای برای دنیا هم است. حضرت آقا که فقط مسئول مردم ایران نیستند، ایشان جهان اسلام و جهان مستضعفین را برای امام زمان(عج) آماده‌ سازی می‌کنند، بنابراین معظم‌له به دنیا باید دشمن شناسی بدهند. بعد از فتنه ۸۸ حضرت آقا فرمودند: "مردم ما از این پس باید به مردم دنیا هم بصیرت بدهند"، آن روز کسی روی این حرف دقت نکرد، بصیرت یعنی مصداق شناسی. حالا این آقایانی که رفتند مذاکره کردند چی؟ شما را ارجاع می‌دهم به مناظره‌های تلویزیونی دوران انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که آقای رئیس جمهور آن موقع چه‌چیزی گفت؟ گفت: "من برای حل مشکلات برنامه دارم"؟ [نه، بلکه]، گفت بالاخره دنیا کدخدا دارد. بنابراین معلوم می‌شود که هدف باز کردن مشت کدخدا نبوده بلکه روی این درخت میوه‌ای رؤیت شده. خوب، طبیعتاً وقتی که مذاکرات شروع می‌شود یک جنبه می‌تواند اولی باشد. اگر جنبه دومی هم در آن باشد، لاجرم مذاکره کنندگان باورهایشان یک مقدار آسیب دیده است. اینها برای مذاکره تئوری سازی می‌کنند، می‌گویند امام حسین(ع) با پسر زیاد مذاکره کرد! قضیه کربلا و قضیه امام حسین(ع) آن‌قدر روشن بود که من این را نمی‌توانم به پای بدفهمی این آقایان بگذارم.

* برخی برای کار باطلشان حق‌سازی می‌کنند

- به‌فرموده رهبر انقلاب این افراد سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری می‌کنند.

ما دوچیز داریم؛ مسامحه و تسامح. مسامحه یعنی من دشمنی دشمن را می‌دانم، ولی الآن بنا بر دلایلی نباید اقدام عملیاتی بکنم، این عاقلانه است، اما تسامح یعنی به‌اصطلاح در عین حالی که می‌بینی باطل است و الآن هم باید اقدام کنی، چون حالش را نداری اقدام نمی‌کنی، یعنی در حقیقت برای کار باطلی که داریم انجام می‌دهیم و می‌دانیم هم باطل است، حق‌سازی می‌کنیم.

* بین امام حسین و عمر سعد چه گذشت؟/ افرادی که می‌گویند امام حسین دنبال مذاکره بود، باورشان آسیب دیده است

- آیا باورهای این افراد عوض شده یا اتفاق دیگری برای آنها افتاده است؟

 اگر کسی برود همه متن مذاکرات امام حسین با عمر سعد را که البته همه آن هم گفته نشده، ببیند، خروجی جلسه نشان می‌دهد چه‌چیزی گفته شده است. امام حسین(ع) فرمودند: «أَلا إِنَّ الدَّعِیّ بْنَ الدَّعِیّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ: آگاه باشید که فرومایه، فرزند فرومایه، مرا بین دو راهی شمشیر و ذلّت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلّت برویم». یعنی امام حسین (علیه السلام) در این مذاکرات دنبال چه بوده؟ دنبال این بوده حق خودش را اثبات کند، حق این است، یعنی چی؟ یعنی نباید یزید باشد. این که گفته شود امام حسین دنبال مذاکره بوده، سهل انگاری و سهل اندیشی است و نشان می‌دهد که یک جاهایی باورهای ما آسیب دیده است.

* اعتماد به حرف خدا و حجت خدا؛ راهکار مقابله نفوذ

- برگردیم به بحث نفوذ؛ با توجه به پیچدگی نفوذ، راه مقابله عینی با این موضوع چیست؟

یک راه بیشتر برای مقابله با نفوذ نداریم که کوتاه‌ترین و سهل‌ترینش اعتماد به حرف خدا و حجت خدا است. گفتیم مبنای عملیات دشمن بر دروغ است و خداوند متعال آمد راهش را ارائه داد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ». مؤمنین چه‌کسانی هستند؟ کسانی هستند که رسول خدا را صددرصد قبول دارند. ببین کسی که برای تو خبر آورده فاسق است یا فاسق نیست. اگر فاسق بود هر خبری به تو داد، بگو باید تحقیق کنم. ببین راست می‌گوید یا دروغ. ببین: امر دروغ هست یا نیست؟ پس یک مبنا داریم که اگر به این عمل کنیم، هیچ‌وقت بازی نمی‌خوریم.

* باید حواسمان را جمع کنیم تا بار دیگر به مسئول سهل‌اندیش رأی ندهیم

- برای مسئولین سهل‌اندیش باید چه‌کار کرد؟

 اولاً که آن مسئول سهل‌اندیش اگر با انتخاب ما آمده سر کار، باید برویم در باب خودمان کار کنیم که ما بی‌بصیرتی انجام دادیم که با رأی ما یک مسئول سهل‌اندیش انتخاب شده است یا نه، اگر در آن زمان جوری نبوده که ما بفهمیم این مسئول سهل‌اندیش بوده، دفعه دیگر حواسمان را جمع کنیم که دیگر چنین فردی را انتخاب نکنیم. باید روند مطالعاتی و روند ایمان ما به خدا جوری باشد که دائماً از نزدیک شدن به سهل‌اندیش‌ها دور شویم.

- می‌شود این‌گونه گفت که اگر پذیرش مردمی نباشد این افراد نمی‌توانند مقاصد خود را به نتیجه برسانند؟ یعنی تغییر در باورهای مردم موجب شده که این افراد بتوانند در جامعه به هدف خود برسند؟

نه، اینها نتوانسته‌اند باورهای مردم را عوض کنند. ما بازی وسوسه را می‌خوریم، آدم اعتقادش به خدا را که از دست نداده بود، بلکه شیطان از "شبه‌حق" استفاده کرد و البته الآن نیز این کار را می‌کند. اگر مردم باورهایشان را از دست داده بودند نمی‌آمدند برای تأیید صلح خودشان از امام حسین(ع) استفاده کنند.

* اینکه گفته شد "هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد" سخن حق نیست، حرف حق‌نماست

- پس اینکه گفته می‌شود: هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد، هم چرخ اقتصاد..."؟

این سخن حق نیست، حرف حق‌نما است.

- تبیین این پیچیدگی برای مردم چگونه باید باشد؟

باید تلاش کرد. شهید مطهری (رحمت الله علیه) می‌گفت فخر رازی فیلسوف نیست، اما در فلسفه دخالت کرده و به همه فیلسوف‌ها اشکال گرفته است؛ این ناخن‌زدن‌هایش موجب شده که همه بروند فکر کنند و نهایتاً موجب پیشرفت فلسفه شده است. باید این را دقت داشته باشید که یک همچنین قضایایی [بحث نفوذ] که پیش می‌آید، گرچه می‌تواند تهدید باشد، فرصت هم می‌تواند باشد، یعنی چی؟ یعنی می‌توانیم تهدید را به فرصت تبدیل کنیم. اصلاً همین کارهایی که رسانه‌هایی مثل شما انجام می‌دهند این اقدامی در جهت تبدیل تهدید به فرصت است. بحث نفوذی که حضرت آقا مطرح کردند، نخواستند دل کسی را خالی بکنند. ایشان چندی پیش به نخبگان فرمودند: "من مستدل و منطقی به آینده خوش‌بین هستم"، چرا؟ اینکه ایشان می‌گوید مستدل و منطقی خوش‌بین هستم به‌دلیل اینکه خودشان قبلاً نسبت به نفوذ تذکر دادند، اگر تذکر نمی‌دادند، خوش‌بینی نداشتیم. یعنی شما وقتی یک تهدیدی را دیدی، اگر نسبت به این تهدید هشدارباش دادی، خیالت راحت هست، اما اگر تهدید را هشدارباش ندادی، مردم خواب بودند این تهدید کشنده می‌شود. بنابراین طبق گفته خدای متعال درست است که اینها مؤمنین را به زحمت می‌اندازند اما نمی‌توانند به مؤمنین ضرر بزنند، ولی خودشان ضرر می‌کنند.

باید مواظب باشیم باورهای مردم به‌خاطر اقدامات ما تهدید نشود، نمی‌ارزد اقدامی کنی که باورهای مردم تهدید شود. اگر نتوانیم نان مردم را تأمین کنیم اما اقدامی برای آنها کرده باشیم، خداوند از ما نمی‌پرسد چرا تأمین نکردید، فرمود بدبخت کسی است که دینش را به‌خاطر دنیایش بفروشد. بدبخت‌تر از او کسی است که دینش را به‌خاطر دنیای دیگران بفروشد. وای به حال کسانی که به‌دنبال خوب زندگی کردن مردم هستند اما موجب خراب کردن باورهای دینی آنها می‌شوند. چه حسابی باید آن طرف پس بدهند؟ می‌گوید: "خواستم دنیای مردم را خوب کنم"، می‌گویند: "مگر نمی‌دانستی من هستم؟ مگر به تو نگفته بودم وَمَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ، دست من بسته بود که رزق بدهم؟ تو چه‌کاره بودی که باور این‌ها را از من عوض کنی که دنیایشان خوب شود".

- این موضوع که فرمودید ضمن ایجاد زندگی خوب برای مردم باورهای دینی آنها را هم خراب نکنند، در کلام رهبر انقلاب نسخه عینی و کاربردی دارد؛ راهکارهایی همچون اقتصاد مقاومتی، پیشرفت درون‌زا و ... به نظر می‌رسد اگر مسئولان به این نکات توجه و عمل کنند، دنیای مردم هم خوب می‌شود.

من در اقتصاد وارد نیستم، حرفهای دیگران را نقل می‌کنم، نمی‌دانم درست است یا نه؛ می‌گویند در کل دنیا تنها کشوری که خودش را در قالب تفکر دیگران قرار نداده و به تفکر خودش عمل می‌کند آلمان است. تنها کسی که در طوفان اقتصادی غرب از سایرین بهتر ماند، آلمان‌ها بودند. این تجربه بشری هم هست، که آقا فرمودند به خودمان تکیه کنیم. این درحالی است که آلمان‌ها خدا را هم ندارند، شما خدا را داری. یعنی آن‌ها در خوداتکایی‌شان خدا را ندارند ولی ما خدااتکایی داریم و این یعنی: من کان للَّه کان اللَّه له.

مسئولی چند وقت پیش در گفت‌وگوی تلویزیونی گفت: "علت اینکه ما بسته‌مان جواب نداد، این بود که نفت ۱۰۰دلاری ۵۰ دلار شد". بعد ایشان گفت: "می‌دانیم هم چه‌کسانی این کار را کرده‌اند، ولی نمی‌گوییم". آقای مسئول، چرا نمی‌گویی؟ چرا نمی‌گویی چه‌کسی این کار را کرد؟ آقای محترم، غیر از این است که کدخدا این کار را کرد؟

وزیر امور خارجه انگلستان گفت: "ما در گفتمان و گفتار مسئولان ایران نسبت به اسرائیل تغییر گفتار دیدیم"، این حرف را من که نزدم، او زده، اگر چیزی نبود، او می‌توانست این را بگوید؟ اولاً که شما نزدید تو دهنش، خوب، معلوم است که گفتارتان تغییر کرده است. اگر تغییر نکرده بود، واکنش نشان می‌دادید. پس شما نسبت به رژیم صهیونیستی تغییر گفتمان داده‌اید، اسرائیل در اینجا معدوم مطلق است، وقتی می‌گوید در گفتمان‌تان نسبت به اسرائیل تغییر بوده، نسبت به آمریکا صددرصدی تغییر کرده‌اید، پس تغییر گفتمان که دادی، مرگ بر آمریکا هم که نمی‌گویید، دیگر تجربه را می‌خواهیم بگذاریم برای دم قبرمان؟

ما روزی یک میلیون بشکه نفت به‌قیمت ۱۰۰ دلار می‌فروختیم که ۱۰۰ میلیون دلار درآمد روزانه‌مان بود، شما گفتمان‌تان را تغییر دادید، رفتارتان را بر اساس میل او قرار دادید، دیدیم که نتیجه عکس داد و نفت ۱۰۰دلاری شد ۵۰ دلار، چرا از این تجربه‌ها درس نمی‌گیرید؟

* "نرم‌گفتاری" برخی مسئولان با آمریکا یکی از عوامل کاهش قیمت نفت است

- این اتفاقات در دوران ریاست‌جمهوری موسوم به دولت اصلاحات هم تجربه شد، چرا برخی افراد از گذشته درس نمی‌گیرند؟

به‌خاطر اینکه اگر پوست خربزه شیطان زیر پایت رفت، این اتفاق به‌قدری سریع رخ می‌دهد که به تو قدرت تفکر نمی‌دهد، من یقین دارم که از برجام برای این آقایان در باغ سبز درست کرده‌اند. تمام صحبت یکی از آقایان مسئول این است که به برجام عمل شود، بنده معتقدم اگر به نقطه اجرای برجام رسیدیم احتمالاً نفت را باز هم کاهش می‌دهند، همه راه‌ها را هم باز می‌گذارند برایت، یعنی می‌آیند تحریم بانکی را برمی‌دارند ولی مگر تحریم‌های بانکی را رفع نکردی تا بتوانی پول را از آن طرف بیاوری؟ بله، برای ما اعتبارات باز می‌کنند اما با نفت مثلاً ۳۰دلاری، با این حساب کسی برای شما اعتبار باز می‌کند؟ آن‌وقت باید نفتت را مفت بفروشی، مگر یادتان نیست در دوران اصلاحات یک‌باره آمدند چندین سال نفت را پیش‌فروش کردند که دیدیم چه شد. تجربه‌اش را دارید، پس چرا دائماً موکولش می‌کنید به اجرای برجام؟ نفوذ این است، بنده اقدام برخی آقایان در نرم‌گفتاری با آمریکا را یکی از عوامل ارزان شدن قیمت نفت در دنیا می‌دانم.

- چرا این‌گونه می‌شود؛ مگر این افراد متوجه دشمنیِ دشمن نیستند؟

ویژگی شیطان این است، پای آدم را در اولین گام به باتلاق می‌کشاند، ویژگی باتلاق این است، هرچه دست و پا بزنی، بیشتر غرق می‌شوی. شما فکر می‌کنید که فرعون آدم بی‌عقلی بود؟ فرعون حاکمیت بزرگی داشت. حضرت موسی بزرگترین معجزه‌ها را به فرعون نشان داد، فرعون که دیوانه نبود. با تمام اینها خدا به موسی می‌گوید فرار کن، خدا می‌خواهد همه اینها را بکشد. فرعون موسی و یارانش را تعقیب می‌کند، فرعون می‌رسد لب آب، یک‌باره می‌بیند کف دریا پیدا است، دیواره‌های آب در دوطرف قد کشیده است و می‌داند که این کار با معجزه موسی اتفاق افتاده است ولی ازآنجایی که شیطان عقل را از فرعون گرفته است، دنبال موسی حرکت می‌کند بدون اینکه به این فکر کند: اگر رفتی داخل آب و آب تو را در هم گرفت چه می‌شود؟ ببینید اینجا هم شیطان عقل را از او گرفته، چطور؟ یعنی اینجا فرعون همه‌چیز را می‌بیند، اما می‌گوید: "تا زمانی که موسی در آب است آب که پایین نمی‌آید، موسی پیاده دارد می‌رود و من سوار بر اسب هستم، فاصله من با او یک کیلومتر است، دو قدم بردارم به موسی می‌رسم و زمانی که موسی را بگیرم آب دیگر پایین نمی‌آید، پس من در اینجا موفق هستم."، چه تضمینی دارد تو به موسی برسی؟ خدا به موسی گفت و "اترک البحر لهوی"، آب را ول کن، "إنهم مغرقون"، فرعون هرچه به‌سمت موسی حرکت می‌کرد به اون نمی‌رسید، تا اینکه موسی پایش را از آب بیرون گذاشت و دریا فرعون را دربر گرفت. فرعون دیوانه نیست، ویژگی شیطان این است که اگر به حرف شیطان گوش کردی، تو را می‌برد به جایی که حتی بچه‌های دوساله هم می‌فهمند، اما شما نمی‌فهمید.

* ومن یتوکل علی الکدخدا نداریم

- چه‌کار باید کرد؟

«و من یتوکّل علی اللَّه فهو حسبه»، اما نداریم "و من یتوکل علی الکدخدا..."

- با تشکر از وقتی که برای این مصاحبه در اختیار ما قرار دادید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۱۴:۱۴
احمد خوشخو
نه سیاه، نه سفید؟!
پس از برچیدن سانتریفیوژ ها و تخلیه قلب رآکتور اراک، باز هم "PMD" بسته نشد
تاریخ انتشار : یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۰۹
 
حداقل انتظاری که ایران در اوان اجرای برجام یعنی برچیدن دو‌سوم سانتریفیوژها، خنثی کردن یا بیرون فرستادن مقادیر زیادی اورانیوم و تخلیه قلب رآکتور اراک می‌تواند داشته باشد، این است که دیگر مستمسکی برای نظامی جلوه دادن برنامه هسته‌ای ایران باقی نماند.
پس از برچیدن سانتریفیوژ ها و تخلیه قلب رآکتور اراک، باز هم "PMD" بسته نشد
گروه سیاست "جهان نیوز" ـ  با تمام انتقادات بحق وارد بر برجام، چاره‌ای نیست جز آنکه بگوییم ایران براساس این سند پر ایراد دست و پا شکسته، وارد تعامل با غرب شده و باید تبعات بسیار و منافع انگشت‌شمار آن را از هم‌اکنون مدنظر قرار داد. با این حال، موضوعی که از گذشته ذهن ایرانیان را درباره پرونده هسته‌ای آزار می‌دهد، ادعاهایی است که غرب درباره «ابعاد احتمالی نظامی» مطرح کرده و به طرح آن ادامه می‌دهد.

حداقل انتظاری که ایران در اوان اجرای برجام یعنی برچیدن دو‌سوم سانتریفیوژها، خنثی کردن یا بیرون فرستادن مقادیر زیادی اورانیوم و تخلیه قلب رآکتور اراک می‌تواند داشته باشد، این است که دیگر مستمسکی برای نظامی جلوه دادن برنامه هسته‌ای ایران باقی نماند. این حداقل حق ملت ایران در این برهه است که لااقل رفع اتهام شده و اعلام شود به دنبال سلاح هسته‌ای نبوده است یا اگر نه، دست‌کم اعلام شود مساله پی‌ام‌دی به پایان رسیده، مختومه شده و دیگر قابل طرح و بررسی در هیچ برهه‌ای از زمان نیست.

مساله مطالعات ادعایی، مساله‌ای است که تکلیف آن در دوره مدیرکلی محمد البرادعی تقریبا روشن شده بود، اما با تغییر مدیرکل آژانس دوباره زنده و بدل به شمشیری پشت گردن برنامه هسته‌ای ایران شد. بنابراین اگر یک‌بار برای همیشه و به طور قطعی تعیین تکلیف نشود، باز هم در آینده امکان باز شدن پرونده پی‌ام‌دی وجود خواهد داشت؛ باید دقت کرد که این اتفاق یک‌بار افتاده و تکرار آن منطقا غیرممکن نیست. تنها راه موجود این است که آژانس کفایت بررسی‌ها را اعلام کند و ایران را از اتهامات بری دانسته و اختتام پرونده را رسما و مستندا بیان دارد.

با این حال، در شرایطی که تنها چند روز به اعلام گزارش آژانس درباره پرونده پی‌ام‌دی مانده، سخنان یوکیا آمانو، مدیرکل غربگرای آژانس چیز دیگری می‌گوید! این «چیز دیگر» چنین است: «گزارش آژانس درباره ابعاد نظامی برنامه هسته‌ای ایران نه سیاه است و نه سفید».
وی همچنین تاکید کرد: «گزارش پی‌ام‌دی به نتیجه قطعی درباره موضوع فعالیت‌های هسته‌ای گذشته ایران نخواهد رسید».

آقای آمانو در جای دیگر هم گفت: «در جایگاهی نیستم که بتوانم اطمینان موثقی درباره نبود مواد و فعالیت‌های هسته‌ای اعلام نشده در ایران بدهم و بنابراین نمی‌توانم نتیجه‌‌گیری کنم که تمام فعالیت‌های هسته‌ای ایران، صلح‌آمیز است». لحن آقای آمانو نسبت به گذشته و پیش از جمع‌آوری برخی سانتریفیوژها در نطنز و فردو هیچ تغییری نکرده است. از سوی دیگر، روزنامه «وال‌استریت ژورنال» نیز از قول برخی بازرسان، ایران را متهم کرده اطلاعات کافی درباره پی‌ام‌دی ارائه نکرده است. با این اوصاف به نظر می‌رسد در گزارش ۱۰ آذر مدیرکل، خبری از مختومه شدن پرونده پی‌ام‌دی نخواهد بود، مگر آنکه شورای حکام آژانس، به‌رغم گزارش مدیرکل، راسا تصمیم به مختومه کردن پرونده بگیرد که به‌نظر نمی‌رسد احتمال این امر، خیلی زیاد باشد.

سخنان آمانو در حالی مطرح شد که سیدعباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه دولت روحانی پیش‌تر گفته بود: «آمانو در موضعی نیست که شخصا پی‌ام‌دی را ببندد، چراکه تصمیم‌گیری بر عهده شورای حکام است و وی تنها باید یافته‌ها و ارزیابی خود را ارائه دهد». براساس اظهارات آقای عراقچی، «اگر گزارش به گونه‌ای باشد که پرونده بسته نشود به این معنی است که فعالیت‌های ما دنبال نخواهد شد. فروش اورانیوم و ادامه برجام به این موضوع وابسته است و اگر پی‌ام‌دی بسته نشود برجام متوقف می‌شود». به نظر می‌رسد اگر دولت قرار باشد بر سر موضع ابراز شده از سوی معاون حقوقی وزارت امور خارجه بایستد، روز اجرای برجام دست‌کم به این زودی‌ها فرا نرسد. اما سوال اصلی این است: آیا دولت بر سر این موضع خواهد ایستاد؟

سابقه دولت محترم در فقره «خطوط قرمز» بیانگر تمایل شدید به توجیه ماوقع و چسبیدن به توافق به هر قیمتی است. حتی از برخی منابع اخبار تایید نشده‌ای دریافت شده که براساس آنها، دولت از ابتدا می‌دانسته گزارش آمانو خاکستری خواهد بود و به همین رضایت داده است. اگر چنین شود، ایران از یک‌سو بخش عمده‌ای از تجهیزات هسته‌ای خود را دست‌کم برای ۱۵ سال برمی‌چیند و از سوی دیگر متهم به تلاش برای تولید بمب اتم باقی می‌ماند. این نه سیاه و نه سفید، لاجرم از هر سیاهی سیاه‌تر است. به قول مرحوم آقا نجفی‌قوچانی، «دروازه خیال» را نمی‌توان بست. به هر حال با این وضعیت، برخی اذهان ناخواسته به یاد مساله اتمی لیبی می‌افتند. امید است چنین خیالاتی تنها در همان مرحله خیال باقی بمانند.
منبع:وطن امروز
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۴ ، ۱۴:۱۲
احمد خوشخو
جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۱۹
شناسه خبر : ۲۲۸۴۱۵

 
حاج محمد رکن‌آبادی پدر مرحوم غضنفر اصل رکن‌آبادی، دیپلمات جان باخنه در فاجعه منا گفت: دکتر رکن‌آبادی یک دیپلمات بسیجی و ممتاز بود که تمام هدفش خدمت به جمهوری اسلامی ایران بود.
 
به گزارش ایسنا، حاج محمد رکن‌آبادی صبح امروز در حاشیه مراسم استقبال رسمی از پیکر مرحوم غضنفر اصل رکن‌آبادی که در فاجعه منا جان خود را از دست داد،‌گفت: دکتر رکن‌آبادی یک دیپلمات بسیجی و ممتاز بود که هدفش پیشبرد آرمان‌های انقلاب اسلامی و فرمایشات رهبر معظم انقلاب بود.
 
وی با بیان اینکه فرزندم برای خدا کار می‌کرد،‌ گفت: فرزند عزیز من، یوسف گمگشته من فرزند انقلاب بود، برای انقلاب موثر بود و موقعی که ایشان به عنوان سفیر ایران در لبنان مشغول به فعالیت بودند دبیرکل حزب‌الله لبنان به ایشان لقب بسیجی ممتاز را داد و گفت شما شیر بیشه ایران هستید.
 
پدر مرحوم رکن‌آبادی با بیان اینکه تمام تلاش پسرم خدمت صادقانه بود، افزود: من از عملکرد فرزندم خوشحال و سربلند هستم. البته حضور او برای جمهوری اسلامی ایران لازم بود و خیلی زود به درجه شهادت رسید.
 
وی در پاسخ به این سوال که پیامش به عربستان سعودی چیست، گفت: آنها به ما ستم کردند، آنها نامسلمان هستند و چرا عزیزان ما را اینطوری از بین بردند. آنها اشتباه کردند و ان‌شاءالله خداوند انتقام عزیزان ما را از آنها بگیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۶
احمد خوشخو

عکس/ این مرد از زائران اربعین چه می‌خواهد؟

استقبال پر شور از زائران اربعین حسینی
عکس/ این مرد از زائران اربعین چه می‌خواهد؟
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۲۱:۰۰
احمد خوشخو



فیض کاشانى

الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها
که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
 صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
 چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
 دل بى‏بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
 به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
 به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفلها
 شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل
ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
 اگر دانستمى کویت، به سر مى‏آمدم سویت
خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها
 چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان اى فیض!
متى ما تلق من تهوى، دع الدنیا و اهملها



عطار نیشابورى

صد هزاران اولیا، روى زمین
 از خدا خواهند مهدى را یقین
 یا الاهى، مهدیم، از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
 مهدى هادیست تاج اتقیا
بهترین خلق برج اولیا
 اى ولاى تو معین آمده
بر دل و جانها همه روشن شده
 اى تو ختم اولیاى این زمان
وز همه معنى نهانى، جان جان
 اى تو هم پیدا و پنهان آمده
بنده ?عطارت? ثناخوان آمده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۱۱:۰۰
احمد خوشخو
بسیج دانشجویی 12 دانشکده کشاورزی :
بسیج دانشجویی ۱۲ دانشکده کشاورزی کشور پیرامون امحاء ۱۷۰۰ تن سیب‌زمینی بیانیه‌ای صادر کردند.
به گزارش مشرق، ۱۲ بسیج دانشجویی دانشکده کشاورزی کشور پیرامون امحاء ۱۷۰۰ تن سیب‌زمینی با صدور بیانیه‌ای، نبود برنامه و بازاری مشخص برای تولید محصولات چه در بازارهای داخلی و چه در بازارهای صادراتی را مشکل همیشگی اقتصاد دانسته و تاکید کردند:  متأسفانه به دلیل پیاده شدن مدل اقتصاد لیبرالی در کشور که نتیجه آن رکود تورمی است، وجود رفتارهای غیرمنطقی از سوی دولت همچون امحاء مقدار فراوانی از محصولات سیب‌زمینی، دور از انتظار نبوده و نیست. دولت ۱۷۰۰ تن سیب‌زمینی را برای تعدیل بازار، یعنی حفظ قیمت بالای این کالا، امحا کرده است(!) با توجه به وجود تنگدستی اقشار مستضعف و محروم جامعه، دولت حجم عظیمی از سیب‌زمینی را معدوم و از بین می‌برد که مبادا قیمت آن در بازار پایین بیاید در حالی که شعار مبارزه با گرانی را هم سر می‌دهد. این اقدامات زشت و به دور از منطق فقط در میان برخی سرمایه‌داران کلان پول‌پرست آمریکایی نمونه دارد.
در بخشی از این بیانیه آمده است: نابود کردن ۱۷۰۰ تن سیب‌زمینی تنها یک چیز را در ذهن تداعی می‌کند که این مسئله تنها به دلیل نفع شخصی و نه ملی عده‌ای فرصت‌طلب در داخل انجام می‌شود که سعی در حفظ قیمت آن کرده‌اند و این جای بحث است که اقتصاد اسلامی بر پایه انسانیت و اقتصاد لیبرال بر پایه منفعت شخصی بنا شده است و دولتمردان باید بیاندیشند که در کدام سوی جریانند. 
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: سوال اساسی این است که چرا دولت موسوم به اعتدال و تدبیر و راستگویی و معتقد به چرخیدن چرخ معیشت مردم، دست به این اقدام ناپسند زده است؟! تا چه زمانی به دلیل نبود الگوی کشت و برنامه صادراتی و بطور کلی بی‌توجهی به بخش کشاورزی، به خصوص زیربخش زراعت  شاهد هدر رفتن منابع و اسراف محصولات تولیدی کشور خواهیم بود؟
دانشجویان بسیجی 12 دانشکده کشاورزی، دلیل این امر نادرست را اعتماد نکردن مسئولان به مهندسان کشاورزی دانستند و نوشتند: این بی‌اعتمادی تا حدی است که حتی از آنها به عنوان مسئول همین وزارت خانه هم استفاده نمی‌شود و نتیجه نبود تخصص و صلاحیت علمی در بحث برنامه‌ریزی کشاورزی و اجرا نشدن قوانین موجود برای الزام کشاورزان در استفاده از کارشناسان کشاورزی باعث این موضوع و موارد مشابه شده به طوری که یک سال سیب زمینی در بازار پیدا نمی‌شود و سال بعد مجبور به دفن سیب زمینی و امحاء آن می‌شوند! حال اگر دولتمردان به جای برنامه‌ریزی و آینده‌نگری، با سیاست‌هایی موجبات نوسان قیمت این محصول را فراهم آورند، وضعیت از این ‌نیز وخیم‌تر می‌شود. چرا که در سالی مانند سال ۹۲، به علت کمبود این محصول در بازارهای داخلی، دولت بر صادرات محصول، تعرفه ۱۲۰ درصدی را وضع کرد که این امر موجب عدم صادرات این محصول و برهم خوردن توافق تجاری بین تجار سیب‌زمینی شد، بدین ترتیب کشورهای هدف صادراتی با کشورهای اروپایی قرار داد بسته و در سال بعد حاضر به خرید این محصول از ایران نشدند.
در بخش دیگری از این بیانیه آمده است: این یک نمای واضح از بربریت اشرافی گری است که با وجود گرسنگی بسیاری از فقرای داخلی و خارجی، وقاحت اشرافیت سالاری به حدی می‌رسد که اینگونه بی‌محابا نعمت الهی را مبدل به نقمت می‌کنند. باید متولیان دخیل در این پروژه به میز قضائی کشیده شده تا شاید وزر و وبال این نقمت جامعه ما را احاطه نکند. 
در نهایت بسیج‌های دانشجویی 12 دانشکده کشور به مسئولان امر هشدار دادند که اگر از تکرار چنین اتفاقاتی ممانعت نشود،  قطعا با واکنش سریع و قاطع تری مواجه خواهند شد.
گفتنی است این بیانیه به امضاء بسیج‌های دانشجویی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، پردیس ابوریحان دانشگاه تهران و دانشکده‌های کشاورزی دانشگاه‌های شیراز، فردوسی مشهد، ارومیه، بوعلی همدان، ساری، اراک، یاسوج، هرمزگان، رامین خوزستان و ولیعصر (عج) رفسنجان رسیده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۳
احمد خوشخو