نرمش قهرمانانه حسنی؛ انقلاب سوم حسینی
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در آستانه تحویل انقلاب از سوی نسل اول به نسلهای بعدی در جریان پرونده هسته ای با طرح نرمش قهرمانانه پرده از چهره تزویر و ریا و دشمنی بیش از پیش امریکا با ملت غیور و شهیدپرور ایران برداشته اند و امروز نسل جوان با چشمان خود بدعهدی ها و غیرقابل اعتماد بودن امریکا را می بینند
حجت الاسلام مهران آدرویش- فتن/
پیامبر اکرم ص شئونات گوناگونی دارد؛ وما شیعیان معتقدیم که به جز شان دریافت وحی تشریعی سایر شئون پیامبر به امام منتقل می شود. شئونی همچون؛ مقامات بلند عرفانی پیامبر و جایگاه پر عظمت او در نظام خلقت مثل واسطه فیض عالم و آدم بودن و …، شان حکومت، شان فصل خصومات، شان تعلیم و تزکیه، تنفیذ احکام, اجراى حدود, حفظ قوانین و احکام دین و تدبیر امور مردم و سایر شئونات و از جمله شان حفظ و صیانت از دین خدا؛ یعنی خداوند برای حفظ دین خود از امام استفاده می کند و یکی از کارهایی که امام به منظور حفظ دین انجام می دهد این است که دست منافقین را رو می کند تا مردم چهره آنها را عریان ببینند و فریب آنها را نخورند و دشمن را به جای دوست نگیرند و البته این کار به تناسب زمانه اشکال مختلفی به خود می گیرد ولی هدف یکی است و آن رو کردن دست منافقین است.
منافقین شیعیان شیطان
منافقین این شیوه را از ولیّ خود یعنی شیطان پیروی می کنند؛ چه اینکه شیطان نیز هنگام فریب و نابود کردن دین آدمی، از راه دوستی و زینت دادن افعال قبیح وارد می شود و سپس گام به گام افراد را به ورطه بی دینی می کشاند: وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ وَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکُمْ إِنِّی أَری ما لا تَرَوْنَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ وَ اللَّهُ شَدیدُ الْعِقابِ؛ هنگامی که شیطان اعمال آنها را در نظرشان زینت داد و گفت: امروز هیچ کس از مردم نیست که بتواند بر شما غلبه یابد و من پناه شمایم، تا زمانی که دو سپاه همدیگر را دیدند در آن زمان به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم ،من چیزی را می بینم که شمانمی بینید، من از خدا می ترسم و خدا شدید العقاب است.
و نیز فرموده: أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ؛ آیا آن کس که زشتى کردارش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند [مانند مؤمن نیکوکار است] خداست که هر که را بخواهد بى راه مى گذارد و هر که را بخواهد هدایت مى کند پس مبادا به سبب حسرتها[ى گوناگون] بر آنان جانت [از کف] برود قطعا خدا به آنچه مى کنند داناست(فاطر8 )
بنی امیه منافق بودند
هنگام فتح مکه، بنی امیه بعد از اینکه برق شمشیرها را بالای سر خودشان دیدند برای حفظ جانشان و تا فرصت مناسب جهت ضربه زدن به دین خدا، منافقانه (و نه خالصانه) اظهار اسلام کردند. و به این ترتیب گروه منافقین شکل گرفت. آنها ظواهر اسلامی را رعایت می کردند؛ نماز می خواندند، در جنگها شرکت می جستند حتی چهارشنبه هم نماز جمعه می خواندند! و …
مبارزه تمام عیار خداوند و معصومین با نفاق
در همین راستا خداوند و پیامبرش برای کنار زدن نقاب از چهره منافقین(به عنوان خطرناکترین دشمن اسلام و مسلمانان) در ده ها آیه به خصوصیات و ویژگی های آنان پرداختند.
بسیاری از فعالیت ها و موضع گیری های ائمه اطهار علیهم السلام را نیز در همین راستا باید فهم کرد؛ مثلا امام حسن علیه السلام در صلح نامه مواردی را لحاظ فرموده اند که نشان می دهد معاویه منافق است.
متن پیمان امام حسن و معاویه
ماده اول: حسن بن علی حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار می کند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامر (صل الله علیه و آله) رفتار کند.
ماده دوم: بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن علی خواهد بود و اگر برای او حادثه ای پیش آید، حسین بن علی زمام امور مسلمانان را در دست می گیرد. نیز معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.
ماده سوم: بدعت ناسزاگویی و اهانت نسبت به امیرمؤمنان(علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از علی (علیه السلام) جز به نیکی نباید یاد شود.
ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر حسن بن علی مصرف شود. نیز معاویه باید در تعیین مقرری و بذل مال، بنی هاشم را بر بنی امیه ترجیح دهد.
همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم درمیان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مؤمنان (علیه السلام) کشته شدند، تقسیم کند.
ماده پنجم: معاویه تعهد می کند که تمام مردم، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز، از هر نژادی که باشند، از تعقیب و آزار وی در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظرکند و احدی از آنها را به سبب فعالیتهای گذشته شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرارندهد، و مخصوصا اهل عراق را به خاطر کینه های گذشته آزار نکند.
علاوه بر این معاویه تمام یاران علی (علیه السلام) را، در هر کجا که هستند، امان می دهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان علی (علیه اسلام) در امان باشند، و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند، و کوچکترین ناراحتی برای آنها ایجاد نشود، حق هرکسی به وی برسد، و اموالی که از بیت المال در دست شیعیان علی (علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود.
و نیز نباید هیچ گونه خطری از ناحیه معاویه متوجه حسن بن علی و برادرش حسین بن علی و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(صل الله علیه و آله) شود و نباید در هیچ نقطه ای موجبات خوف و ترس آنهارا فراهم سازد.
در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهی دادند.
و البته معاویه به هیچیک از تعهداتش عمل نکرد و از همان اول تعهدنامه را پاره و زیر پای خود قرار داد و نمونه ای از نفاق خود را به نمایش گذاشت.
چرایی صلح از زبان امام حسن مجتبی علیه السلام
امام مجتبی (علیه السلام) خطاب به ابوسعید در پاسخ به چرایی از صلح می فرماید: “مگر من حجّت خدا بر خلق و امام بعد از پدرم نیستم! مگر من همان نیستم که پیامبر اکرم درباره من و برادرم فرمود: «حسن و حسین هر دو امام هستند، چه قیام کنند و چه صلح»؟ پس من، چه قیام کنم و چه صلح، امام خواهم بود. ای اباسعید! علت صلح من با معاویه همان علتی است که پیامبر به خاطر آن با «بنی ضمره» و «بنی اشجع» و با اهل مکّه به هنگام بازگشت از «حدیبیّه» صلح نمود”
یعنی در واقع ما با یک مشت کافر طرف هستیم که برای حفظ اسلام از شر آنان باید صلح کنیم تا فرصت مناسب فرا برسد.
اگر امام وارد جنگ می شد نتیجه چیزی نبود جز از بین رفتن عده قلیلی از مومنین که باقی مانده بودند و در چنین فضائی البته از بین بردن اسلام که نیت باطنی معاویه بوده امری بود بسیار سهل و آسان. لذا امام در ادامه فرمودند: آیا نمی دانی که خضر(علیه السلام) چون کشتی را سوراخ نمود و پسری را کشت و دیوار را در محلّی که از اطعام آنان خودداری کردند، تعمیر نمود، موسی (علیه السلام) خشمناک شد؛ ولی بعد از آگاهی به حکمت آن، قانع گردید؟ شما نیز این چنین هستید که به خاطر عدم آگاهی از حکمت صلح، ناخشنود هستید.”
اما با قبول صلح و اعمالی که معاویه مرتکب شد ورق برگشت و شکست قطعی نظامی به یک پیروزی قطعی سیاسی مبدل شد؛ معاویه با پاره کردن عهدنامه از همان اول و عمل بر خلاف عهدنامه نمونه ای از نفاق خویش را نشان داد و زمینه برای قیام امام حسین علیه السلام فراهم شد؛ چه این که خلافت یزید بر خلاف عهدنامه بود و قیام امام حسین نقض قطعنامه محسوب نمی شد.
ادامه این رویه از سوی ائمه اطهار علیهم السلام خلفا را در جهان اسلام به خلفای راشدین و خلفای غیر راشدین تقسیم نموده آنگونه که امروز ما می توانیم آشکارا بنی امیه را لعن کنیم و نگران اتحاد شیعه و سنی نباشیم.
امام حسن علیه السلام و خشمی که فرو نبرد!
پس از ماجرای صلح تحمیلی، روزی معاویه وارد کوفه شد. بعضی از این متملقین و چاپلوسان نزد معاویه آمدند و گفتند: “حسن بن علی در نزد مردم برای خود جایگاهی دارد، برای اینکه او را در نگاه مردم کوچک و خوار کنی، به او امر کن که نزد تو بیاید و پایین منبرت برای مردم خطبه بخواند. ایراد خطبه در چنین شرایط تحقیرآمیزی، حتما او را به هم خواهد ریخت و از خواندن خطبه عاجز می کند و بدینگونه از چشم مردم خواهد افتاد.”
معاویه چنین کرد و حضرت حسن بن علی علیهماالسلام را فراخواند و با همان شرایط امر به ایراد خطبه برای مردم نمود. ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
ای مردم شما هر جایی را که می خواهید جستجو کنید ولی جز من و برادرم کسی را نمی یابید که جدش رسول الله صلی الله علیه و آله باشد. ما تصمیم گرفتیم با این طغیانگر (در حالیکه با دست مبارکشان به معاویه که در بالای منبر و در جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله نشسته بود اشاره کردند) صلح کنیم و خون و جان مسلمانان را (از اینکه بیهوده و بی ثمر ریخته شود) حفظ کنیم. سپس این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلى حِینٍ» در حالی که به معاویه اشاره می نمود. معاویه گفت: منظورت از این آیه که تلاوت کردی چه بود؟حضرت فرمود: «همان که خداوند اراده فرموده است. سپس معاویه برخاست و خطبه اى سست و ضعیف و فاحش ایراد نمود و در آن به أمیر المؤمنین علی علیه السّلام دشنام داد!
آنگاه امام حسن علیه السّلام خطاب به معاویه -که بالاى منبر بود- فرمود: «اى پسر هند جگرخوار! آیا همچون تویى به أمیر المؤمنین دشنام مى دهد!؟ حال این که رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرموده: «هر که على را دشنام دهد مرا دشنام داده، و هر که مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده، و هر که لب به سبّ خداوند گشاید او را تا ابد در جهنّم مقیم ساخته و برایش عذابى همیشگى خواهد بود.
سپس امام از منبر پائین آمد و رهسپار خانه اش شد، و دیگر تا آخر عمر در آن مسجد نماز نگزارد.(الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج 2، ص: 285)
قیام امام حسین علیه السلام میوه صلح امام حسن
امام حسین با قیام خونین خود و این که فرمود: “با خلافت یزید و علی الاسلام سلام” در واقع پرده از نفاق آنان برداشت؛ و نشان داد این مخالفت در حد یک اختلاف شخصی بر سر حکومت و قدرت نیست بلکه نشان از نفاق عمیق طرف مقابل دارد. و البته این بار ریخته شدن خون سرور جوانان اهل بهشت طوری پرده نفاق آنها را درهم پیچید که بعد از آن هر کسی می دانست چه کرده و چه کاره است.
ائمه دیگر سلام الله علیهم نیز هر کدام به نوعی پرده از این نفاق برداشته اند؛ مثلا وقتی به امام سجاد گفتند چه کسی پیروز شد؟ فرمود: “بگذار تا موقع اذان برسد وقتی اشهد ان محمد رسول الله گفته شد می فهمی که چه کسی پیروز شد” ؛ یعنی شما می خواستید اشهد ان محمدا رسول الله نباشد ولی می بینید که ما شرایطی بوجود آورده ایم که شما نمی توانید نبوت و ارتباط با آسمان را حذف کنید و مجبورید که این حقیقت را بر سر ماذنها روزی چند بار اعلان بدارید.
یا مثلا وقتی حدود فدک را از امام کاظم علیه السلام می پرسند ایشان تمام حدود جهان اسلام را تعیین می کند یعنی همه حکومت غصبی است و آن حضرت کمک به آنها را و لو در کارهای عبادی مثل حج حرام می دانست.
دستاورد این مبارزات رو شدن دست بنی امیه بود و این دستآورد به قدری ارزشمند است که امام حسن علیه السلام در جمله حکیمانه می فرماید: این صلح برای امت، از آنچه خورشید بر آن می تابد، بهتر بود.
نرمش قهرمانانه حسنی؛ انقلاب سوم حسینی
امروز نیز استکبار جهانی به تبعیت از شیطان چهره حقیقی خود را پشت نقاب حقوق بشر و صلح جهانی و دموکراسی و مذاکره و … پنهان نموده است و رهبر حکیم و فرزانه انقلاب در آستانه تحویل انقلاب از سوی نسل اول به نسلهای بعدی در جریان پرونده هسته ای با طرح نرمش قهرمانانه پرده از چهره تزویر و ریا و دشمنی بیش از پیش امریکا با ملت غیور و شهیدپرور ایران برداشته اند و امروز نسل جوان با چشمان خود بد عهدی ها و غیر قابل اعتماد بودن امریکا را می بینند و این یعنی تا چند نسل آینده انقلاب اسلامی از اعتماد بی جا به امریکا در امن و امان است و جا دارد که این دست آورد بعد از انقلاب دوم(تسخیر لانه جاسوسی) انقلاب سوم نامیده شود.
انتهای پیام/