چه شد به «آتش به اختیار» رسیدیم؟
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۲۶ ب.ظ
یادداشت// چه شد به «آتش به اختیار» رسیدیم؟
چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۰۵:۲۱
اگر نهادهای فرهنگی به آنچه قانوناً بر عهده دارند، درست عمل کرده بودند آیا اصلاً نیازی بود که رهبری به سایر هستههای فرهنگی اینگونه بگویند که خودتان تصمیم بگیرید و عمل کنید؟

به گزارش جهان نیوز؛ روزنامه «جوان» در یادداشتی به قلم «کبری آسوپار» نوشت:
این روزها همه در مورد اصطلاح «آتش به اختیار» میگویند و مینویسند؛ آنهایی که همیشه از تعامل و گفت و گو و مفاهمه و خوش بینی حرف میزنند، به جمله رهبری که رسیدند کوشیدند بدترین تعابیر را از آن بیرون بکشند و در فضای مجازی بنویسند. چه آنکه پی یافتن گزارههایی علیه رهبری و نیروهای مومن و انقلابیای بودند که مخاطب «آتش به اختیار» بودند و نه آنکه دلشان برای فرهنگ این سرزمین سوخته باشد. این سوی ماجرا هم عدهای کوشیدند به تبیین صحیح مقصود رهبری بپردازند؛ اینکه جمله در فضای کار فرهنگی گفته شده؛ اینکه رهبری خواستهاند کسی برای کم کاری نداشتن دستور از بالا را بهانه نکند و ... و اینکه رهبری خودشان معنای کلامشان را با یک «یعنی» گفته اند: «من به همه آن هستههای فکری و عملی جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً میگویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و بهقول میدان جنگ، آتشبهاختیار... خب شما افسرهای جنگ نرمید آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»اینگونه شد که همه فضای رسانهای از شرح و بسط و نقد این عبارت پر شد، بی آنکه کسی به این نکته توجه کند که چه شد به جایی رسیدیم که رهبری از «آتش به اختیار» بگویند. اصل ماجرا کم کاری نهادهای فرهنگی و دستگاههای مرکزی و حتی کم کاری همه همین هستههای فکری و علمی جهادی و فکری و فرهنگی است که رهبر اشاره میکنند. اگر نهادهای فرهنگی به آنچه قانوناً بر عهده دارند، درست عمل کرده بودند آیا اصلاً نیازی بود که رهبری به سایر هستههای فرهنگی اینگونه بگویند که خودتان تصمیم بگیرید و عمل کنید؟
حالا وسط بحثهای زیادی شلوغ شده در مورد تبیین معنا و مفهوم «آتش به اختیار» که شبههای هم بر آن وارد نبود و معنایش مشخص بود، اصل ماجرا گم شده و وزیر ارشاد تصور میکند با نوشتن یادداشتی در مدح هوشمندی رهبری و تأکید بر اینکه تذکرات رهبری داهیانه است و ما خود را ملزم به تحقق آن میدانیم، ماجرا حل شده و تمام است. سخنگوی دولت هم نگران سوء استفاده از عبارت «آتش به اختیار» شده است و حال آنکه اگر فرض کنیم دغدغه دولتیها صادقانه است و قصد ایجاد هراسی کذایی از این عبارت و نوع عمل جوانان مؤمن و انقلابی را ندارند، لاجرم یک توصیه به آنان خواهیم داشت و آن اینکه اصلیترین راه بستن مسیر سوء استفاده از کلام رهبری در مورد «آتش به اختیار» صرفاً انجام وظایف فرهنگی خود در چارچوب قانون و فرهنگ و هویت ملی ایران است تا دیگر نیازی به حضور نیروهای آتش به اختیار نباشد. نمیشود پای تحلیل و تبیین و ابراز نگرانی از سوء استفاده از آتش به اختیار نشست، اما تغافل کرد که رهبری اگر از آتش به اختیار گفتند، آن را برای زمانی گفتند که دستگاههای مرکزی دچار اختلال هستند و اصلی و فرعی دغدغه هایشان جابهجا شده و کار را درست پیش نمیبرند. برای نهادهای فرهنگی الان وقت تبیین هوشمندی رهبری نیست؛ وقت تغییر مسیر و رفع اختلال در کار و انجام صحیح وظایف است. نمیشود به تبیین «آتش به اختیار» نشست، ولی از کم کاریهای منجر به رسیدن به این مقطع سخن نگفت. نیروی آتش به اختیار دوست ندارید؟ راه حل ساده است: دچار اختلال نباشید؛ وظایفتان را انجام دهید تا پای آتش به اختیار وسط نیاید.
۹۶/۰۳/۲۴
سرور گرامی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب.
از آخرین دیدار ما نزدیک به چهل سال می گذرد، اگر خاطرتان باشد زمستان سال 56 که زمستان سردی بود در بازداشتگاه هنگ ژاندارمری ی مشهد که در پاسدارخانه ی هنگ در پشت کوهسنگی نزدیک جاده ی سنتو قرار داشت دو شبانه روز را با هم گذراندیم، در آن روزگار من و شما هر دو به اتهام انتقاد از شاه بی کفایت گرفتار شده بودیم، من که درجه دار ژاندارمری بودم ابتدا به خلع یک درجه سپس به سه ماه حبس و بیست روز بازداشت محکوم شده و در نهایت پس از شش سال خدمت از کسوت نظامی اخراج گردیده بودم و ایام بازداشتم را می گذراندم و شما حکم تبعید به ایرانشهر گرفته بودید که از ساواک به ژاندارمری تحویلتان داده بودند تا با دو مأمور به ایرانشهر اعزام شوید.
حضور شما در بازداشتگاه با اینکه مدتش کوتاه بود ولی تأثیر و خاطرات زیادی به جا گذاشت که اگر بخواهم جزئیاتش را بگویم وقت گیر است و تنها به این خاطره اکتفا می کنم که از شما پرسیدم: اتهامتان چیست؟ و شما جواب دادید: نمی دونم، اینا می گن چرا حرف حق رو زدی، باید نازش می کردی چون جرم زدن خیلی سنگینه. امروز که دوباره ضرورتی پیش آمده که با شما همسخن شوم می خواهم از جواب آن روزتان پند بگیرم آنچه را که به نظر خودم حرف حق است نزنم بلکه به سمع مبارکتان برسانم تا هم کسی نتواند مثل ساواکیهای آن روز به زدن متهمم کند و هم حق نان و نمکی را که با هم خوردیم ادا کرده باشم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
رهبر معظم، همان طور که خودتان بهتر از هر کسی می دانید امروز خطراتی جدی کشورمان را تهدید می کند که واجب است شما قبل از وقوع چاره ای بیندیشید زیرا در غیر این صورت این طور که باد می آید و شاخه می جنبد خدای نخواسته چنان طوفانی به پا خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه تاک نشان و بی شک همه چیزمان را از امنیت گرفته تا یکپارچگی ی مملکت از بین خواهد برد ولی متأسفانه به نظر می رسد که شما با من هم عقیده نیستید زیرا در فرمایشات روز 17 خرداد 96 اصطلاح آتش به اختیار را به کار بردید که حکیمانه نبود و بوی فراق می داد.
رهبر معظم، همانگونه که می دانید در جنگ سه نوع فرمان آتش داریم: یکی آتش به فرمان یعنی به هدفی که فرمان دهم شلیک کنید، دومی آتش به احتیاط یعنی اگر مطمئنید کسی که در تیررستان است دشمن است به او شلیک کنید و سومی آتش به اختیار یعنی اگر به کسی که در تیررسانت است شک دارید شلیک کنید.
رهبر معظم، این فرمایش شما در شرایط فعلی به قدری مبهم است که هر جریان سیاسی می تواند هرجور بخواهد آنرا تعبیر کند و باعث ایجاد آشوب و تفرقه در جامعه گردد در صورتی که امروز با این خطراتی که کشورمان را تهدید می کند بیش از همیشه نیازمند همبستگی و تفاهم و اتحاد هستیم و این وحدت تنها با محوریت شما امکان پذیر است.
رهبر معظم، همه ی جناحهای نظام و حتی فعالین سیاسی ی خارج از نظام در حکم فرزندان شما هستند و از شما انتظار می رود با یک چشم به آنها بنگرید و شما هم مسلماً این کرامت و عدالت را دارید که بینشان تبعیض نگذارید، امید است تذکرم را به حساب جسارت نگذارید بلکه به حساب به جا آوردن حرمت سفره و نان و نمکی بگذارید که با هم خوردیم. با تشکر و امید موفقیت شما. محمد رضا کیانفر 09365476322 mohammadrezakianfar5@gmail.com