ضرورت ولایت فقیه از نگاه قرآن و روایات
ضرورت ولایت فقیه از نگاه قرآن و روایات
امام خمینی میفرماید: حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن، که تصویب قوانین، تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرایط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است. مجموعه شرط، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. لذا آنچه که برای اثبات این نظریه گفتهاند، بیانگر ضرورت آن می باشد. در این راستا به بیان نظریه و دلیل ولایت فقیه از منظر قرآن و روایات میپردازیم. ....
ولایت فقیه به معنای این است که در زمان غیبت امام مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف فقیهان و اسلامشناسان با داشتن یکسری شرایط و ویژگیها و لیاقتها، امور سیاسی و رهبری امت مسلمان را برعهده بگیرند. ولایت به معنای حکومت و تصدی امر و سرپرستی و صاحب اختیاری است. (امام خمینی، ولایت فقیه/40) حکومت اسلام، حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامی، حکومت تام دارد و همه افراد از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد، تا ابد تابع قانون هستند. (همان/34) امام خمینی میفرماید: حکومت اسلامی نه استبدادی است و نه مطلقه، بلکه مشروطه است. البته نه مشروطه به معنای متعارف فعلی آن، که تصویب قوانین، تابع آراء اشخاص و اکثریت باشد. مشروطه از این جهت که حکومتکنندگان در اجرا و اداره، مقید به یک مجموعه شرایط هستند که در قرآن کریم و سنت رسول اکرم معین گشته است. مجموعه شرط، همان احکام و قوانین اسلام است که باید رعایت و اجرا شود. لذا آنچه که برای اثبات این نظریه گفتهاند، بیانگر ضرورت آن می باشد. در این راستا به بیان نظریه و دلیل ولایت فقیه از منظر قرآن و روایات میپردازیم.
▪ اثبات ولایت فقیه از آیات قرآن
اگر چه کلمه ولایت فقیه - که یک اصطلاح فقهى است- در قرآن به کار نرفته است؛ ولى مفهوم و معناى آن، از مجموعه آیات قرآن کریم، به روشنى به دست مىآید. مرورى بر آیات کلامالله مجید نشان مىدهد که لااقل حدود 200 آیه شریفه از قرآن کریم مستقیم و غیرمستقیم خطوط کلى حکومت و ولایت در جامعه را نشان مىدهد. نتیجهاى که از بررسى و دقت در این آیات به دست مىآید، این است که: مسلمانان، تنها باید از انسانهاى دانشمند و عالم به احکام دین که علاوه بر همه توانایىها و شرایط عقلى و عرفى حکومت، داراى حد نصاب تقوا و عدالت هم باشند پیروى و اطاعت کنند. بنابراین از نظر اسلام فاقد چنین شرایط و ویژگىهایى حق حاکمیت و صلاحیت قرار گرفتن در منصب حکومت را ندارد و این همان روح و محتواى اساسى «ولایت فقیه» است.
لذا قرآن منبع اصلی معارف و احکام اسلام است و پیامبر مفسر، مبین و معلم قرآن است. (نحل/44) تفصیل جزئیات احکام و معارف را در سخنان و رفتار ایشان (سیره) باید یافت. این منصب بیان و تفسیر و تعلیم به امر خدا بعد از ایشان به خلفای ایشان واگذار شده است.
عقل نور خدایی و پیامبر باطنی است. (کافی/1/25) دریافتهای عقل در زمینه معارف و حسن و قبح معتبر و مورد تأیید خداست. بنابراین با توجه به این توضیحات، منبع احکام و معارف اسلام، قرآن، سنت و عقل است. نباید انتظار داشت همه احکام و معارف و جزئیات آنها را در قرآن یافت. لزوم حکومت از نگاه عقل بدیهی است. قرآن شرایط حاکم را بیان کرده از جمله:
شرط اول: اسلام و ایمان؛ «لایتّخذ المؤمنون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین و من یفعل ذلک فلیس من الله فی شی»؛ (آلعمران/28) مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان ولی و سرپرست خود بگیرند. هر کس چنین کند، از لطف و ولایت خدا بیبهره است.
شرط دوم: عدالت؛ «ولاترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النار»؛ (هود/124) به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید. رکون در روایات به دوستی و اطاعت تفسیر شده است.
«قال انّی جاعلک للناس اماما قال و من ذرّیّتی قال لاینال عهدی الظالمین»؛ (بقره/124) خدا فرمود: تو را پیشوای مردم گماردم گفت: و از فرزندان من؟ فرمود: عهد من به ستمکاران نمیرسد.
شرط سوم: فقاهت؛ حاکم اسلامی باید عالم به احکام و معارف و اهداف اسلام باشد. تا بتواند آنها را اجرا کند و اهداف را محقق سازد. در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امام معصوم علیهالسلام این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است. در زمان غیبت امام معصوم علیهالسلام داناترین مردم به احکام و معارف و اهداف قرآن باید متصدی این مقام باشد.
قرآن درباره شرط علم میفرماید: «افمن یهدی الی الحقّ احقّ ان یتّبع امّن لایهدّی الاّ ان یهدی فمالکم کیف تحکمون»؛ (یونس/35)
آیا کسی که به راه حق هدایت میکند، سزاوارتر است. از او پیروی شود یا کسی که راه نمییابد، مگر آنکه راه برده شود، شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟
فقیه کسی است که با تخصصی که سالها در تحصیل آن کوشش کرده، میتواند احکام و معارف و اهداف اسلام را از قرآن و سنت و عقل و اجماع به دست آورد. غیر فقیه کسی است که این تخصص را ندارد. باید اسلام را از فقیه و اسلامشناس بیاموزد.
فقیه و اسلامشناس عادل و توانمند شبیهترین فرد به معصوم است. در نبود معصوم، به حکم شرع و عقل باید منصب زعامت سیاسی جامعه را به کسی سپرد که صلاحیت بیشتری دارد. فقیه عادل و توانمند صلاحیتدارترین فرد است.
قرآن میفرماید: «إنّ الله یأمرکم أن تؤدّوا الأمانات إلی أهلها»؛ (نساء/58) خدا امر میکند امانتها را به اهل و صاحبان صلاحیت بدهید.
کسی که میخواهد در رأس حکومت در جامعه اسلامی باشد، باید هم دین جامعه را بهخوبی بشناسد؛ هم عدالت در اجرا داشته باشد؛ هم توان اداره جامعه و تدبیر امور را داشته باشد. اگر واجدین این شرایط متعدد هستند، به حکم عقل و شرع باید صلاحیتدارترین فرد برای تصدی این مسئولیت شناخته شود.
▪ اثبات ولایت فقیه از روایات
تعداد روایاتی که برای اثبات ولایت فقیه، مورد استدلال قرار گرفتهاند و مباحث مربوط به آنها، به اندازهای است که نیازمند تدوین کتاب و یا مقالهای گسترده است. (محقق نراقی، عوائدالایام، چاپ اول، 1417 1375م، مرکز نشر وابسته به مکتب الإعلام الإسلامی/532). در این مجال، امکان پرداختن به این مبحث وسیع وجود ندارد. تنها برای آشنایی کلی با برخی، نخست تعدادی را به صورت مختصر نقل میکنیم:
1. در روایت معتبری، سکونی از امام صادق علیهالسلام و ایشان از پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت میکنند: «الفقهاء امناء الرسل ما لم یدخلوا فی الدنیا» (شیخ کلینی، کافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، چاپ چهارم، 1365 ش، دار الکتب الإسلامیة تهران/1/147) فقیهان تا زمانی که دنیا زده نشدهاند، امین و مورد اعتماد پیامبران هستند.
2. شیخ کلینی، از امام هفتم علیهالسلام نقل کرده است که در قسمتی از سخنان خود درباره منزلت دانشمندان دینی فرمود: «الفقهاء حصون الاسلام کحصن سور المدینة لها»؛ (شیخ کلینی، کافی، تحقیق: علیاکبر غفاری، چاپ چهارم، 1365ش، دارالکتب الإسلامیة تهران/1/38) فقیهان دژهای مستحکم اسلام هستند، همچون دژهای شهر که حفاظت از آنرا بر عهده دارند.
3. شیخ صدوق، توقیع شریفی (اصطلاح توقیع، مخصوص نامهها و پاسخ هایی است که امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در اوایل غیبت برای نواب و یاران نزدیک خود میفرستاد) را از امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف نقل میکند؛ در آن توقیع، حضرت نگاشتهاند: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة احادیثنا فأنّهم حجّتی علیکم وانا حجّةالله علیهم»؛ (شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، محرمالحرام 1405 1363ش، مؤسسة نشر إسلامی وابسته به جماعة مدرسین قم/485) اما حوادث جدیدی که اتفاق میافتد، درباره آنها به راویان حدیث (علما) ما رجوع کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنها هستیم.
4. در مقبوله عمربن حنظله، نقل است: از امام ششم پرسیدم: در صورتی که دو تن از دوستان و یاران شما در مسئلهای مثل ارث یا دین، اختلاف داشتند، آیا میتوانند برای داوری به حاکم و قاضی دستگاه خلافت رجوع کنند؟ فرمود: اگر نزاع را نزد طاغوت مطرح کردهاند. هر آنچه که به نفع آنان حکم کند، هرچند حق مسلمشان باشد، حرام است؛ زیرا حق خود را با حکم طاغوت ستاندهاند، در حالی که خداوند در قرآن کریم، فرمان داده است که به طاغوت کفر ورزند. پرسیدم: پس چه کنند؟ فرمود: «ینظران الی من کان منکم، قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکماً فانّی قد جعلته علیکم حاکماً، فاذا حکم بحکمنا فلم یقبله منه، فانّما بحکم الله استخف و علینا ردّ و الرادّ علینا الرادّ علی الله فهو علی حدّ الشرک بالله»؛ (شیخ حر عاملی، وسایلالشیعة/1/34، مؤسسه آلالبیت قم، سال 1409ق) از میان خود کسی را پیدا کنند که راوی حدیث ماست. در حلال و حرام، صاحبنظر است، حکم خود را به او واگذار کنند، تا میان ایشان داوری نماید؛ چراکه من، چنین شخصی را بر شما حاکم قرار دادهام. هرگاه او به حکم ما داوری نمود و حکم او پذیرفته نشد، یقیناً حکم خداوند را کوچک شمرده و ما را انکار کردهاند. کسی که ما را انکار کند و نپذیرد، خدا را انکار کرده و این در حد شرک به خداست.
منبع: مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی