حجت الاسلام احمد خوشخو

مذهبی و اخلاقی و سیاسی

حجت الاسلام احمد خوشخو

مذهبی و اخلاقی و سیاسی

اطلاعات مذهبی و اخلاقی و سیاسی

۵۵ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

کنگره،آماده برداشتن گام دوم تحقیر ایران

رسانه ویژه کنگره آمریکا از تلاش‌های جدید کنگره این کشور برای ادامه نبرد با ایران با اتکا بر تمدید قانون تحریم‌ها خبر داد.

به گزارش فارس، نشریه ویژه کنگره آمریکا از تلاش‌های جدید کنگره این کشور برای نبرد با ایران خبر داد.

به نوشته «هیل» سناتورهای کنگره در پی تمدید تداوم مجموعه تحریم‌های ایران تا سال بعد و با تمدید تاریخ آن هستند. قانون تحریم‌های ضد ایران شامل بند‌هایی در زمینه هدف قرار دادن برنامه هسته‌ای ، موشک‌های بالستیک و بخش انرژی ایران است.

سناتور دموکرات «بن کاردین» از اعضای برجسته کمیته شورای روابط خارجی در این زمینه گفت: «فکر می‌کنم احتمالا کنگره این مسئله در سال آینده و در زمانی پیگیری کند.»

وی گفت که سناتورها در جلسه توجیهی ماه دسامبر پیشنهاد بررسی تمدید این موضوع را تا اوائل ژانویه و یا فوریه داده بودند. آن‌ها در پی این هستند تا با رایزنی با «استفان مال» مسئول اجرای برجام در دولت اوباما در جدول زمان بندی بالقوه‌ به بحث پیرامون آن بپردازند.

سناتور دموکرات «کریس کوونز» نیز در اوائل ماه جاری در جریان جلسه استماع کمیته شورای روابط خارجی گفته بود که در ژانویه بسیاری از اعضای کنگره خواهان تمدید سریع قانون تحریم‌ها می‌شوند.

به نوشته هیل، ژانویه ممکن است با روز اجرای برجام همزمان باشد که احتمالا دولت آمریکا را در موقعیتی دشوار برای رفع تحریم‌ها قرار می‌دهد در حالی که در نقطه مقابل قانونگذاران سعی در تمدید تحریم‌ها دارند. حامیان طرح تمدید قانون تحریم‌ها می‌گویند که لازم است در صورت تخلف ایران تحریم‌ها از سوی دولت آمریکا بازگردد. آن‌ها در توجیه سخنان خود آزمایش‌های موشکی را از جمله مواردی می‌دانند که ایران سعی دارد با انجام آن توافق را نقض کند. آن‌ها همچنین در حال اعمال فشار بر اوباما مبنی بر این هستند که او آماده ارسال پیامی آشکار به ایران و سرزنش این کشور با حفظ توانایی بازگشت تحریم‌ها باشد.

هیل در خاتمه نوشت: برای تصویب قانون تمدید تحریم‌ها علیه ایران جمهوریخواهان نیاز به همراهی ۴ دموکرات که پیشتر با توافق ایران مخالف بودند (از قبیل سناتور منندز و کاردین) و دست کم دو سناتور دیگر دموکرات کنگره که موافق توافق هسته‌ای همراه با بازگشت قانون تحریم‌ها هستند را دارند .

در همین زمینه سناتورهای دموکرات چون «کریس کوونز» و «گری پیترز» از حمایتشان در تمدید تحریم‌ها خبر دادند هر چند که به طور خاص موافق با لایحه «کرک- منندز» نیستند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۲۷
احمد خوشخو

پناهیان:اثر ثبت‌نام بدون صف بچه‌های یک مسئول بر فرهنگ

به گزارش رجا نیوز حجتالاسلام پناهیان در اولین جلسه از دورۀ جدید بحث تنهامسیر: 

  • در این دوره از مباحث می‌خواهیم ابعاد فرهنگی مبارزه با هوای نفس را بررسی کنیم. باید در فرهنگ ما زشتی هواپرستی جا بیفتد و زیبایی مبارزه با هوای نفس را نشان دهیم و فرهنگ کنیم.
  •  
  • اگر فرهنگ مبارزه با هوای نفس و تقبیح متابعت از هوای نفس در جامعه جا بیفتد، امر به معروف و نهی از منکر هم جای خودش را پیدا می‌کند. الان هواپرستی «معروف» شده، ما باید این را منکر کنیم. اگر جامعه اینجوری شد که هرکسی هرکاری دلش می‌خواهد نمی‌کند و این را بد می‌داند، این یعنی فرهنگ مبارزه با هوای نفس جا افتاده.
  •  
  • اولین مرحله برای نهادینه کردن یک فرهنگ، تغییر سیاسیون جامعه است، سیاسیون با قدرتی که دارند به راحتی می توانند فرهنگ یک جامعه را خراب و یا آباد کنند. حضرت امیر(ع) فرمود: النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ. 
  •  
  • وقتی بچه‌های یک مسئول مملکتی بدون صف ثبتنام می کنند، شاید این جزو گناهان کبیره‌ای که شهید دستغیب در کتابش آورده نباشد، اما وقتی بچه‌های یک مسئول مملکتی بدون صف ثبت نام می‌کنند، هرچقدر بالای منبر موعظه کنید که آقا تو صف نزنید، حق دیگران را رعایت کنید، زیاد اثر ندارد، می‌گه حال داری حاج آقا... بابا به بچه میگه پسرم توی زندگیت همیشه صف را رعایت کن، میگه بی‌خیال بابا حال داری...

  • انتخابات محل امتحان جامعه است/ تمام «نامزدها» و «رأی‌دهندگان»، روز قیامت باید در مورد نیت خود توضیح دهند/ باید با یکدیگر گفتگو کنیم و سلایق شخصی را کنار بگذاریم

انتخابات محل امتحان جامعه است. تمام کسانی که خود را نامزد می‌کنند و تمام کسانی که رأی می‌دهند روز قیامت باید دربارۀ نیت خود و علت تشخیص خود و  رفتار انتخاباتی خود توضیح بدهند.

روز قیامت خوب‌ها هم سؤال و جواب دارند و فقط از برخی از اولیاء خدا و شهیدان سوال نمی‌شود و بی‌حساب به بهشت می‌روند.

جالب این است کسانی که رأی ندهند هم به سختی مورد سوال و مؤاخذه قرار خواهند گرفت. شرکت در این امتحان از نظر دینی اختیاری نیست. البته قانون اجبار نمی‌کند، ولی قیامت خواهند پرسید: چرا دربارۀ جامعه خودت احساس مسئولیت نکردی؟

ما باید با یکدیگر گفتگو کنیم و سلایق شخصی را کنار بگذاریم و تمام چیزهایی که بلدیم را به کار بگیریم و خود را برای رفتار انتخاباتی صحیح آماده کنیم. به صورتی که بتوانیم به خدا پاسخگو باشیم.

البته قبل از قیامت مردم هرچه را انتخاب کنند، در همین دنیا نتیجۀ آن را خواهند دید. امیدواریم بهترین انتخاب‌ها که موجب رشد و اقتدار جامعه باشد، اتفاق بیفتد.
 

 در «امتحان انتخابات» دو عامل مهم بسیار تعیین کننده است: «تشخیص مردم» و «تقدیر الهی»/ تشخیص افراد غالباً ناشی از گرایشات آنهاست/ اگر خدا بخواهد امتحان خاصی بگیرد، نتیجۀ متناسب با آن را مقدر، و مقدمات رسیدن به آن نتیجه را فراهم خواهد کرد

در «امتحان انتخابات» دو عامل مهم بسیار تعیین کننده است: یکی «تشخیص مردم»، دیگری «تقدیر الهی».

تشخیص افراد غالباً ناشی از گرایشات آنهاست. اگر کسی عمیقاً گرایشات انسانی و الهی داشته باشد، معمولا کمتر در تشخیص اشتباه می‌کند، ولی به هرحال انسان جایز الخطاست و گاهی با همه خوبی‌هایی که دارد، ممکن است در اثر غفلت‌هایی خطا کند.

البته اشتباه کردن در تشخیص جرم نیست، ولی اگر ریشۀ این اشتباه چیزی بیشتر از غفلت باشد و یک گرایش منفی پنهان مثل تکبر یا حسادت نسبت به ولی خدا باشد، فرد معاقب خواهد بود.

عامل دیگر تقدیر الهی است. اگر خدا بخواهد جامعه یا افرادی را مورد امتحان خاصی قرار دهد، نتیجۀ متناسب با آن را مقدر خواهد فرمود و مقدمات آن را هم فراهم خواهد کرد.

  • منبع:بیان معنوی
  •  
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۱۶
احمد خوشخو

شگفتی‌های دختر ۷۰سانتی در تهران + عکس

شاید با دیدنش لحظه ای مکث کنید. جثه ای ۷۰ سانتی با حداکثر ۱۵ کیلوگرم وزن، دراز کش بر روی میزی خوابیده خالق آثار هنری زیبایی باشد.

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از مهر، تنها سرش حرکت می کند و بخشی از انگشت ها و مچ دستش. حتما باورش برای شما هم سخت خواهدبود اگر بگویند تمام کارهایی که بر روی میز می بینید از شال گردن، پاپوش ها، عروسک ها، لیف ها، گل ها و... کار دست های خودش است که به شکل خوابیده بر روی زمین آنها را درست کرده و بافته.

شاید به همین خاطر باشد که میل بافتنی از دستش نمی افتد و هر از گاهی دستی به میل و کامواهایش می برد که کمی باورپذیری این ماجرا را برای بازدیدکننده ها ساده تر کند.

فریبا معصومی ، معلولیتی دارد که از زمان تولد دچار بیماری راشیتیسم بوده و تا امروز که ۳۰ ساله است تنها سرش رشد کرده؛ اما با این وجود بیکار ننشسته و برای اینکه خودش را به همگان ثابت کند با هر روشی از نقاشی گرفته تا پولک‌دوزی، کاموا‌بافی، عروسک‌سازی، گل‌سازی و...سعی کرده هنرش را به نمایش بگذارد؛ آن هم با شرایطی که از نظر هر انسانی با جسم سالم دشوار به نظر می رسد.

می گوید از ۱۲ سالگی کارهای مختلفی انجام داده است اما ۴ سال می شود که تقریبا کارهایش به خوبی فروش می رود و بهزیستی تا حدودی به او رسیده و حتی سه سال پیش برای او معلمی می گیرند تا بتواند درس بخواند. از فنی حرفه ای مدرک بافندگی اش را هم گرفته است و دیگر با راه اندازی کارگاهش می تواند آموزش را نیز شروع کند.

فربیا با همین کارهایی که انجام داده برای پدر و مادرش خانه ای در فومن گیلان ساخته است و با هم زندگی می کنند.

در حال حاضر هم از زندگی اش راضی است و خدا را شکر می کند و حتی می گوید از جوان های امروزی هم پرانرژی تر است و امید به زندگی فراوانی دارد.

دلش می خواهد همه بیایند و کارهایش را ببینند. نه به این دلیل که بتواند آنها را بفروشد بلکه به این خاطر بیایند و کارهایش را ببیند که متوجه شوند وقتی کسی مانند فریبا با چنین وضعیت جسمی می تواند چنین کارهایی انجام دهد آنها هم می توانند کارهای بزرگ تر از فریبا بکنند.

بار دومش است که به تهران آمده. اینبار هم به دعوت شهرداری در بازارچه کارآفرینی و صنایع دستی که در خیابان بهشتی، خیابان مفتح شمالی قرار دارد کارهایش را برای فروش گذاشته است. ما هم به آنجا رفتیم و برای ساعاتی میهمان این کارآفرین با انرژی بودیم.

مشتری های تلگرامی

بسیار با شور و هیجان مشتری هایش را راه می اندازد و قیمت کارهایش را می گوید. مردم هم از او خرید می کنند و هر کدامشان که دوست داشته باشند عکسی هم به یادگار با او می اندازد. سرش حسابی شلوغ است و در عین آنکه با مشتری هایش صحبت می کند از گروه های تلگرامی گوشی اش غافل نمی شود.

می گوید در این ۱۰ روزی که به تهران آمده سه چهار روز اول اصلا مشتری نداشته و با تلگرام توانسته دوستانش را خبردار کند و آنها هم با خبردادن به کسانی که می شناختند بازدیدکننده هایی را برای خرید کارهای فریبا فرستاده اند و حالا چند روزی می شود که مشتری های خوبی برایش می آیند: «از طرف آقای لطفی، نماینده شهرداری تهران به اینجا دعوت شدم. دومین بار است که به تهران می آیم. در قلعه رودخان غرفه ای اجاره کرده بودم و کارهایم را می فروختم اما آنجا خیلی سرد شد و دیگر نمی توانستم کار کنم. حالا ۱۰ روزی می شود که به تهران آمدم.»

بعد از ۱۸ سال کار کردن هر چه ببینم می توانم بکشم و ببافم

از او داستان زندگی اش را که می پرسیم می گوید: «ما چهار خواهر و دو برادر هستیم. من فرزند چهارم هستم و هیچ کدام از خواهر و برادرهایم مانند من معلول نیستند. تا زمانی که آنها کنارم بودند خوب بود و من مشکلی نداشتم. احساس تنهایی هم نمی کردم. اما آنها یکی یکی سر خانه و زندگی شان می رفتند و من تنهاتر می شدم. در این حین که آنها بچه دار می شدند من برای بچه های آنها نقاشی می کشیدم. از تخیلات خودم استفاده می کردم و چیزهای مختلف برای آنها می کشیدم. تا جایی که یادم می آید از ۱۲ سالگی کارهایی مانند نقاشی و بافتنی انجام می دهم. ابتدا با دندانم میل بافتنی را می گرفتم که دندانم خیلی درد می گرفت و اذیت می شدم. با دو میل هم می بافتم اما خیلی سختم بود. اولین بار که چیزی برای خودم بافتم یک لباس کوچک برای عروسکم بود. خیلی از آن خوشم آمد. بعد از آن شروع کردم دستگیره درست کردن. اوایل طرح بلد نبودم به کارهایم بدهم کم کم این کار را هم یاد گرفتم. دیگر الان بعد از ۱۸ سال کار هر چه ببینم می توانم ببافم بکشم. البته دراین بین ۵ سال مجبور شدم کار نکنم. چون مادرم مریض شده بود و پدرم هر چه داشت فروخت و خرج عمل های مادرم کرد.»

فریبا از زمان هایی می گوید که احساس تنهایی می کرده و دوست داشته کسی در کنارش باشد در صورتی که پدر و مادرش برای کار در مزرعه او را در خانه با آب و نان می گذاشتند و می رفتند. او هم کاری نداشته جز آنکه با خدای خودش درد و دل کند و از خدا بخواهد کاری کند که دیگر تنها نباشد و خودش را با کارهایی مانند پولک‌دوزی، کاموا‌بافی، عروسک‌سازی، نقاشی، گل‌سازی و... سرگرم می کرده است.

در نقش جهان ۱۴ میلیون تومان فروختم

وقتی برای اولین بار چهار پنج سال پیش بهزیستی کارهای فریبا را می بیند از او می پرسند چه جایزه ای دوست دارد به او بدهند؟ او هم گفته است دوست دارد به مشهد برود: «وقتی به مشهد رفتم صاحب هتل به من یک میلیون تومان وام داد. من یک میلیون تومان را وارد کار تولید کردم. نمایشگاه زدم و وسایلم را فروختم و ۵-۶ میلیون پول دستم آمد و اینطور کارهایم را توانستم بیشتر کنم.»

اما بهترین نمایشگاهی که برگزار کرده است را در اصفهان میدان نقش جهان می داند که توریست ها با دیدن کارهایش سنگ تمام گذاشتند: «توریست ها در اصفهان خیلی استقبال کردند و توانستم ۱۴ میلیون تومان کارهایم را بفروشم. دیگر هیچ جای دیگر تا این اندازه بازدید کننده نداشتم.»

من را کبوتر کن پیش مادرم بروم

فریبا تا قبل از ۲۶ سالگی آنقدر شهرت نداشته که بتواند کارهایش را جایی به غیر از خانه بفروشد اما ماجرا برمی گردد به زمانی که مادرش سکته می کند و او را برای درمان به تهران می آوردند:‌ «وقتی مادرم سکته کرده بود هیچ کس به من نمی گفت چه اتفاقی افتاده است. من برای سلامت مادرم به مشهد رفتم و دعا کردم. در آنجا نذر کردم و گفتم خدایا من را یک کبوتر کن تا بتوانم پیش مادرم بروم. من فقط می خواهم مادرم را ببینم. خواب دیدم مادرم نشسته و راه نمی رود. به خواهرهایم التماس می کردم حقیقت را به من بگویند اما می گفتند چیزی نیست. در راه برگشت از مشهد بودیم که برادرم ناگهان تصمیم گرفت به تهران برود. همان زمان خدا را شکر کردم که دعاهای من را قبول کرد. وقتی رفتم مادرم را دیدم در وضعیتی بود که حتی نمی توانست خودش لباسش را به تن کند. بنده خدا نمی توانست دیگر راه برود. برگشت به من گفت: «فریبا در این ۲۶ سال چطور طاقت آوردی و زمین گیر بودی؟» گفتم: «مادر خدا به آدم صبرش را هم می دهد.» به مادرم گفتم من شفاعت تو را از امام رضا می گیرم. آمدیم خانه قرآنم را بغل گرفتم و گریه کردم. گفتم یا امام رضا از تو کمک می خواهم. یک فرصت دیگر به من بده. باز به مشهد رفتم و مادرم را هم بردم. دیدم مادرم دیگر راه می رود. حتی همان روزها مادرم خودش کالسکه من را دور حرم امام رضا چرخاند بدون آنکه دردی احساس کند.»

با فروش کارهایم برای پدر و مادرم خانه ساختم

فریبا وقتی ۴ سال پیش به تهران می آید و برخی مسئولان از طریق رسانه ها با او آشنا می شوند دیگر کمی در بین مردم شناخته شد به طوری که دوسال کارهایش را در خانه فروخت و دو سال دیگر هم با برگزاری نمایشگاه و برپایی غرفه در قلعه رودخان توانست آنقدر کارهایش را بفروشد و پول جمع کند که از طریق آن برای پدر و مادرش در فومن خانه ای بسازد: «مادرم آرزو داشت خانه داشته باشد. من هم راز و نیاز می کردم با خدا می گفتم خدایا من آرزو دارم هنرم را همه بشناسند و با این هنرم برای مادرم خانه بسازم. خدارا شکر بعد از این چهار سال توانستم در فومن خانه و کارگاهی درست کنم.»

انگار همه ناامید هستند اما من نیستم

فریبا دوست دارد کارهایش را مردم ببیند فقط به این خاطر که جوان ها انگیزه پیدا کنند و ببیند در هر شرایطی می توان کار کرد.

او زندگی کردن را خیلی دوست دارد و به هیچ عنوان ناامید نیست: «آنهایی که سالم هستند به من می گویند خوش به سعادتت تو خوشبخت ترین آدم دنیا هستی. کاش ما هم مثل تو بودیم. انگار همه در زندگی شان ناامید هستند. اما من واقعا نا امید نیستم. وقتی جوان هایی را می بینم که قدر جوانی شان را نمی دانند می گویم خدایا شکرت راضیم به رضای تو. من همیشه از خدا راضی بودم. حتی آن زمان هایی هم که تنها بودم با خدا درد و دل می کردم. من دوست دارم جوان ها بیایند و کارهای من را ببیند. آنها با دیدن کارهای من امیدوار می شوند که فلانی با این وضعیت دارد کار می کند پس اگر بخواهند کار هست.»

من را اینطور نبینید یک مارمولکی هستم!

بی حرکت در گوشه ای از میز خوابیده اما حسابی شش دانگ حواسش جمع است. از یک طرف مشتری ها راه می اندازد از طرف دیگر به سوالات ما جواب می دهد.

با این وجود همچنان با گوشی اش در تلگرام مشغول است. وقتی به از او می پرسیم چطور می تواند همه این کارها را با هم انجام بدهد می گوید: «من را اینطور نبینید یک مارمولکی هستم.» ۱۵ سالی هم می شود که موبایل دارد و حتی سواد خواندن و نوشتنش را هم از طریق موبایل یاد گرفته است.

یک سال است که گوشی هوشمند گرفته آن هم به پیشنهاد دوستان قلعه رودخان که به او گفتند در تلگرام گروه بسازد و کارهایش را معرفی کند: «من اصلا سوادم را با گوشی یاد گرفتم. دوست داشتم مدرسه بروم اما ۳ سال پیش بهزیستی برایم یک معلم گرفت و من در عرض شش ماه جهشی خواندم. الان تا کلاس ششم خوانده ام اما بهزیستی به معلم من حقوق نداد و من هم امسال عید ۶۰۰ هزار تومان به او پول دادم و گفتم دیگر نیاید. فعلا هم دیگر درس نمی خوانم. مدرک فنی حرفه ای هم دارم. وقتی مدرک گرفتم به من گفتند می توانم آموزش بدهم. کارگاه هم را درست کردم و دیگر می خواهم کارم را شروع کنم تا قبل از آن هم ۵۰ نفری را در خانه آموزش داده ام.»

بهزیستی به من می گوید ازدواج کن!

دلش از مسئولان به خصوص سازمان بهزیستی پر است و می گوید ۲۶ سال از او هیچ حمایتی نشد.

به طوری که حتی تا ۲۷ سالگی سواد خواندن و نوشتنش را هم از طریق موبایل یاد گرفته بود و هیچ آموزش مدرسه ای ندیده بود: «یک نامه برای بهزیستی رشت نوشتم و گفتم ۲۶ سال حمایتی از من نشده است. نامه می فرستادم که به من کار بدهید؛ می گفتند جوان های امروز بیکار هستند به تو چه کاری بدهیم؟! حتی سرویس بهداشتی هم نداشتم مادرم من را پله پله برای سرویس بهداشتی پایین می برد. حمام هم نداشتیم و وقتی این مشکلات را می گفتم به من جواب می دادند که برو بیرون حمام کن! حتی درخواست کردم جایی به عنوان کارگاه در اختیار من بگذارند اما قبول نکردند. آنقدر اعتراض کردم که دیگر قبول کردند کاری برای من بکنند؛ اما بعد از مدتی به من گفتند راهت دور است نمی شود. الان ۱۰ روز است تهران هستم هیچ کدام از مسئولان بهزیستی نیامدند. در رشت و فومن برای من نمایشگاه نمی گذارند که کارهایم را بفروشم باید با این وضعیتم باید تا تهران بکوبم و بیایم. آنها حتی کارهای من را می توانند بخرند اما حاضر به این کار هم نمی شوند. اینها تنها مشکل من نیست. همه معلول ها مشکل دارند اما مشکلات حل نمی شود. بهزیستی به من می گویند ازدواج کن تا شوهرت خرج و مخارجت را بدهد و نیازهایت را برطرف کند! الان مردها یک زن سالم را نگه نمی دارند چه برسد به معلول ها. آیا یک مسئول باید به جای آنکه مشکل معلولی را حل کند اینطور حرف بزند؟!»

ای کاش مثل عروسک هایم بودم

از فریبا در این چند سال مستندهایی نیز ساخته شده است. او یک خاطره از مستندهایش می گوید: «وقتی داشتند از من مستند می ساختند آقای کارگردان از من پرسید وقتی که این عروسک ها را درست می کنی چه احساسی داری؟ گفتم ای کاش من هم مثل آنها بودم. آنطور که من برایشان دست و پا می گذارم خداوند هم به من دست و پا اهدا می کرد. از آن به بعد که مستند من پخش شد و خیلی ها این حرف را شنیدند و برای عروسک های من مشتری هایش چندبرابر شد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۰۸
احمد خوشخو
"فرماندهی معظم کل قوا" سه جمله کلیدی درباره تحولات منطقه بیان داشتند.
به گزارش  خبرنگار دفاعی امنیتی  گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان؛  اصل " ولایت فقیه" در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از جایگاه ویژه ای برخوردار است و این موضوع از اصول اساسی و بنیادین کشورمان می‌باشد.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی "ولایت فقیه" به عنوان رکن مهم و اساسی جمهوری اسلامی ایران در مراحل مختلف کشور نقش مهمی را ایفا کرده و پیروزی در دوران دفاع مقدس و پیشرفت های دفاعی در سایه هم افزایی ولایت فقیه، ملت و نیروهای مسلح بدست آمد.


در 36 سال اخیر "امام خمینی (ره)" معمار کبیر انقلاب اسلامی و  "حضرت آیت الله خامنه ای" رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا نقش مهمی در اتحاد ملی و اقتدار منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند.


فرمایشات کلیدی امام خمینی (ره) در دوران دفاع مقدس در یاد و خاطره همه فرماندهان آن دوران باقی مانده و رهنمودهای بنیانگذار انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی باعث پیروزی‌های بزرگی در دوران دفاع مقدس گردید که انجام عملیات‌های موفقیت آمیز "شکست حصر آبادان"، "آزاد سازی سوسنگرد "، "عملیات بیت المقدس" ، "فتح المبین" ، "سلسله عملیات کربلا" و "والفجر" نمونه ای از آن بود.


**ایستادگی رهبر انقلاب در برابر امپریالیسم

پس از رحلت جانگداز "امام خمینی (ره)" ، "حضرت آیت الله خامنه‌ای" به عنوان ولی فقیه و رهبر جمهوری اسلامی ایران انتخاب شدند و در بیش از 20 سال گذشته علاوه بر مدیریت کلان کشور، در مقابل زیاده خواهی امپریالیسم ایستادگی کردند و امروز وحدت و انسجام بین ولایت فقیه و مردم عامل اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب آسیاست.


یک نکته ای که وجود دارد این است که "حضرت آیت الله خامنه ای" رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه توسعه امنیت ملی و مقابله با استکبار و عزت ملی رهنمودهای مهمی داشتند و بیانات معظم له به عنوان فرمانده معظم کل قوا باعث اقتدار نیروهای مسلح و خودکفایی در صنعت دفاعی شده که نمونه آن  "نقطه زن شدن موشک "خلیج فارس" و جامعیت پدافند هوایی یکپارچه کشور بوده است.


پس از رحلت جانگداز امام خمینی (ره)، رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک دهه اخیر با بیانات مهمی که داشتند ، دشمنان را از هرگونه اقدام نابخردانه باز داشتند. سه جمله کلیدی و طلایی فرمانده معظم کل قوا در برهه‌های مختلف در کانون توجهات قرار گرفت که در ذیل به سه فراز از بیانات معظم له می‌پردازیم.


***جمهوری اسلامی "تل آویو" و "حیفا" را با خاک یکسان خواهد کرد

در چند سال اخیر تهدیدات آمریکا و رژیم صهیونیستی به صورت فزاینده‌ای روبه گسترش بود، در سال 92 "حضرت آیت الله خامنه ای" رهبر معظم انقلاب اسلامی در اول فرودین ماه سال مذکور در جمع زائران حرم مطهر علی بن موسی الرضا فرمودند: "رژیم صهیونیستی در حد و اندازه ای نیست که در صف دشمنان ملت ایران قرار بگیرد ؛ اگر غلطی از آن‌ها سربزند ، جمهوری اسلامی "تل آویو" و "حیفا" را با خاک یکسان خواهد کرد" (بیشتر بخوانید).





*** "دوران بزن و در رو" تمام شده است

موضوع دیگری که به صورت اختصاصی از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و در یک دهه اخیر وجود داشته تهدیدات مقامات ایالات متحده آمریکا از دموکرات تا جمهوری خواه بوده که در برهه‌های مختلف مطرح شده است.

حضرت آیت الله خامنه‌ای  رهبر معظم انقلاب و فرماندهی معظم کل قوا در این زمینه در دیدار با هزاران نفر از معلمان کشور که در تاریخ 16 اردیبهشت 94 برگزار شد ، فرمودند: "آن‌ها می‌گویند اگر چنین نشود ، چنان نشود؛ حمله نظامی می‌کنیم؛ اولا غلط می کنید. ثانیا من در دوران رئیس جمهور قبلی آمریکا هم گفتم دوران بزن و در رو تمام شده و ملت ایران هرکسی که به او بخواهد تعرض کند را دنبال خواهد کرد" (بیشتر بخوانید).







چند نعمتی که خداوند به کشور ما اعطا کرده، لازم است تا شکر مزید به جای آوریم. ژئوپلیتیک و وجود منابع نفت و گاز و در دست داشتن مهم‌ترین شاهراه نفتی دنیا از مزایای ایران نسبت به سایر کشورهاست که البته به این‌ها باید قدرت بازدارنده دفاعی و تجربیات 8 سال دفاع مقدس را نیز اضافه کرد که ایران را نسبت به سایر کشورهای منطقه غرب آسیا متمایز می‌کند.


دلیلی که نشان می دهد دوران بزن و در رو تمام شده ، توان تاکتیکی و عملیاتی نیروهای مسلح در شرایط بحرانی (Crisis Conditions) یا در شرایط ناهمگون ( Asymmetric Warfare) و قدرت موشکی بوده که نمونه آن را در دوران 8 سال دفاع مقدس به عینه شاهد بودیم
.


علت دیگری که نشان می‌دهد دوران بزن و در رو تمام شده ، گروگان‌های ارزشمندی است که آمریکا در اختیار ایران قرار داده که از جمله این گروگان‌ها می‌توان به پایگاه های نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا از جمله پایگاه های "شیخ السالم"، "خلید الصابر" در امارات، " شاهزاده سلطان " در ریاض عربستان، پایگاه پنجم دریایی " شیخ عیسی " در بحرین، پایگاه‌های " اینجرلیک" در ترکیه و  پایگاه هوایی ماناش در "قرقیزستان" پایگاه نظامی "العدید "در قطر و پایگاه‌هایی در افغانستان و پاکستان در جمله آن است که موشک های بالستیک ایرانی می‌توانند آن ها را هدف قرار دهند.


***اگر بنا باشد عکس العمل نشان دهیم ؛ عکس العمل ما خشن هم خواهد بود، سخت هم خواهد بود

پس از فاجعه "منا" که اندوه و دل همه ملت‌های مسلمان را در پی داشت و به گفته بسیاری از مسئولین جمهوری اسلامی ایران نشان از بی کفایتی و بی لیاقتی و سو مدیریت سرمداران پادشاهی عربستان بود، در این راستا و در زمان تحویل پیکرهای مطهر جانباختگان فاجعه "منا" عربستان برخی شیطنت هایی را سعودی ها انجام دادند که البته مسئولین کشورمان معترض این موضوع شدند.


اما رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده معظم کل قوا در مراسم دانش آموختگی دانشگاه افسری آجا در تاریخ 8 مهرماه 94 فرمودند: "ما رعایت ادب اسلامی را در امت اسلامی نگه داشتیم. ما می توانیم عکس العمل نشان دهیم و اگر بنا باشد عکس العمل نشان دهیم ، عکس العمل های ما خشن هم خواهد بود و سخت هم خواهد بود" (بیشتر بخوانید).




فرمانده معظم کل قوا در زمینه خودکفایی نیروهای مسلح و سازو کار تولید بهینه ادوات نظامی و موارد دیگر مدیریت کلان کشور توصیه هایی را داشتند و استفاده از رهنمودهای معظم له همانطور که در زمینه اقتدار دفاعی بسیار کارساز واقع شد؛ می‌تواند در سایر زمینه‌ها بسیار مفید باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۳:۲۷
احمد خوشخو
رکوردزنی در برخی گروه های کالایی
نرخ تورم دو ساله در کالاهای غیر‌خوراکی و خدمات بالای 32 درصد بوده و در این گروه کالایی، آب، برق و سوخت با تورم 55 درصد رکورد شکسته است.
صراط: هفته گذشته مرکز آمار ایران از تک‌رقمی شدن نرخ تورم نقطه به نقطه در آذر ماه خبر داد و اعلام کرد که نرخ تورم هم در این ماه به 12.6 درصد کاهش یافته است.

به‌‌رغم اینکه گزارش مرکز آمار از کاهش متوسط نرخ تورم در سبد انواع کالاها و خدمات مصرفی مردم خبر می‌دهد، ولی بررسی جزئیات نرخ تورم در گروه کالاها و خدمات مهم مصرفی مردم در دو سال اخیر نشان از رشد قابل توجه قیمت‌ها در کالاها و خدمات اساسی مردم دارد، به‌گونه‌ای که تورم حدود 55درصدی را هم در برخی کالاها در دولت روحانی شاهد بودیم. 

نکته قابل تأمل در این باره کاهش قیمت‌های جهانی مواد اولیه در بسیاری از این کالاها است که بر خلاف جریان اقتصاد جهانی گران شده‌اند کالاهایی مانند خوراکی و روغن، شیر خشک و... از این دسته‌اند و تأسف‌بارتر آنکه اغلب کالاهایی که با تورم بالا مواجه هستند در سبد خانوار قابل حذف نیستند که مهم‌ترین کالاهای با تورم شاخه خوراکی‌ها،  میوه و سبزیجات است.

با بررسی افزایش دوساله نرخ تورم از آذر ماه 92 تا آذر‌ماه 94 در برخی از مهم‌ترین کالاها و خدمات مصرفی مردم بر اساس جداول مرکز آمار ایران به این نتیجه می‌رسیم، متوسط نرخ تورم در خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها در آذر‌ماه امسال 10.5 درصد و آذر ماه سال گذشته 14 درصد اعلام شده و نرخ تورم در برخی اقلام غذایی اساسی نشان از تورم‌ بالای 30 درصد در این گروه کالایی دارد.  بر اساس مستندات مرکز آمار ایران، نرخ تورم در میوه و خشکبار در این دو سال بالای 32 درصد بوده و نرخ تورم نان و غلات هم به 28.2 درصد رسیده است، این در حالی است که نرخ تورم دوساله در محصولات خوراکی طبقه‌بندی نشده نیز 30.2 درصد گزارش شده است.

 بر اساس این آمار، متوسط نرخ تورم در شیر، پنیر و تخم‌مرغ طی این دو سال 26.7 درصد، سبزیجات 25.8 درصد، قندوشکر و شیرینی‌ها 27 درصد، روغن‌ها و چربی‌ها بالای 20 درصد و گوشت قرمز و سفید هم حدود 16 درصد بوده است. گزارش مرکز آمار ایران نشان می‌دهد نرخ تورم دو ساله در کالاهای غیر‌خوراکی و خدمات بالای 32 درصد بوده و در این گروه کالایی، آب، برق و سوخت با تورم 55 درصد رکورد شکسته است.

 در حالی نرخ تورم در خوراکی‌ها حول و حوش 30 درصد بوده که مردم در این دو سال در برخی خدمات اساسی متحمل فشارهای بیشتری از ناحیه گرانی شدند. به‌رغم تمامی اظهاراتی که از سوی مسئولان در خصوص کاهش هزینه بهداشت و درمان مطرح می‌شود، ولی گزارش مرکز آمار ایران حاکی است، نرخ خدمات بهداشت و درمان در این دو سال تورم 42 درصد رشد داشته است که پس از سوخت در رتبه دوم قرار دارد. 

بر اساس این گزارش، نرخ تورم دو ساله در خدمات حمل و نقل به 36 درصد و در هتل و رستوران به 4/35 درصد رسیده و در نرخ خدمات آموزش هم شاهد تورم بالای 33 درصد بودیم.  گزارش مرکز آمار ایران حاکی است، نرخ تورم در بخش مسکن و اجاره در این دو سال حدود 32 درصد، پوشاک و کفش 30 درصد و در بخش تفریح و فرهنگ هم به حدود 29 درصد رسیده است. تورم مبلمان و لوازم‌خانگی هم حدود 22 درصد اعلام شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۳:۲۱
احمد خوشخو

تحریم جدید آمریکا؛ بن‌بست شعار انتخاباتی روحانی/ آیا «بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی» محقق شد؟

تحریم‌های پسابرجامی آمریکا علیه ایران در صورت ادامه سکوت دولت یازدهم باز هم ادامه خواهد داشت و همانطور که چیزی از شعار بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی نماند، شاید از برجام هم چیزی باقی نماند.

فارس: قرار بود احترام به «پاسپورت ایرانی» برگردد... گذرواژه‌ای که حسن روحانی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری دولت یازدهم به زبان آورد و این سخن او به مثابه وعده‌ای تلقی شد که می‌بایست بلافاصله رخ دهد.

 

در واقع افکار عمومی و کنشگران سیاسی در وادی نظر معتقد بودند که روحانی در قضیه «احترام به پاسپورت ایرانی» یکی از آسان‌ترین شعارهایش را مطرح کرده و احتمالاً در صورت پیروزی مانور ویژه‌ای را به‌وسیله آن برگزار خواهد کرد.

 

وانگهی، در روزهای پس از اعلام پیروزی روحانی نیز سمپات‌های دولت اینطور عنوان می‌کردند که این دولت «دولتِ نانِ خوب خورده‌ها» و «دولت حقوقدان‌ها» است.

 

دولتی که زبان خارجی بلد است، به عقلانیت پراگماتیک معتقد است و از طرفی آدرس کدخدا را هم برای حل مناقشات به خوبی بلد است!

 

با تمام این اوصاف و اگرچه هیچکس از اول هم متوجه نشد که منظور روحانی از بازگرداندن احترام به پاسپورت چه بوده اما آسانترین وعده انتخاباتی روحانی یعنی «بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی» آبستن وقایع دیگری بود.

 

 

*نفر اول: ابوطالبی/وقتی نماینده دولت از ویزای آمریکا محروم می‌شود

دولت روحانی روزهای نخست اریکه‌نشینی خود را می‌گذراند و هنوز به یکسالگی نرسیده بود که تصمیم گرفت «حمید ابوطالبی» از همکاران سابق حسن روحانی در مرکز تحقیقات استراتژیک را بعنوان نماینده ایران در سازمان ملل به نیویورک بفرستد.

تصمیمی که البته چند ماه پس از تماس تلفنی روحانی و اوباما و مدتی پس از توافق هسته‌ای موقت در ژنو گرفته شده بود؛ آنهم درست بعد از عکس‌های یادگاری دیپلمات‌های دولت با سران و نماینده‌های کشورهای ۱+۵ و اظهارنظر روحانی درباره اوباما که گفته بود وی را فردی «مؤدب»! یافته است.

تصمیم اعلام شد اما آمریکا با ورود ابوطالبی به کشورش مخالفت کرد، به این بهانه که او جزو دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا در ایران بوده است.

آمریکا پس از آنکه ابوطالبی در یک گفت‌وگوی رسانه‌ای، حضورش در سفارت آمریکا را بعنوان اشغال‌کننده! تکذیب کرده بود هم حتی حاضر به ارائه ویزا به وی نشد.

دولت یازدهم نیز در اینجا و آنجا اعلام می‌کرد که گزینه‌ی ما تغییر نخواهد کرد و جایگزینی برای ابوطالبی نخواهیم داشت.

هرچه بود، اوبامای مؤدب مصوبه کنگره کشورش را امضا کرد و روادید یا همان ویزای ابوطالبی هیچگاه صادر نشد.

روحانی هم چندی بعد ابوطالبی را به سمت معاونت سیاسی دفتر خود منصوب کرد و نماینده دیگری را به سازمان ملل فرستاد.

جالب آنکه ابوطالبی نیز بعدها طی مقاله‌ای در اشاره به مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای ۱+۵ نوشت: «ارزش آغاز تعامل ایران و آمریکا، بیش از موضوع هسته‌ای است»!

 

 

*نفر دوم: علی جنتی/وقتی وزیر فرهنگ روحانی از ویزای عربستان محروم می‌شود

ماجرای برخورد های زشت با نمایندگان ایران و از سوی برخی کشور ها به ماجرای ابوطالبی ختم نشد و بعدها و با اینکه پس از یک رخداد زشت در فرودگاه جده عربستان؛ افکار عمومی انتقادات فراوانی را از عدم تحقق شعار دولت یازدهم درباره بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی بعمل آوردند اما گویا این دولت روحانی بود که هنوز هم می‌بایست ناملایمات بیشتری را درباره یک شعار محقق نشده، تحمل کند.

 

بروز فاجعه منا پس از توافق برجام و کشته شدن هزاران زائر خانه خدا در سال ۹۴ نیز اگرچه فوق‌العاده دردآور بود و افکار عمومی را به خود معطوف داشت اما نتوانست از جاذبه اتفاقی که برای ویزای علی جنتی، وزیر فرهنگ دولت یازدهم افتاد، بکاهد.

 

ماجرا از این قرار بود که علی جنتی بعنوان مسئول مستقیم در سازمان حج و زیارت، تصمیم می‌گیرد برای پیگیری فاجعه منا به کشور عربستان سفر کند.

 

اما پس از آمریکا؛ این‌بار نوبت عربستان است که از ارائه روادید یا همان ویزا! به مقامات دولت روحانی خودداری کند. اتفاقی که البته تصورش در دوران پسابرجام و پس از توافق نهایی ایران با کشورهای ۱+۵ کمی سخت می‌نمود اما متأسفانه محقق شد و عربستان هم به جنتی ویزا نداد و سفر وزیر فرهنگ و ارشاد دولت به عربستان کأن‌لم‌یکن شد.

 

 

*نفر سوم: محمدجواد ظریف/وقتی سعودی‌ها به ظریف اجازه ملاقات نمی دهند

 

در جریان فاجعه منا محمدجواد ظریف و حسن روحانی در نیویورک حضور داشتند.

 

آنها که عدم لغو سفرشان پس از فاجعه منا، واکنش‌هایی را در داخل کشور برانگیخته بود، در تکاپوی حل مسائل پیش‌آمده (در جریان فاجعه منا) بودند.

 

در آن روزها عکسی از محمدجواد ظریف منتشر شد که در مقابل امیر کویت به صورتی کاملاً دوستانه بر زمین نشسته و در کنار میز وی مشغول گفت‌وگوست.

 

عده‌ای گفتند این رسم است که مقامات رسمی، برای صحبت‌های دوستانه در مواجهات دیپلماتیک در کنار میز هم به این شکل می‌نشینند!

 

البته هیچگاه مشخص نشد چرا چنین عکسی از مقامات دیپلماتیک در سایر کشورهای دنیا در دست نیست... اما اتفاق تلخ‌تری هم برای افکار عمومی در راه بود.

 

ظریف از عادل‌الجبیر، وزیر امور خارجه عربستان سعودی درخواست ملاقات کرده بود اما درخواست وی رد شد! و ظریف برای آنکه امیر کویت به عنوان واسطه عمل کند، به ملاقات وی رفته بود.

 

خبر آنقدر شوک‌آور بود که حتی باورش هم سخت می‌نمود، در واقع همه فکر می‌کردند بعد از مکالمه تلفنی روحانی با اوباما و پس از رخدادهایی مثل تأکید کنایه‌آمیز دولت یازدهم بر تغییر سیاست خارجی ایران، توافق موقت ژنو، پیاده‌روی ظریف با وزیر امور خارجه آمریکا و حتی «برجام»! لااقل شعار «بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی» محقق بشود و کشورهای معارض ایران اقل کم در این زمینه ظاهر را حفظ کنند.

اما گویا طرف مقابل به این حد هم راضی نبود...

 

*تحریم پسابرجامی آمریکا برای سفر کنندگان به ایران/تیری با دو نشان!

قرار بود در دوران پسابرجام هیچ تحریم جدیدی تحت هیچ عنوانی علیه ایران صادر نشود.در واقع اصلاً از روز اول هم مذاکرات طولانی و آمد و رفتن‌های فراوان در دولت روحانی انجام شد با این قصد اعلام شده که تحریم‌ها برداشته شود و سوء تفاهم کشورهایی نظیر آمریکا هم علیه ایران رفع بشود تا دیگر شاهد تحریم‌های جدید نباشیم!

 

دولت روحانی از روز اول عمده تحریم‌ها و قطعنامه‌ها را نیز به گردن ادبیات رئیس‌جمهور قبل انداخت و بدون اشاره به تقلای بی‌نتیجه دولت دهم برای مذاکره با آمریکا که از قضا «علی‌اکبر صالحی» نیز در آنها نقش مستقیمی داشته است؛ فی‌الجمله از این گفت که قبلی‌ها زبان بین‌المللی را بلد نبوده‌اند و تحریم‌ها برای همین شکل گرفته است!

 

اما گویا ساز ناکوک دولت آمریکا می‌بایست با صدای بلندتری نواخته شود تا مشخص شود که پای چیزی به نام «سوء تفاهم»! در میان نیست.

 

حوالی چند هفته قبل بود که کنگره آمریکا طرحی را بر خلاف متن و روح توافق برجام به تصویب رساند که بر اساس آن کسانی که در کشورهای شامل قرارداد لغو روادید با آمریکا زندگی می‌کنند و البته طی ۵ سال گذشته یا بعد از این به کشورهای ایران، عراق، سوریه و سودان سفر کرده باشند؛ دیگر شامل قرارداد لغو روادید نخواهند بود و ویزای آنها باید مجدداً در ایالات متحده آمریکا مورد بررسی قرار گیرد.

 

وزارت خارجه دولت یازدهم بدون اینکه موضع محکمی در این باره بگیرد اعلام کرد که طرح کنگره را بررسی می‌کند و سیدعباس عراقچی، مسئول پیگیری برجام نیز در همین زمینه امیدوارانه عنوان می‌کرد که «این مصوبه هنوز نهایی نشده»!

 

اما مصوبه نهایی هم شد و اوباما لاک و مهر خود را هم به پای آن نشاند.

و دولت همچنان هیچ رفتاری از خود بروز نمی‌دهد که نشانگر یک پاسخ محکم باشد.

 

دولتی‌ها البته عنوان کرده‌اند که اجرای این مصوبه نقض برجام خواهد بود و در این میان دلخوشی و امید خود را به نامه‌ای که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا اخیراً به ظریف نوشته؛ ابراز کرده‌اند!

 

کری در بخشی از نامه اخیر خود که ظاهراً نوعی توضیح پیرامون تحریم جدید آمریکا محسوب می‌شود، می‌نویسد:

 

«اینجانب همچنین اطمینان دارم که تغییرات جدید برای کسب روادید که در کنگره تصویب شده است و دولت اختیار توقف اجرای آن را دارد، به هیچ وجه مانع ما نمی‌شود که تعهدات خود بر طبق برجام را اجرا کنیم، و ما [این تغییرات را] به گونه‌ای اجرا می‌کنیم که هیچ مانعی برای منافع اقتصادی مشروع ایران ایجاد نکند. بدین منظور ما بالقوه ابزارهای متعددی را در اختیار داریم، شامل [صدور] ویزاهای تجاری ده ساله چند بار ورود، برنامه‌هایی برای تسریع در [صدور] ویزاهای تجاری و اختیار توقف اجرای قانون که طبق این مصوبه جدید به ما داده شده است. خوشحال می‌شوم که در این خصوص باز هم صحبت کنم و توضیحات بیشتر ارائه کنم».

 

عراقچی درباره این نامه گفته است: «-نامه آقای کری- یک تعهد حقوقی به شمار می‌آید و در این نامه ایشان اطمینان داده که دولت آمریکا قانون مربوط به لغو روادید را به گونه‌ای اجرا خواهد کرد که هیچ تاثیری بر اجرای موفق برجام نگذارد»

 

عراقچی البته پاسخ نداده بود که اگر قرار است مصوبه قانونی کنگره آمریکا تأثیری نداشته باشد پس اساساً چرا به امضای اوباما رسیده است؟!

 

دولت روحانی از روز اول عمده تحریم‌ها و قطعنامه‌ها را نیز به گردن ادبیات رئیس‌جمهور قبل انداخت و بدون اشاره به تقلای بی‌نتیجه دولت دهم برای مذاکره با آمریکا که از قضا «علی‌اکبر صالحی» نیز در آنها نقش مستقیمی داشته است؛ فی‌الجمله از این گفت که قبلی‌ها زبان بین‌المللی را بلد نبوده‌اند و تحریم‌ها برای همین شکل گرفته است! اما گویا ساز ناکوک دولت آمریکا می‌بایست با صدای بلندتری نواخته شود تا مشخص شود که پای چیزی به نام «سوء تفاهم»! در میان نیست.

 

محمدجواد ظریف نیز به تازگی در یک مصاحبه مطبوعاتی درباره تحریم جدید آمریکا و نامه سیاسی کری در پیوست آن گفته است:

 

ما با دولت آمریکا به عنوان نماینده کل آمریکا بحث می‌کنیم و کاری به کنگره نداریم. دولت آمریکا وظایف مشخصی را در عرصه بین‌المللی به عهده دارد و خودش باید مشکلات داخلی خود را به روش‌هایی که می‌داند حل کند. تصمیمات داخلی این کشور نمی‌تواند تعهدی را از روی دوش آنها در عرصه بین‌الملل بردارد.

 

او افزوده است: اینکه وزیر خارجه رسما اعلام کرده اجازه نمی‌دهد قانون جدید مانع برجام باشد و از امکانات مندرج در خود قانون منجمله تصمیم بر عدم اجرای آن گفته، را باید منتظر بود و دید و نحوه اجرای قانون تعیین کننده این است که نقضی صورت گرفته یا نه. اگر قانون عینا دنبال شود نقض صریح است ولی اینکه مانع اجرای برجام نشود را باید دید که در عمل چه خواهند کرد.

 

سکوت و توجیهات دیپلمات‌های دولت یازدهم در قبال تحریم جدید و البته پسابرجامی آمریکا برای افکار عمومی چندان جدید نیست.

 

چه اینکه مردم پس از توافق موقت ژنو هم شاهد ۱۰۰ تحریم جدید بودند و پس از تفاهم هسته‌ای لوزان هم از تحریم‌های جدید‌تر خبر شنیدند و در تمام این قضایا نیز از جانب دولت یازدهم صرفاً عبارت‌هایی مثل «تحریم‌های جدید خلاف روح توافقات است» و «تحریم‌های جدید بدعهدی و بدقولی است»! به گوش رسید.

 

ایرانی‌ها به پاسپورت خود و تحریم‌هایی که سی و چند سال بود در حد اعلی و به دلیل دشمنی آمریکا اعمال می‌شدند؛ عادت داشتند اما دولت اعتدال طوری در ماجرای پاسپورت شعار داد و عمل کرد که اکنون باید جدی‌ترین انتقادات نسبت به «ارتباط احترام و پاسپورت» را پاسخ بدهد.

 

این در حالی است که کنگره آمریکا ضمن اعتراض به نامه کری به ظریف،‌ چند طرح تحریمی جدید را نیز علیه سپاه پاسداران و اقتصاد ایران در دستور کار خود قرار داده و همچنین جمعی از نمایندگان کنگره اخیراً خواستار برداشت از پول‌های بلوکه شده ایران شده‌اند.

 

وانگهی مشخص نیست که پس از اعمال تحریم‌های جدید آیا باز هم کری از «نامه‌درمانی» استفاده خواهد کرد یا خیر؟!

 

و البته در وَرای تمام این رخدادها نیز آیا باز هم دیوار حاشا برای طرفداران توافق به هر قیمتی بلند خواهد بود؟!

 

تحریم جدید آمریکا البته یک هدف دیگر را هم زد و آن شلیک تیر خلاص به جسم بی‌جان شعار «باز گرداندن احترام به پاسپورت» روحانی بود.

 

ایرانی‌ها به پاسپورت خود و تحریم‌هایی که سی و چند سال بود در حد اعلی و به دلیل دشمنی آمریکا اعمال می‌شدند؛ عادت داشتند اما دولت اعتدال طوری در ماجرای پاسپورت شعار داد و عمل کرد که اکنون باید جدی‌ترین انتقادات نسبت به «ارتباط احترام و پاسپورت» را پاسخ بدهد. (همان اشتباهی که دولت درباره بحث سیاسی کردن آلودگی هوا نیز مرتکب شد)

 

پاسخی که البته تاکنون و حتی در پسابرجام نیز رنگی غیر از «سکوت» ندارد و عده‌ای معتقدند که دولت هرگز در قبال آن عذر تقصیر نخواهد خواست.

 

تحریم جدید پسابرجامی آمریکا علیه ایران و طرح‌های جدیدی که برای تحریم سپاه و برداشت از دارایی‌های ایران ارائه شده‌اند در صورت ادامه سکوت دولت یازدهم باز هم ادامه خواهند داشت و همانطور که چیزی از شعار بازگرداندن احترام به پاسپورت ایرانی نماند، شاید از برجام هم چیزی باقی نماند
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۴ ، ۱۳:۱۳
احمد خوشخو

مشروح این رنجنامه به شرح زیر است:



رنجنامه حسین فدایی

خطاب به

هاشمی رفسنجانی


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ


قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ﴿۱ مَلِکِ النَّاسِ ﴿۲ إِلَهِ النَّاسِ ﴿۳ مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿۴ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ﴿۵ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ﴿۶

رنج‌نامه

حضرت آقای هاشمی رفسنجانی

با عرض سلام

مواضع شما را در روزهای اخیر و در ثبت نام مجلس خبرگان رهبری مشاهده کردم. فرموده بودید که: «امیدواریم این انقلاب به حضرت حجت (عج) واگذار شود و ما نیز زیر نظر این امام زنده و غایب، راهمان را بدرستی بپیماییم.»

آری؛ این حرف شما کلام حقی است که از آرمان­های انقلاب اسلامی، امام راحل و رهبر معظم انقلاب و شهدا و مردم انقلابی ایران عزیز نشأت گرفته شده است.

با این حال، مواضع جنابعالی را از ابتدای انقلاب مرور و بازخوانی کردم تا ببینم آیا مسیری که جنابعالی از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز پیموده­اید در راستای آرزویی می باشد که بیان کردید و یا آنکه خدای ناخواسته برعکس است. لذا این رنجنامه را تقدیم می کنم شاید مؤثر افتد.

این سطور را با ذکر خاطره ای مشترک از شما و خودم آغاز می کنم، به امید انکه برای همه ما عبرت آموز باشد. در اثنای مبارزات قبل از انقلاب، هرچند مطالبی در مورد جنابعالی شنیده بودم ولی اولین‌بار که توفیق دیدار شما را پیدا کردم در زندان اوین بود. در آن زمان از کمیته‌ی مشترک به اوین منتقل‌شده بودم و در آنجا در سلول انفرادی بودم. هنگام اولین ملاقات با خانواده وقتی در اتاق انتظار ملاقات، زندانیان سیاسی را جمع و مأمورین زندان چشم‌بند را از روی چشمانم باز کردند، عده‌ای زندانی در کناری بودند و یک فرد روحانی تنها در کناری دیگر ایستاده بود؛ متوجه شدم که از طرف چپی‌ها (مارکسیست‌ها) و منافقین (سازمان مجاهدین خلق) در بایکوت قرارگرفته­اید. با اعتقادی که به روحانیت داشتم به‌طرف شما آمدم و حال و احوالی کردیم و علی‌رغم توجهی که معمولاً به یک زندانی جدید می‌شد، شما را ترجیح دادم. بعدها که از سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شدیم به بند علما و روحانیون (مذهبیون) آمدم و آشنایی بیشتری با شما حاصل شد، هرچند مجال آن کوتاه بود و شما آزاد شدید. اما آنچه در این مدت برایم جلب‌توجه می‌نمود سؤال‌های شما از محیط بیرون و فضای دانشگاهی بود و نگرانی‌تان از افکار افرادی همچون دکتر پیمان و امثالهم؛ چراکه این افکار را خطرناک می‌دانستید. این دقت نظر برای من که یک جوان 20، 21 ساله بودم بسیار قابل‌توجه بود. البته داستان حمایت‌های شما از منافقین (سازمان مجاهدین خلق) و فاصله‌گیری شما پس از تغییر ایدئولوژی آن‌ها و برخوردهایشان با روحانیت در زندان را نیز کمابیش می‌دانستم.

با این خاطره که از شما در ذهن داشتم، پس از پیروزی انقلاب‌اسلامی دعوت از افرادی چون دکتر پیمان برای عضویت در شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، برایم بسیار سؤال‌برانگیز بود. بعدها نیز در رابطه با حمایت شش‌دانگ شما از آقای بهزاد نبوی در ماجرای انفجار دفتر نخست‌وزیری که منجر به شهادت آقایان رجائی و باهنر شد -آن‌ هم در خطبه‌های نماز جمعه- و همچنین هنگام رأی اعتماد وزارت صنایع سنگین، همچنین زمانی که در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب‌اسلامی خدمت رسیدیم و ماجراهای سازمان را مطرح کردیم و نیز آن هنگام که نگرانی خود را از خط 3 و باند مهدی هاشمی (سال 61-62) برای شما تشریح کردیم ولی حضرت‌عالی به‌عنوان رهنمود فرمودید که مراقب باشید آتش‌بیار معرکه نشوید (!)، بر تعجب ما افزوده شد. اما به‌هرحال چون تصور ما این بود که حضرت‌عالی سرباز و یار حضرت امام (ره) هستید، بر این نکات تمرکز نکردیم. به ‌علت شرایط و سرعت زیاد حرکت انقلاب فقط از این رفتارها و عملکردهای شما متعجب و متحیر بودیم و روی این نکات تمرکز نمی‌کردیم (که ای‌کاش تمرکز می­کردیم).

آنچه برای ما غم‌انگیزتر بود اصرار بیش‌ازحد شما -علیرغم نظر حضرت امام خمینی (ره)- بر پذیرش قطعنامه بود. آن زمان که فشارهای بین‌المللی و لیبرال‌ها و ضدانقلاب و منافقین و آقای منتظری و بیت ایشان بر حضرت امام (ره) و ملت ایران برای القا و تحمیل قطعنامه به جمهوری اسلامی بود و راهبرد حضرت امام (ره) و ملت ایران و رزمندگان «جنگ جنگ تا پیروزی» بود، شما به دنبال پذیرش قطعنامه بودید. این‌که چنین تحلیل و نظری داشتید، شاید چندان مهم به نظر نرسد، ولی مسئله پراهمیت این است که برای تحقق نظرتان در فرماندهان ایجاد تردید کردید. «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود که برای به راه انداختن آن تلاش کردید و هم‌عرض دیدگاه امام (ره) این خط را بر ملت ایران تحمیل کردید. نام آن را نیز عقلانیت گذاشتید و به فرماندهان و رزمندگان سپاه گفتید همه موافق قبول قطعنامه هستند؛ الا شما و اگر شما کوتاه بیایید حضرت امام (ره) هم قبول می‌کنند.

آقای هاشمی

تئوریزه کردن «خط تردید» و عقلانی جلوه دادنش و تندرو خواندن مخالفینِ آن، بزرگ‌ترین خطای شما بود و متأسفانه نه تنها هیچ‌گاه در خود تردید نکرده بلکه همواره مخالفین را مذمت نمودید. ولی ای کاش این « خط تردید » را لحظه ای در افکار خود تقویت می کردید تا شاید ... .

البته خوب می‌دانید که امام و ملت ایران و بچه‌های حزب الهی هیچ‌گاه جنگ‌طلب نبوده و نیستند؛ بلکه بر عزت ملی و غیرت ملی تأکید داشته و دارند؛ هیچ‌گاه به وعده‌های نظام سلطه اعتماد نداشته و ندارند و بزرگ‌ترین مصداق و دلیل آن‌هم همین قطعنامه 598 بود. دشمنان چقدر به وعده‌های خود عمل کردند؟ آیا متجاوز (صدام) محاکمه شد؟ بر مردم عادی کوچه و بازار هم معلوم بود که ماشین جنگی صدام با کارگردانی و حمایت و پشتیبانی قدرت‌های جهانی کوک شده و محاکمه‌ی صدام یعنی محاکمه‌ی خودشان و آن‌ها هرگز زیر بار چنین موضوعی نخواهند رفت. بگذریم ...


فدایی خواستار بازگشت هاشمی‌ به قطار انقلاب شد/ «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک رفسنجانی بود

جناب هاشمی

حضرت‌عالی در دوران ریاست‌جمهوری خویش با در پیش گرفتن سیاستِ تعدیل اقتصادی از مرام اقتصادی دولت آقای میرحسین موسوی که میدانیم موردحمایت شدید جنابعالی بود- یعنی اقتصاد بسته و دولتی به سمت اقتصاد باز و آزاد، طی یک چرخش 180 درجه‌ای در خط‌مشی، تغییر رویکردی آشکار دادید؛ به‌گونه‌ای که در خطبه‌های نماز جمعه که تا دیروز بر عدالت اجتماعی تأکید داشتید ازآن‌پس مردم را به مانور رفاه و مصرف‌گرائی دعوت کردید و چه بسیار خیرخواهان و دوستان که شما را نصیحت کردند و گوش فرا ندادید.

سوگوارانه باید عرض کنم که در دوران دولت جنابعالی فرصت‌های زیادی از دست رفت. عده‌ای از بستگان و اعضای حزب دولت ساخته که شما را پدر معنوی خود می‌دانند و شما نیز خود را برادر معنوی آن‌ها معرفی کردید آن‌چنان شما را احاطه کردند که صدای دیگری را یا نمی‌شنیدید و یا حسابی برای آن باز نمی‌کردید. فشار اقتصادی آن‌قدر بر مردم زیاد شد که حوادث و رخدادهای 13 آبان، مشهد، اسلامشهر و ... رخ داد ولی علت وقوع آن‌ها را ریشه‌یابی نکردید. کسبه‌ی جزء، حتی فروشندگان تره بار هم قیمت‌ها را افزایش می‌داد و علت را که جویا می‌شدید می‌گفتند چون دلار گران شده پس ما هم گران می‌کنیم. این در شرایطی بود که عده‌ای از نزدیکان شما خیلی معمولی و با صراحت می‌گفتند که بستگان رئیس‌جمهور بایستی با بستگان روسای جمهور دنیا ارتباط و حشرونشر داشته باشند؛ و قطعاً برای اینکه کم نیاورند، روی آوردن به زندگی و مشرب اشرافی و گذراندن اوقات فراغت و تفریحات در اروپا و جزایر تفریحی و... امری طبیعی است. و یا اظهار می‌داشتند که در دنیا برای اجرای سیاست تعدیل اقتصادی دولت‌ها با معترضین برخورد می‌کنند و کشتن آن‌ها هزینه‌ای است که برای تعدیل اقتصادی و اصلاحات اقتصادی غربی باید پرداخت تا کشور شکوفا شود!!

وای بر ما. این تذهبون؟

به‌راستی، زندگی ملت رهاشده از جنگ و مستضعفین کجا و زندگی مرفه بی‌دردان و دنیاطلبان کجا؟!

آن هنگام که هشدارها و فریادهای رسا و بلند رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) نسبت به مسائلی همچون تهاجم فرهنگی، مذمت شکل‌گیری طبقه ممتاز، اشرافیت دولتی و امثالهم به گوش میرسید نیز واکنش مناسب از شما ندیدیم و فی‌المثل اگر به وزیری از مشکلات اقتصادی و گرانی انتقاد می شد می‌گفت تو هم سوسیالیست شده‌ای؟! ( کما اینکه اخیراً هم این جمله از وزیری دیگر شنیده شده است. )

در دوران شما فکر و فعالیت اقتصادی غلط آن‌چنان حاکم شد که در شهرداری هر کاری امکان‌پذیر شد؛ البته به قول معروف «قیمت آن متفاوت بود.» دستگاه اطلاعاتی نیز که باید چشم نظام و دیده‌بان آن برای رصد کجی‌ها باشد وارد عرصه‌های اقتصادی فاسد شد و علیرغم نظر رهبر معظم انقلاب به کارش ادامه داد و شما حمایت می کردید. آقای هاشمی ما دیدیم که خط نفوذ دشمنان قسم‌خورده ملت ایران وارد حریم خصوصی و خانوادگی مدیران کشور شده و در حال آلوده‌سازی فرزندان آن‌ها است؛ اما دریغا که هشدارها فایده‌ای نکرد.

جناب آقای هاشمی!

برای ما این نکته نیز بسیار تعجب‌برانگیز بود که مسئولیت مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری را به کسی واگذار کردید که ولایت‌فقیه را قبول نداشت و جالب آنکه آنجا کانون فعالیت گروه‌ها و احزابی شد که نه تنها به دنبال ترویج لیبرالیسم در فضای جامعه بودند، بلکه حتی علیه شما و دولت شما رسماً فعالیت می‌کردند و علیه ارزش‌های انقلاب مطلب می‌نوشتند و شما می‌دانستید و به این مسئله تن دادید؛ چرا؟

توجه داشتید که قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 76 اطرافیان شما تلاش زیادی کردند که محدودیت زمانی قانون اساسی را برای ریاست جمهوری نادیده بگیرند تا جایی که اگر امکانش باشد ریاست جمهوری شما را مادام العمر کنند، براستی واکنش شما در خصوص این گونه عملکردها چه بود؟

وقتی در رابطه با فساد و ریخت و پاشهای مدیریتی هشدار داده می­شد می­گفتید وقتی قطار توسعه اقتصادی و سازندگی حرکت می­کند 5 تا 10درصد ریخت و پاش امری طبیعی است و این نگاهی وارداتی است نه مبنی بر اسلام ناب محمدی (ص) و توجه به محرومین و مستضعفین.

جالب است در انتخابات دوم خرداد، در حالی که همه و از جمله شخص آقای ناطق انتظار داشتند از وی حمایت کنید، با کمال تعجب شما همسو با جریان موسوم به چپ- همانها که در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری بهشان بال و پر دادید- در نماز جمعه سناریوی تردید و احتمال تقلب را تقویت کردید. به این ترتیب جمله «بنویسید خاتمی می‌خوانند ناطق» آقای ناطقی را که کاملاً به شما نزدیک بود با ناکامی مواجه کرد. در انتخابات 76 بود که خیلی ها میزان وفاداری شما به نزدیکترین دوستانتان از جمله آقای ناطق- را فهمیدند و ای کاش آقای ناطق نیز همین حقیقت را درک می کرد!

آیا یادتان هست که چند صباح بعد، مشارکتی ها در انتخابات مجلس ششم از خجالت شما در آمدند و هدیه ای که در دوم خرداد از شما دریافت کرده بودند را در زمستان 78 به شما عودت دادند!!!


آقای هاشمی‌رفسنجانی به قطار انقلاب بازگردید/ «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود

و دیدید که کودتای نرم و سخت 18 تیرماه سال 1378 را رغم زدند و اگر نگوییم کارگردانی کردند ولی همراه و مؤید خوبی بودند تا اسباب به آتش کشاندن میراث امام و شهدا و ملت ایران را فراهم آورند که خدا نخواست.

- شما دیدید که آن‌ها تمامی شخصیت شما را به استهزاء گرفتند.

- شما دیدید که آن‌ها میراث امام را به آتش کشیدند.

- شما دیدید که بیشترین دشمنی آن‌ها با شما بود.

- شما دیدید که آن‌ها دنبال حکومت سکولار هستند.

- شما دیدید که آن‌ها خط امام را تحریف می‌کنند

- شما دیدید که آن‌ها تحت تأثیر خط نفوذ، هضم در نظام ظالمانه جهان را پذیرا هستند

- شما دیدید خط افراط و رادیکال را آن‌ها دنبال می‌کنند.

- شما دید که آن‌ها جهاد، گذشت و ایثار بسیجیان را به خشنوت‌طلبی معنا کردند.

اما در مقابل چه کردید؟

و ما علی‌رغم بی‌مهری‌ها و کم‌لطفی‌ها به خاطر امام و شهدا و انقلاب حاضر شدیم با شما کار کنیم، به‌عنوان محور وحدت از شما دعوت کنیم و شما به بهانه فراجناحی بودن امتناع ورزیدید. حتی قبل از انتخابات خبرگان رهبری خدمت شما رسیدیم و عرض شد که در شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی به تبعیت از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم اسامی نامزدهای سراسر کشور را در یک جلسه به جمع‌بندی رسیدند ولی در مورد حضرت‌عالی در دو جلسه بحث و بررسی با اختلاف یک رأی حضرت‌عالی رأی آوردید (که موجب شد خانم وحید دستجردی به اعتراض بر قرار گرفتن نام شما در فهرست از جمعیت بروند). آنچه دوستان و اعضای شورای مرکزی از سوز دل و خیرخواهی و حضوری در جلسه در اعتراض و انتقاد به شما مطرح کردند عبارت بود از:

1) اجرای مشی اقتصادی و سیاست تعدیل که منجر به حمایت از سرمایه‌داران بی درد و نادیده انگاشتن توده مردم و مستضعفین می‌شود.

2) برخی اطرافیان شما (حزب دولت ساخته کارگزاران) در مسائل اقتصادی علاوه بر بند 1، حساسیتی نسبت به فساد اقتصادی و مالی ندارند.

3) بستگان شما علاوه بر بند 1 و 2 سلوکشان شکل دادن به یک طبقه ممتازه و ویژه‌خواری را تداعی می‌کند.

4) در بخش فرهنگی در دوران دولت شما مشکلات جدی ظهور و بروز کرد.

5) در مسائل خارجی سیاست تنش‌زدایی یعنی وادادگی را اتخاذ کردید؛ گویا ایران کاری کرده که حالا بیاید رفع تنش کند!

و مهمتر اینکه دیدگاه شما با دیدگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زاویه دارد و این موجب گسست فکری در نظام می شود.

پس از بیان محورهای انتقاد به مشی مدیریتی دولت کارگزاران، جنابعالی در مقام پاسخ‌گویی همه‌ی موارد را نفی کردید و بیان داشتید که تعداد دانشجویان، مدارس و... زیاد شده و ثانیاً ابزارهای فرهنگی در اختیار رهبری است نه دولت که شگفتی زیادی برای دوستان ایجاد کرد که فی‌المجلس واکنش نشان دادند.

جناب آقای هاشمی

ملاحظه می‌فرمایید که بچه‌های حزب‌الله از روی تعهد و وظیفه آنچه شرط بلاغ بود انجام دادند و صادقانه بارها و بارها مشکلات و انتقادات را برای شما بیان کردند اما دریغ از گوش شنوا.

پس از کودتای نرم و قائله 18 تیر 78 که همه‌ی نیروهای حزب‌الله را نگران کرد، گروه‌های سیاسی اصول‌گرا گرد هم جمع شدند تا چاره‌اندیشی کنند. آن‌ها وفاق در بین همه‌ی وفاداران به‌نظام را ضروری دانستند و جهت شکل‌گیری این وفاق محوریت شما را جمع‌بندی کردند و همگی خدمت رسیدند و تحلیل خود را ارائه دادند و از شما برای محوریت وفاق همه نیروهای معتقد به‌نظام دعوت کردند. اما شما علیرغم قبول تهدیدها و چالش‌ها و ضرورت وفاق و وحدت فرمودید که دوم خردادی‌ها در قدرت هستند و شما در ضعف هستید و من هم فراجناحی هستم و تحقیر آمیز گفتید دلم برای شما می سوزد و حاضر نشدید به وحدت حزب الله کمک کنید! و ما چه می‌دانستیم که بنا دارید با مخالفین خود ائتلاف کنید؟! هرچند اگر در انتخابات دوم خرداد دقت می‌شد معلوم بود که طراحان کارگزار و آقایان مرعشی و کرباسچی از فعالان صحنه هستند. آنان اولین کسانی هستند که اتهام ناجوانمردانه تقلب را به جمهوری اسلامی زدند و صریحاً تبلیغ کردند که در پای صندوق‌های رأی مردم می‌نویسند خاتمی ولی خوانده می‌شود ناطق؛ شما می‌دانستید و توی دهان آن‌ها نزدید و بلکه آن‌را فرصتی تلقی کردید تا نامزد موردنظر حزب‌الله رأی نیاورد.

القصه؛

ماجرای قدرت‌طلبی تمام نشد و روزبه‌روز به شکلی دیگر ادامه یافت. مردم فهمیدند هاشمی دهه 70 با هاشمی دهه 60 و هاشمی دهه 80 با هاشمی دهه 70 تفاوت دارد.

مردم دیدند همان تیم اقتصادی که در دولت میرحسین موسوی دنبال اقتصاد بسته و دولتی بود، در دولت هاشمی با شعار اقتصاد آزاد و اقتصاد باز به میدان آمده و در دولت آقای خاتمی هم فعال مایشاء است، چنانچه در دولت احمدی‌نژاد و الآن هم در دولت روحانی همان فکر میدان‌داری می‌کند؛ البته ممکن است بعضی عوض‌شده باشند ولی فکر همان فکر است. این فکر و اندیشه اقتصاد لیبرال -آن‌هم ناقص و با اشکال مختلف عاریه‌ای و وارداتی با الگوهای صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی- است که بیش از 30 سال تلاش می‌کند تا خودش را بر کشور تحمیل کند و فرصت نداده تا اقتصاد ملی و اسلامی وارد صحنه شود.

جناب آقای هاشمی

چه کسی باید پیشتاز تحقق اسلام ناب محمدی (ص) و اندیشه ناب امام خمینی (ره) در حوزه اقتصاد می‌شد؟ شما کدام جبهه را تقویت کردید؟!

به‌هرحال یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 84 اعضای شورای مرکزی جمعیت ایثارگران خدمت شما آمدیم -بااینکه به وفاق کمک نکردید و علی رغم آنکه با مخالفین و منتقدین خود ائتلاف کرده بودید و با همه ناملایماتی که از سوی شما مشاهده شد- و عرض کردیم شما نیروهای نسل اول انقلاب هستید، اوضاع کشور خوب نیست و یاران امام بایستی برای نسل آینده کمک کنند تا کادر سازی شود، لازم است جوانان و تازه نفس ترها به میدان بیایند، گردش نخبگان صورت گیرد، چرخش قدرت شود، به جوانان بها داده شود و دیگر حضور نسل اولی‌های مانند شما در عرصه انتخابات به مصلحت نیست. هر آن­چه تحلیل کردیم را قبول کردید و تشویق نمودید و گفتید که بنا دارید در انتخابات وارد نشوید ولی تا آستانه انتخابات هرروز مطلبی مطرح کردید و دائماً می‌گفتید می‌آیم، نمی‌آیم! و در آخر با اینکه متوجه شدید مقام معظم رهبری مصلحت شما را در آمدن به عرصه انتخابات ندیدند ولی تصمیم گرفتید که وارد رقابت شوید. بار دیگر و در آستانه انتخابات سال84 ریاست جمهوری خدمت رسیدیم و شما را یادآور ملاقات یک سال قبل کردیم و فرمودید همه آن حرف‌ها را که گفتید یادم هست و قبول دارم ولی اگر اصول‌گرایان وحدت کنند، نمی‌آیم. گفتیم کمک کنید تا وحدت شود؛ ما طی توافقات که داشته‌ایم قرار است هرکس در سنجش افکار عمومی بالاتر باشد از وی حمایت کنیم و شما گفتید اگر روی آقای ولایتی تفاهم کنید من حمایت می‌کنم و نمی‌آیم. عرض کردیم بنای ما این است که هرکس در سنجش بالاتر باشد و الآن آقای قالیباف بالاتر است و گفتید ایشان سرهنگ است و اهل پادگان و حاضر نشدید کمک کنید. ما عرض کردیم در بهترین حالت اگر شما بیایید انتخابات دومرحله‌ای می‌شود و نفس دومرحله‌ای شدن یک افت برای شما است و مصلحت شما نیست، قبول کردید؛ ولی فرمودید دوستان ما سنجش کرده‌اند همین الآن که من تصمیم نگرفته‌ام برای آمدن، 57 درصد رأی دارم. عرض کردیم ما از این سنجش خبر داریم، نظرسازی است که اطرافیان شما انجام داده اند و علمی نیست و ساختگی است و با این مذاکره جدا شدیم و شما تحت تأثیر جریانات مشکوک و لیبرال‌ها وارد صحنه شدید و با دست خودتان زمینه رأی آوری آقای احمدی‌نژاد را فراهم کردید.

جناب آقای هاشمی

چه بگوییم از ستاد تبلیغات انتخابات شما و کارناوال‌هایی که راه انداختند و برچسب‌های 2005 که تولید کردند! براستی چه کسانی برای شما تبلیغ می‌کردند و چه می‌توان گفت از آن فیلم تبلیغاتی و به‌اصطلاح دیدار صمیمی با جوانان و ... .

و چه بگوییم از مرحله دوم انتخابات که همه‌ی ضدانقلاب و مارکسیست‌ها و لیبرال‌ها و امثالهم از شما حمایت کردند و دوقطبی احمدی‌نژاد و هاشمی رقم خورد که طبعاً نتیجه کار برای هر انسان منصفی معلوم بود.

در همان زمان مطلع شدیم که اتاق‌های فکر و کمیته‌ی پشت‌صحنه به ستادهای شما خط داده‌اند که ساعت 12 امشب اگر اسم آقای هاشمی از صندوق درنیامد بریزید جلوی وزارت کشور و در خیابان‌ها و اعلان کنید تقلب شده. خوشبختانه این خبر زودهنگام لو رفت و به حضرت‌عالی منعکس شد و شما هم به برادرتان منعکس کردید و این فتنه تااندازه‌ای کور شد. چون معترضین سازماندهی شده کمتر از هزار نفر آمدند و شعار تقلب سردادند و فتنه خنثی شد؛ ولی متأسفانه همان جریان نفوذ موفق شد، این سناریو را بعدها به نتیجه رساند.

جالب‌تر آنکه فرزند عزیزتان و البته به قول شما مظلوم (!) آقای مهدی هاشمی، قبل از انتخابات 84، در تاریخ دوم ژوئن ۲۰۰۵ در مصاحبه با روزنامه امریکایی «یو.اس.ای تودی» جملاتی بر زبان راند که شرم بر چهره انسان از بازگو کردن آن می‌نشیند، اما برای بازخوانی تاریخ باید بگویم که او در این مصاحبه گفت: «پدرم در صورت انتخاب مجدد به‌عنوان رئیس جمهوری، قانون اساسی را به منظور کاهش قدرت رهبری و تبدیل آن به مقامی تشریفاتی نظیر «ملکه انگلیس» تغییر خواهد داد.»

البته همین آقازاده عزیزتان همان زمان بارها برای ما پیغام فرستاد که اگر پدرم رئیس‌جمهور شود حاضریم 4 یا 5 وزارت خانه را به شما بدهیم و بعد هم تهدید کرد که اگر برای ژنرال ما مشکل پیش آید ژنرال شما را می‌زنیم.

وای بر ما، کار شما برای رأی‌آوری به کجا رسیده بود؛ از گریه با جوانان تا حمایت ضدانقلاب؛ از تطمیع توسط فرزندتان تا تهدید توسط ایشان.

پس باید پرسید «فاین تذهبون»؟!

آقای هاشمی

چه شده که چنین شتابان مسیر افول را انتخاب کرده‌اید؟! ما را کاملاً از خود مأیوس کردهاید. حزب‌الله نهایت حسن نیت خود را نسبت به شما نشان داد ولی شما حاضر نشدید کمی توجه و تأمل‌کنید. کینه‌ی حزب‌الله به دل گرفتید و همه را با احمدی‌نژاد یکی فرض کردید که حتماً اشتباه کردید! شما هیچ می‌دانید بسیاری از بزرگان که از حضرت‌عالی حمایت می‌کنند نه به این دلیل است که در شما اشکال نمی‌بینند بلکه برای بازدارندگی از شکل‌گیری منتظری دیگری هستند، متاسفانه شما هیچ متوجه این معنا نیستید.

خط 3 که در دهه 60 مخالف شما بود با تمام قامت به همراه کارگزاران و فرزندان شما به صحنه آمدند تا به بهانه حمایت از شما از دولت وقت انتقام بگیرند و خودشان را برای انتخابات سال 88 آماده کردند و خدا می‌داند که چه تلاش‌ها و برنامه‌ریزی‌هایی شد، چه پول‌ها که خرج شد، چه ارتباطاتی که برقرار شد و چه کارشناسان داخلی و خارجی‌ای که به کار گرفته شدند تا در 88 احمدی‌نژاد رأی نیاورد. کلید فتنه با اسم رمز تقلب مدت‌ها قبل از انتخابات سال 88 زده شد که دلیل آشکارش راه انداختن کمیته صیانت از آراء بود.

دردمندانه عرض میکنیم که در همه‌ی صحنه‌های آشکار و پنهان فتنه -از اتاق‌های فکر پشت‌صحنه گرفته تا تظاهرات آشکار جریان فتنه- همه و همه جای پای بستگان و نزدیکان آقای هاشمی به چشم می‌خورد.


آقای هاشمی‌رفسنجانی به قطار انقلاب بازگردید/ «خط تردید» بزرگ‌ترین اشتباه استراتژیک شما بود

قبل از شروع فتنه 88 که به قول خودتان در آخرین نماز جمعه، اسم بحران روی آن قرار دادید، در نامه بدون سلامی که با رضایت و موافقت جنابعالی رسانه‌ای شد، خطاب به ولی‌فقیه اعلام کردید که اگر به پیشنهاد‌های شما توجه نشود، آتش و دود آن بعد از انتخابات، جامعه را فرا خواهد گرفت و چطور همان شد که شما گفتید، حال‌آن­که هیچ‌گاه حاضر نشده‌اید به سؤال افکار عمومی جواب دهید بر اساس چه اطلاعاتی، دود آتش فتنه گران را دیده و پیش‌بینی کرده است. و همچنین گفتید: «با این­همه بر فرض این­که اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بی‌شک بخشی از مردم و احزاب و جریان­ها این وضع را بیش از این بر نمی‌تابند و آتش‌فشان­هایی که از درون سینه‌های سوزان تغذیه می‌شوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونه‌های آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدان­ها، خیابان­ها و دانشگاه­ها مشاهده می‌کنیم.» و البته راست هم می­گفتید چرا که فرزندانتان میدان­دار این صحنه­ بودند! و در آخر نامه با بیت شعری کنایه آلود گفتید:

سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

و حال آن­که شما از همه­ی این­ها مطلع بودید و به جای برخورد با این عناصر فتنه­گر که داشتند کشور را به آتش فتنه خود می­سوزاندند و به سمتی می­بردند تا سوریه­ای دیگر در ایران عزیز ما رقم بزنند و به جای تلاش برای فرونشاندن آتش فتنه­ی قدرت­طلبان که معلوم بود ایادی استکبارند، عکس العمل شما آن نامه­ی بدون سلام شد که حاوی تهدیدات متعدد به رهبری و مجموعه­ی نظام بود.

فی‌المثل وقتی به شما گفته شد دخترتان فائزه خانم در تظاهرات بوده و چنین و چنان شعارهایی داده، گفتید فیلمش را بدهید و وقتی فیلم را هم دیدید، نه‌تنها اتفاقی نیفتاد بلکه برعکس حضور آن‌ها در فتنه بیشتر شد و ما هیچ‌گاه از جنابعالی درباره برائت از حضور و مدیریت تظاهرات توسط فرزندانتان، ندیده و نشنیدیم.

کار به‌جایی رسید که شما برای اثبات ادعای تقلب، استشهاد غلط به فرماندهان سپاه دادید و نقل غلط از آیت‌الله ری‌شهری کردید. آقای هاشمی! روح امام و شهدا را عذاب دادید وقتی در جلسه 4 نفره با حضور میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی و سید حسن خمینی گفتید کف نظر آقای میرحسین ابطال انتخابات است. با این اقدامات و موضع‌گیری‌هایتان فرصت رجزخوانی و تجرّی برای نظام سلطه و سفیران آن، منافقین و ضدانقلاب را فراهم آوردید و حاضر نشدید به دهن میرحسین بزنید. البته نه شما و نه خاتمی و نه آقای سیدحسن به دهن میرحسین نزدید و در این ماجرا شریکید.

در روز 26 تیرماه سال 88 (که به قول خودتان نماز جمعه تاریخی بود) و به شهادت تاریخ و اسناد که مورد حمایت جریان ضدانقلاب، معاندین خارجی، سکولارها، ملی مذهبی‌ها و منافقین بود، به‌عنوان یگانه رهبر جریان فتنه، همان خواسته‌های خود در نامه بدون سلام را از تریبون مقدس نماز جمعه تکرار کردید و قطعاً می‌دانید اکثریت کسانی در آن نماز جمعه حامی شما بودند، هیچ قرابتی با مقدسات شرعی و نماز نداشتند تا جایی که به آن شکل در صف نماز جماعت حاضر شدند و به امامت شما اقتدا کردند.

به‌راستی آقای هاشمیِ یار و یاور امام و رهبری، حالا یارو یاور چه جریانی شده بود؟ چرا دشمنان قسم‌خورده ملت ایران به او دل‌خوش کرده بودند؟ چرا ضدانقلاب به او استشهاد و استناد می‌کردند؟!

آه از این همه اعواج و شک و تردید! آه از این همه شاد کردن دل دشمن! آه از این همه تغییر در کسی که خود را یار امام و دوست، همراه، همسنگر دیروز، امروز و فردای رهبری می­داند!

قربان دل رهبر عزیز و خانواده شهدا و ملت مظلوم ایران که حالا شاهد یک‌دندگی‌ها و غرور اصحاب و یاران بنیان‌گذار انقلاب بودند. از میرحسین و کروبی و خاتمی بگذریم، جناب هاشمی شما چرا چنین کردید؟!

چرا به جای جبران، در آخرین نماز جمعه­ی خود که حاوی مطالب سرشار از انحرافات فکری و بدعت­های دینی و تهدید نظام ولایی بود خود را ابزاری برای نفوذ نظام سلطه و دشمنان انقلاب برای مقابله با رهبری قرار دادید؟!

همکاری شما در بازگرداندن مهدی فراری، برای محاکمه وی، بسیار اقدام مناسبی بود، اما مع الاسف پس‌ازآن خطای دیگری که از شما سر زد آن بود که قوه قضاییه را با لطایف‌الحیل تحت‌فشار قراردادید تا مجرم را تبرئه کند؛ داستان فشارها به قوه قضاییه و تلاش برای تبرئه مهدی و...اگر روزی برملا شود چه برای شما می‌ماند؟!

ماجرای نامزدی مجدد و انتخابات 92 نیز یک داستان مفصل و درس‌آموز است. هم انتخابات گذشت وهم مهدی محکوم شد که درس‌ها و عبرت‌هایش برای تاریخ و آیندگان به‌جای می‌ماند، ولی آنچه باعث شد این رنج‌نامه را بنویسم داستان تحریف تاریخ و مواضع حضرت امام خمینی (ره) و واقعیت‌های انقلاب بود. بسیار برایم رنج‌آور است که اصحاب امام، یاران انقلاب و مجاهدان دیروز را در حال ریزش ببینم. خدا می‌داند خوشحال نیستم که هیچ، غم و اندوه دارم که برای چه؟ چرا هاشمی حاضر است با دست خود عزت و افتخارات را پایمال کند؟ من نمی‌گویم شما قصد خیانت دارید ولی دردمندانه عرض می‌کنم نتیجه و آثار مواضع و اقدامات شما منجر به خیانت به انقلاب و ملت ایران می‌شود. چرا باید شما مطلبی را بیان کنید که خوراک و استناد رسانه‌ی بیگانه و دشمنان اسلام شود؟

وقتی به یاد آقای منتظری می‌افتم سرنوشت مشترکی در ذهنم تداعی می‌کند. هنگامی که این جمله‌ی حضرت امام خطاب به آقای منتظری را در نامه‌ی 06/01/68 مرور می‌کنم که فرمودند «تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام» را مرور می‌کنم، به این یقین می‌رسم که خداوند حکیم پاسخ رفتار غیرصادقانه و ناخالصانه را در دنیا و آخرت می‌دهد.

جناب هاشمی

متاسفانه واقعیت امر این است که شما از جایگاه یک انسان زیرک و سیاسی که در مقابل دشمنان می‌ایستاد، تا جایگاه فردی که رهبری یک گروه سیاسی قدرت‌طلب را به‌دست گرفته، افول کرده‌اید. این کار مشاوره‌های غلط و اتاق‌های فکر ادراک ساز نفوذی است تا چنین شخصیت بزرگی را جلوی انقلاب و نظام قرار دهند؛ البته زمینه‌ها مهم است و آن زمینه‌ها این فرصت‌ها را به وجود می‌آورد.

جناب هاشمی

چگونه بگوییم در مسیر عدل و قسط قرار دارید؟ چگونه بگوییم دم زدن شما از عدالت و قسط واقعی است؟ چگونه بگوییم در تلاش برای بسترسازی ظهور حضرت ولی­عصر(عج) هستید در صورتی­که جرم برخی از فرزندانتان با این همه پرونده اثبات شده و حکم صادر شده، ولی باز از ایشان تمام قد دفاع می کنید و در مقابل فرزندانتان نظام مظلوم جمهوری اسلامی را محکوم می کنید! آیا این دست اندازی­ها و جرم­های فرزندان شما شایسته­ی ملت مظلوم ایران است که این­گونه حامیشان هستید.

برای روشن شدن بیشتر شما و افکار عمومی مروری بر مواضع این سال­های اخیرتان دارم:

1- شما در فروردین ماه سال 91 و در گفت‌وگویی با فصلنامه مطالعات بین‌المللی می‌گویید: «من در سالهای آخر حیات امام (ره) نامه‌ای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم. برای اینکه نمی‌خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم که شما بهتر است در زمان حیاتتان، این‌ها را حل کنید، در غیر این صورت ممکن است این‌ها به صورت معضلی سدّ راه آینده کشور شود. گردنه‌هایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود... یکی از این مسائل رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم، قابل تداوم نیست. آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آن‌ها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آن‌ها شویم. مذاکره می‌کنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند و یا ما مواضع آن‌ها را پذیرفتیم، تمام است.»

و جالب اینکه پس‌ازآنکه این اظهارات شما با واکنش نخبگان سیاسی و رسانه‌ها مواجه می‌شود، در توجیه ادعای خود گفتید: «اگر بحث‌هایم در مورد رابطه با آمریکا در آن نامه مورد ایراد بود، حتماً حضرت امام در همان زمان پاسخ من را می‌دادند.» (!)

با توجه به‌قاعده «الاقرار العقلا علی أنفسهم جائز» می‌توان صحت ادعای شما در نگارش نامه را پذیرفت، اما اینکه شما سکوت امام را حمل بر رضایت ایشان کرده‌اید، سخت مبالغه‌آمیز و تحریف مکتب امام (ره) است. حتی اگر صحت ادعای شما مبنی بر عدم پاسخ امام را بپذیریم هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که سکوت امام به‌معنای موافقت با دیدگاه شما باشد. چه آنکه امام در پیش و پس از انقلاب در بسیاری از مسائل چالشی مطرح بین انقلابیون، همچون کتاب شهید جاوید و دکتر شریعتی، سکوت پیشه کردند و این را نمی‌توان به‌حساب موافقت ایشان با دیدگاه‌های انحرافی گذارد و مهمتر اینکه سرتاسر مواضع حضرت امام(ره) در سال پایانی عمر و حتی در وصیت نامه سیاسی الهی ایشان و در نامه عزل آقای منتظری (06/01/68) و پیام نوروزی ایشان در ( 01/01/68) همه و همه نفی دیدگاه و نظر شماست.

2- شهریورماه 1392 و در اوج تبلیغات مستکبران علیه مقاومت و سوریه که باهدف حمله به این کشور و اشغال آن انجام می‌گرفت، جنابعالی نیز به سهم خود پازل طراحی‌شده نظام سلطه را تکمیل کرده و در مراسم سالگرد آیت‌الله صالحی مازندرانی ادعا کردید: «مردم سوریه بیش از 100 هزار کشته و 8 میلیون آواره دادند در داخل و خارج، زندان‌ها پر از مردم، زندان‌ها جا ندارد بعضی از ورزشگاه‌ها را گرفتند، آن‌ها را پر کردند شرایط بدی بر مردم حاکم است مردم ازیک‌طرف از طرف خود حکومتشان بمباران شیمیایی می‌شوند و از طرف دیگری امروز منتظر بمب‌های آمریکا باید بمانند.»

تنها پس از واکنش رسانه‌ها و سیاسیون انقلابی بود که شما عقب‌نشینی کرده و اظهارات خود را تصحیح کردید، اما چگونه می‌توان تبعات آن سخنان دشمن‌شادکن و مستندساز برای دشمنان را از یاد برد؟

3- دیگر موضع شما که بسیار هم جنجال‌برانگیز شد، ادعای شما مبنی بر موافقت امام (ره) برای حذف شعار مرگ بر آمریکا بود؛ چنانچه در گفتگوبا ماهنامه مدیریت ارتباطات ادعا کردید: «موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم، نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الا ن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. وی گفت یک اصل قرآنی وی را به این روحیه رسانده است، چراکه قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند، می‌گوید: حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید. «و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید.»

پس‌ازآن نیز پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت‌عالی با بازنشر بخشی از خاطرات شما نوشت: «هاشمی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های به‌عمل‌آمده در این خصوص تأکید می‌کند: تمام مطلب همان بود که نوشته بودم. الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم.»

این در حالی بود که تا آخرین روز عمر پر برکت امام عظیم‌الشان در همه مجامع عمومی و مخصوصاً در حضور ایشان در حسینیه جماران و نیز در نمازهای جمعه‌ای که به امامت خود حضرت‌عالی برگزار شد، شعار «مرگ بر آمریکا» سر داده میشد.

مگر از یاد برده‌ایم که حضرت امام در پیام قبول قطعنامه که در کمتر از یک سال تا پایان عمر پر برکتشان صادر شد، با اشاره به ادعاهای آل سعود برای توجیه کشتار حج گذاران، فرمودند: «دست‌نشاندگان امریکا آتش زدن پرچم امریکا را به‌حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا و اسرائیل را به‌حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته‌اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان ما را با لباس اِحرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده‌اند!»

و مگر می‌توان فراموش کرد که ایشان قاطعانه تأکید کرد: «از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر امریکا و شوروی را به صدا درآوریم.»

امام بزرگواری که تا آخرین لحظات حیات، دست از مجاهدت و مبارزه نکشید، چگونه ممکن است در میانه‌ی سال‌های دفاع مقدس موافق حذف شعار «مرگ بر آمریکا» شده باشد؟!

گویا برخی خواص که به «آلزایمر سیاسی» مبتلا شده‌اند، آرزوهای دوره استحاله خود را به نام امام (ره) سند می‌زنند! خدا را شکر می‌کنم که آن عزیز سفرکرده، هوشمندانه چنین روزهایی را پیش‌بینی کرد و راه سوءاستفاده را چنین بست: «اکنون‌که من حاضرم، بعضی نسبت‌های بی‌واقعیت به من داده می‌شود و ممکن است پس از من، در حجم آن افزوده شود. لهذا عرض می‌کنم آنچه به من نسبت داده‌شده یا می‌شود، مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد با تصدیق کارشناسان یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.»

حال که امام (ره) به این صراحت مسیر «تحریف» را مسدود کرده و شاهد چنین ادعاهایی هستیم، باید از خود بپرسیم اگر آن امام بصیر چنین پیش‌بینی نکرده بود، تحریف‌گران با میراث فکری او چه می‌کردند؟!

و ملت ایران بسیار متأسف و متأثر است که چطور و چگونه ممکن است، کسی که هر چه دارد از امام و انقلاب است، اینگونه مکتب امام را تحریف کند.

4- روایت عجیب شما در خصوص چرایی آغاز جنگ نیز بسیار تأمل‌برانگیز است. شما اخیراً در مصاحبه‌ای ادعا کرده‌اید: «در همان موقع [ابتدای انقلاب] انسان‌های افراطی بین ما بودند که حرف از صدور انقلاب [نه آن گونه که امام می‌گفتند] می‌زدند. بعضی‌ها [نه باز با رویکرد و منظوری که امام داشتند] می‌گفتند: با دولت‌ها کار نداریم و با ملت‌ها کار داریم. این حرف‌های عجیب‌وغریب، باعث شد که کم‌کم اختلاف پیش بیاید. عراق بیش از همه ترسید و عامل اجانب شد و علیه ما جنگ به راه انداخت.»

ظاهراً صدام هم بی‌تقصیر بوده و این به قول شما افراطی‌های داخلی بوده‌اند که صدام را ترسانده‌اند تا آن جنگ ظالمانه را بر ملت ایران تحمیل کند. اما آقای هاشمی! آن افراطی‌هایی که از آن‌ها سخن گفته‌اید و آن‌ها را آغازگر جنگ نامیده اید؟، چه کسانی هستند؟ اگر مقصودتان مسئولان نظام هستند که خود شما هم جزو آنان بوده‌اید و احتمالاً باید گفت حضرت‌عالی در رأس افراطیون بوده‌اید.

مگر یادتان رفته است که حضرت امام در پیام منشور روحانیت فرمودند: «من قبلاً نیز گفته‌ام همه توطئه‌های جهان خواران علیه ما از جنگ تحمیلی گرفته تا حصر اقتصادی و غیره برای این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوی جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم.»

و باز در همین پیام در پاسخ به کسانی که ادعاهایی مانند شما را مطرح می‌کنند، می‌فرمایند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل می‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدیدنظر نماییم و ما خامی کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی می‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین می‌گذارند. این یک نمونه است که خدا می‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشی به درآییم و همه‌چیز را به‌حساب اشتباه و سوءمدیریت و بی‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند»

اگر هم مقصودتان از افراطی‌هایی که دم از صدور انقلاب می‌زدند، همان خط 3 ای‌ها و باند مهدی هاشمی معدوم‌اند، خوب است از خود بپرسید، الان باقیمانده‌های آن‌ها کجا هستند و آیا در پناه شما مأوی نگرفته‌اند؟

5- مواضع و دیدگاه‌های روزها و سالیان اخیر شما درباره ولایت فقیه نیز به مراتب تأمل‌برانگیز است. بنا بر نقل رسانه‌ها شما در جلسه تاریخ ۷ اسفند ۸۷ هیئت امنای وقت دانشگاه آزاد، پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود «در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی‌فقیه تصمیم‌گیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود» را رد کرده و گفته‌اید «ولی‌فقیه خوب است اما اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمی‌شود بگوییم ولی‌فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی‌فقیه نداشته باشد... تعدادی علی‌البدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.»

این‌گونه اظهار نظر درست زمانی از سوی شما مطرح می‌شد که شما رئیس مجلس خبرگان رهبری بودید و این انتظار به حق از حضرت‌عالی وجود داشت که بیش از هر کس دیگری پاسدار نظام و الگوی حکومتی ولایت فقیه باشید. حال چطور ممکن است رئیس مجلس خبرگان برای «آلترناتیو ولایت فقیه» برنامه‌ریزی کند؟!

6- نگاه شما به مقوله «آلترناتیو نظام ولایی» تنها به همین سخن ختم نمی‌شود. در دهه فجر سال 1389 در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی و در توصیه به کسانی که ناراضی خطابشان کردید، گفتید: «من به این قشر ناراضی توصیه‌ام این است که بیایید در صحنه. انقلاب مال آن‌ها هم هست. همه بیایند. حتی آن‌هایی هم که در انقلاب نبودند، سهمی هم نداشتند بیایند. این کشور مال آن‌ها هم هست. ما می‌خواهیم همه بیایند. ما الان آلترناتیوی برای وضع موجود نداریم. همین را باید حفظ بکنیم. با اصلاحات. با ترمیم‌هایی که لازم است انجام بدهیم. این طرف هم بعدها این را به رخ آن‌ها نکشند که برای ما آمدند. همه به عنوان وظیفه ملی و انقلابی و اسلامی بیایند.»

چنین به نظر می‌رسد که شما خود را در قامت رهبر اپوزیسیون تلقی کرده و به هواداران این جریان توصیه می‌کنید فعلاً که گزینه دیگری به‌جای نظام نداریم، باید کوتاه آمد! سبحان الله! چطور ممکن است رئیس مجمع تشخیص مصلحت یک نظام خود را گاه در قامت رئیس اپوزیسیون همان نظام تصور کند؟!

7- موضوع دیگر مورد ادعای شما امکان تشکیل شورای رهبری است که در 26 بهمن 93 گفته‌اید: «اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً می‌توانند شورایی کنند. چون قانون شورا شدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.»

این درحالی است که هم ما و هم شما می‌دانیم که قانون اساسی مخالف رهبری شورایی است و بنا بر نقل حضرت آیت الله امینی، امام نیز پس‌ازآنکه نظر شورای بازنگری قانون اساسی مبنی بر حذف رهبری شورایی را شنیدند، بر آن صحه گذاردند؛ با این حال مواضع این روزهای اخیر شما و بازگوکردن مجدد تئوری شکست خورده و شورای رهبری و اصرار بر جا انداختن این تئوری خلاف قانون اساسی برای چیست؟!

حال جای این پرسش از حضرت‌عالی است که در حالی که هیچ محمل قانونی بر ای رهبری شورایی نیست، طرح یکباره آن از سوی شما با چه هدفی انجام می‌پذیرد؟ ایا می‌توان در این‌گونه اظهارات نیت خیر پیدا کرد؟شما می دانید که افراد عادی هم چنین تلقی می کنند شما طرح مسئله شورائی را برای این مطرح می کنید که در آن شریک شوید و چرا حاضرید چنین اتهاماتی را برای خود بخرید.و باز می دانید همه نخبگان و حضرت امام(ره) رهبری شورائی را راهگشا نمی دانستند و با تجربه به دست آمده آن را از قانون اساسی حذف کردند.

8- موضوع دیگری که نشان می‌دهد به‌زعم جنابعالی مسیر انقلاب بعد از امام خمینی (ره) دچار تحریف شده و بر اساس اندیشه‌های بنیان‌گذار انقلاب حرکت نکرده است، اظهارنظر شما در 10 آبان 94 و در همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" است، آنجایی که مدعی می‌شوید «البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم».

حال‌آنکه باید از شما بپرسیم چه کسانی به دنبال فرستادن امام خمینی و اندیشه‌های امام خمینی به موزه تاریخ بودند و در حال حاضر آن‌ها چه قرابت و ارتباطی با شما دارند تا جایی که این قرابت به حدی نزدیک می‌شود که "عبدالحسین هراتی­فرد" فرد هتاک به امام خمینی (ره) و انقلاب، در چند قدمی هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام حاضر می‌شود و در جلسات خصوصی و عمومی شما شرکت می‌کند.

آیا با این وضعیت نمی‌توانیم به تغییر 180 درجه‌ای هاشمی رفسنجانی اقرار کنیم و بگوییم دشمنان دیروز انقلاب، امام و فعلی مقام معظم رهبری، دوستان و حامیان امروز هاشمی رفسنجانی شده‌اند.

البته ما قبول داریم اگر این انقلاب با اندیشه امام و رهبری پیش می رفت و برود دهها برابر این پیشرفت داشتیم. ولی چرا نمی شود؟ چه مانعی وجود دارد؟ به اعتقاد ما تردید اصحاب انقلاب مانع است. به نظر ما دشمنان خار شما و نظام سلطه مانع هستند. به نظر ما عناصر نفوذی و ضد انقلاب و فتنه گران مانع هستند. به نظر ما همان دشمنان دیروز امام(ره) و امروز رهبری که اطراف اصحاب انقلاب و بعضی خواص لانه کرده اند مانع تحقق آرمانهای امام و شهدا و رهبری هستند .

9- مع‌الأسف باید گفت خاطرات و اظهارات شگفت‌آور و جنجالی شما، گاه در سطح بین‌المللی نیز برای جمهوری اسلامی ایران هزینه‌زا بوده است. برای مثال چندی پیش در مصاحبه با سایت امید هسته‌ای با طرح جملاتی دشمن‌شادکن مدعی شده‌اید: «در سفر پاکستان می‌خواستم با عبدالقدیرخان دیدار کنم اما به من نشان ندادند. او معتقد بود کشورهای اسلامی باید بمب اتم داشته باشند» و یا در ادامه گفته بودید: «در سال ۶۱ ذهنیت ما این بود که باید خود را به عوامل بازدارنده مسلح کنیم» و نیز از شما در این مصاحبه نقل شده است که «درست است که ما اجازه رفتن به‌طرف سلاح هسته‌ای را نداریم، ولی اگر شرایطی پیش بیاید و ضرورتی پیدا کند و یا دشمنی پیدا کنیم که بخواهد از این سلاح استفاده کند، قدرت ما محفوظ است.»

نیاز به یادآوری نیست که این گونه اظهارات موجب شوق و شعف رسانه‌های صهیونیستی شد، به‌طوری‌که آن‌ها مدعی شدند این سخنان سند تلاش ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای است.

در همین راستا روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشت: «رئیس‌جمهور پیشین ایران اعتراف کرد که ایران همواره، به‌طور پنهان‌کارانه‌ای به دنبال بمب اتمی بوده است. اکبر هاشمی هدف از برنامه هسته‌ای ایران را بازدارندگی در سایه جنگ طولانی‌مدت با عراق اعلام کرده است.»

پایگاه رادیو سراسری رژیم صهیونیستی نیز در گزارشی با عنوان «گزارش‌ها نشان می‌دهد یک رئیس‌جمهور سابق اعتراف کرده ایران به دنبال بمب هسته‌ای است» نوشت: «رفسنجانی در مصاحبه‌ای گفت که برنامه هسته‌ای ایران با قصد کسب قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای شروع به کارکرده است و گفته که «اوایل که شروع کردیم، در جنگ بودیم و دنبال این بودیم که چنین امکانی برای روزی که دشمن ما بخواهد از سلاح هسته‌ای استفاده کند، داشته باشیم.»

همچنین روزنامه صهیونیستی «تایمز اسرائیل» نیز با انتخاب این تیتر که «یکی از سران پیشین ایران اعتراف کرده ایران به دنبال سلاح هسته‌ای بوده» نوشت: «بر اساس گزارش‌های رسیده، آن‌ها، این برنامه را در حین جنگ با عراق برای ایجاد بازدارندگی شروع کردند.»

10- در کنار تمام اظهارت فوق، شاید گفتگوی اخیر شما با روزنامه معلوم‌الحال آرمان و چندپاره کردن فضای آرام کشور و تهدید دوباره نظام اسلامی به بحران آتی، قدم دیگری در اجرای پازلی باشد که نشان می‌دهد هاشمی رفسنجانی در حال تکمیل آن است.

جنابعالی در این گفتگو با اشاره به اعتماد مردم به نظام اسلامی (که معلوم نیست منظور از این مردم چه کسانی هستند) و با پیش کشیدن رضایت مردم از نتیجه انتخابات و ربط ان به فضای امن کشور می‌گویید: «دلیل عمده این امنیت را باید در علاقه مردم به وطن و انقلابشان دید. چون اگر مردم علاقه‌مند نبودند، پنجره‌های زیادی برای حضور دشمن وجود داشت و دارد، علاقه مردم فضا را از نفوذ دشمنان تا حدود زیادی حفظ می‌کند. یکی از عوامل رضایت مردم این است که احساس می‌کنند، سرنوشتشان دست خودشان است. معنایش همان است که انتخابات پرشور و حضور هر چه بیشتر مردم، نشان علاقه و امید مردم به کشورشان است و این مسئله خیلی‌ها را مأیوس می‌کند.» حال آن­که در یکی از دیدارهای خود و جمعی از فعالان سیاسی به ما گفتید: « فرق من با رهبری در آن است که ایشان می خواهند مشارکت حداکثری باشد اما من می گویم اگر دموکراسی را قبول داریم نمی توان بدون دموکراسی مدیریت شده کار کنیم!» و اینقدر این موضع شما بین سیاسیون مشهور بود که جنابتان به انتخابات کنترل شده اعتقاد دارید و ما نمی­دانیم که چرخش مواضع شما را باید چگونه تحلیل کنیم؟!

شما در این مصاحبه همچنین پا را فراتر گذاشته و رسماً و علناً پروژه دو پاره سازی جامعه در آستانه انتخابات را کلید می‌زنید و با دسته‌بندی مردم به "این طرفی‌ها" (طرفداران دولت و نیروهای فرهیخته و جوانان و تحصیل‌کرده‌ها که مرجع شده‌اند!) و "آن‌طرفی‌ها" (که نیاز به حاکم‌شدن عقلانیت دارند! و فضای امن را ناامن می‌کنند!) می‌گویید: «آنچه که ما هم می‌فهمیم و گزارش‌هایی هم که به ما می‌دهند، این است که امید مردم در این انتخابات بیشتر از انتخابات دو سه دوره گذشته است؛ علتش هم این است که در انتخابات قبلی که حضور پیدا کردند، نتیجه گرفتند و باید این را دلیل خوبی بگیریم. به‌علاوه خیال مردم جمع است. چون "طرفداران دولت" و "طرفداران نیروهای فرهیخته" می‌دانند که در "این‌طرف" اشکالی وجود ندارد و "دیگران" هم نمی‌خواهند در این بخش بیایند. البته آن‌ها هم نمی‌خواهند این کار بشود لذا در "طرف دیگر"، "محدودیت‌هایی" وجود دارد. امیدوارم در "آن‌طرف" هم "عقلانیتی" حاکم شود که فضای خوب و امن حاضر را به جهت خیالات واهی "ناامن" نکنند و "بگذارند هر چه مردم می‌خواهند اتفاق بیفتد" چون اگر این اتفاق بیفتد، "امنیت" ما پایدار می‌شود».

یعنی اگر مردم مورد نظر شما که در نامه بدون سلام در سال 88 به آن‌ها اشاره کردید، این بار هم از عملکرد شورای نگهبان و یا از نتیجه انتخابات احساس رضایت نکنند، بحران نه تنها در سطح داخل بلکه به سطح منطقه‌ کشیده می‌شود و این بار تکفیری‌ها و داعشی‌ها وارد کشور می‌شوند و شما از الآن در حال هشدار به تمامی نهادها هستید، حال‌آنکه باید از جنابعالی سؤال کنیم اگر این بار هم اطلاع شما از آتش بحران آینده درست از آب دربیاید، مردم و مسئولان نظام از خود نمی‌پرسند هاشمی رفسنجانی چه ارتباطی با تکفیری‌ها و داعشی‌های مورد حمایت عربستان، آمریکا، ترکیه و اسراییل دارد؟ و اساساً با خوش بینی به حرفهای شما نگاه کنیم چرا چنین در جامعه التهاب ایجاد می کنید؟ چرا می خواهید ناامنی مسئله و دغدغه شود؟!

آقای هاشمی

آنچه ذکر شد، گوشه‌ای از تطور جنابعالی در دهه هفتاد، هشتاد و نیم دهه نود بود، تطوری که می‌توان از آن به‌عنوان تغییرات نگرشی هاشمی رفسنجانی درگذر تاریخ، یادکرد حال‌آنکه شما ادعا دارید من تغییر نکردم.

به نظر می‌رسد جنابعالی، "سیاست تردید" را یک‌بار در دوران جنگ عملیاتی کردید و به‌واسطه اعتمادی که فرماندهان جنگ به شما داشتند، ماجرای قبول قطع‌نامه را کلید زدید، بعد از دوم خرداد و در میانه دهه هفتاد، توانستید آن‌هایی که معتقد به فرستادن اندیشه امام به موزه‌های تاریخ بودند و حتی دشمنی آشکار با شما داشتند را به‌گونه‌ای تحمل و جذب کنید تا در دهه هشتاد بتوانید به کمک آن‌ها، سیاست تردید نسبت به‌سلامت انتخابات را در سال 88 کلید بزنید تا جایی که تردید در قشر نخبه کشور تأثیراتی داشت و همین تردیدها باعث شد تا نخبگان در حوادث 88 و فتنه بعد از انتخابات، نمره قبولی کسب نکنند لکن مردم در نهم دی سال 88 نشان دادند هنوز همان مستضعفینی هستند که با امام خمینی (ره) بر سر آرمان‌های این انقلاب بیعت ناگسستنی داشته و دارند.

در حوادث سال 88، به‌غیراز فتنه‌گری دشمنان و فریب‌خوردگان داخلی، دشمنان خارجی و شناسنامه‌دار انقلاب نیز وارد میدان شدند و عملاً دشمن داخلی و خارجی بر یکدیگر منطبق شدند.

در انتخابات جدید و به‌واسطه مسئله هسته‌ای، همگان معترف‌اند مدعیان قانون مداری در سال 88، بازهم نیاز به کمک و حمایت طرف خارجی دارند و طرف غربی نیز به‌خوبی می‌داند ضرباتی که در سال‌های اخیر و به‌خصوص در منطقه از محور مقاومت دیده است، متأثر از تدبیرهای ولی‌فقیه زمان است، لذا باید برای موفقیت و رسیدن به اهداف آتی، با جایگاه و شخص رهبری وارد جنگ شود، رقابتی که نیاز دارد به‌واسطه سرپل‌های ایجاد شده در داخل، عملیاتی شود.

بعید است شما ندانید که نفوذ آمریکایی و بزک کردن چهره آمریکا در این سطح با چه هدفی است. آنها در راهبرد خود باید سیاست تردید و اعتماد به آمریکا، از قشر نخبه را، وارد فضای مردمی و کوچه و بازار کنند و برای این مسئله، نیاز دارند تا انتخابات خبرگان رقابتی جلوه کند تا با استفاده از تاکتیک تحریم هراسی، به مردم بگویند مشکل اصلی در مدیریت کلان کشور است لذا باید برای رهبری تصمیم‌گیری شود و رقابت اصلی در مجلس خبرگان است، اینجاست که بحث شورای رهبری، بحث نظارت بر رهبری، بحث دوقطبی کردن فضای جامعه در نزدیکی انتخابات خبرگان، علامت سؤال‌ و نگرانی‌های جدی در ذهن دلسوزان ایجاد می‌کند و نمی خواهند هاشمی رفسنجانی بازی گر یا یکی از بازیگران این صحنه شود.

آقای هاشمی

هنوز فرصت باقی است. به پاس خدمات و مجاهداتی که داشته اید خواهش می­کنم بروید و پیام های تاریخی حضرت امام خمینی ( ره) در رابطه با آقای منتظری را مطالعه کنید. خصوصاً پیام به اولین خبرگان رهبری و پیام سال 65 به آقای منتظری و پیام به ملت ایران ابتدای سال 68 و پیام عزل آقای منتظری از قائم مقامی رهبری در 06/01/68 که سراسر درس و عبرت است، گویی برای امروز صادر شده.

جناب هاشمی

شما که مرتباً دم از عقلانیت و دوری از ایجاد هزینه با اظهارات غیرلازم می‌زنید، چطور به خود اجازه دادید که با طرح چنین جملات نسنجیده‌ای برای دشمن مستندسازی کنید. هیچ بعید نیست که دشمنان قسم‌خورده این ملت چند صباح دیگر نظام اسلامی را با استناد به همین جملات شما به چالشی جدید وارد کنند؛ در آن صورت چه جوابی برای ملت ایران، تاریخ، آیندگان و از همه مهم‌تر در پیشگاه خداوند متعال خواهید داشت.

جناب هاشمی

آنچه تقدیم شد اشاراتی به مواضع و عملکرد شما بود و قطعاً همه ممکن است اشتباه کنند و متوجه شوند و جبران کنند و این اشکال ندارد . ولی آنچه مورد مذمت است، این است که فرد یا افرادی در شأن و منزلت شما مواضع یا عملکردی داشته باشند که، نقطه­ای نبوده بلکه دائماً تکرار شود و از حالت نقطه به خط تبدیل شود و بر آن اصرار ورزد. لذا از باب توصیه به حق از شما می خواهم بخاطر خدا با خدای خود خلوت کنید. به اهل بیت معصومین(ع) توسل جویید و مواضع خود را با امام(ره) عزیز و رهبر معظم انقلاب که هر دو نائب حضرت ولی­عصر(عج) هستند و شما از متصل شدن این انقلاب به نهضت جهانی ایشان سخن گفتید، مرور و مطابقت نمایید و با شهامت آنچه مغایر مبانی انقلاب و این دو بزرگوار در فکر و عمل شماست در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی و حضرات معصومین(ع) توبه کنید و در پیشگاه ملت ایران مواضع خود را اصلاح کنید و به قطار این انقلاب برگردید. والله امت حزب ا... و مردم انقلابی ایران از این بازگشت خشنود می شوند، روح امام راحل(ره) خشنود می شود، قلب رهبری شاد می گردد، دشمنان، نظام سلطه و ایادی داخلی و خارجی شان ناکام مانده و ضربه اساسی را می خورند و خط نظام سلطه، نفوذ، فتنه و انحراف در داخل کور می شود و قطار انقلاب به سمت آرمانهای بلندش با سرعت بیشتر به حرکت در خواهد آمد. ولی اگر چنین نکنید، خدایی ناکرده آتش فتنه­ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و طبیعتاً هر گونه توقعی بی­معناست . ان شا الله بتوانید با توبه انقلابی و فاصله گیری از اطرافیان نااهل و مأیوس کردن دشمنان « ظلم بزرگی » که به امام (ره) و شهدا و رهبری و ملت ایران در اثر فتنه سال88 و بعد از آن شد تا اندازه ای جبران کنید.

به قول خودتان :

سر چشمه شاید گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل

خدایا به ما توفیق ده که یک لحظه از مسیر امام (ره) و رهبری و شهدا جدا نشویم.

خدایا به ما توفیق ده که یک لحظه از مردم مظلوم و محروم و مستضعف جدا نشویم.

خدایا ما را از شرّ ظواهر دنیا و قدرت طلبی و اشرافیت و تکبّر نجات ده.

خدایا ما را از شرّ ظواهر پرزرق و برق دنیا و قدرتهای جهانی نجات ده.

خدایا ما را از شرّ خنّاسان و دجّالها و شیاطین و نفس اماره و شبکه نفوذ نجات ده.

خدایا ما را از شرّ اطرافیان ناباب و خودخواه که حاضرند برای تأمین منافع خود ملّتی را به آتش بکشند نجات ده.

خدایا مپسند که اصحاب امام (ره) به ملت ایران، به شهدا، به رهبری و به اسلام عزیز خیانت کنند.

خدایا شک و تردید نسبت به مکتب نورانی امام (ره) و رهبری و شهدا را از ما دور کن.

خدایا دنیا و آخرت ما را در مسیر محمّد (ص) و آل محمّد (ص) قرار ده و یک لحظه ما را به خود وا مگذار.

خدایا امام(ره) و شهدا و رهبری و در رأس آن حضرت بقیه الله الاعظم (عج) را از ما راضی و خشنود گردان.

والسّلام علی من اتّبع الهدی

فرزند کوچک امام خمینی(س)

سرباز رهبر

خادم ملت

حسین فدائی

به مناسبت سالگرد بزرگداشت یوم‌الله نهم دی

دی 1394

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۲۰:۰۱
احمد خوشخو
درحالی‌که مردم تهران نزدیک به سه هفته است با مشکل آلودگی هوا دست و پنجه نرم می‌کنند و منتظر هستند تا رئیس سازمان محیط زیست ابتکاری نو دراندازد تا شاید بخشی از مشکل آلودگی هوا حل شود، اما خانم رئیس رفتن به سفر را به ماندن در خطر ترجیح داده است تا مبادا دود آلودگی به چشمانش برود.

صراط: درحالی‌که مردم تهران نزدیک به سه هفته است با مشکل آلودگی هوا دست و پنجه نرم می‌کنند و منتظر هستند تا رئیس سازمان محیط زیست ابتکاری نو دراندازد تا شاید بخشی از مشکل آلودگی هوا حل شود، اما خانم رئیس رفتن به سفر را به ماندن در خطر ترجیح داده است تا مبادا دود آلودگی به چشمانش برود.

هوای تهران این روزها در شرایط بدی است هرچند که مسئولان معتقدند که هنوز وضعیت هوا به حد بحران نرسیده است و در شرایط ناسالم برای گروه‌های حساس قرار دارد اما چیزی که مردم لمس می‌کنند چیزی بیشتر از آلودگی هوایی است که تنها گروه‌های حساس را آزار دهد.

کاهش میدان دید را به مه ارتباط  می‌دهند و می‌گویند نباید کاهش میدان دید را به افزایش میزان آلاینده‌ها در سطح شهر نسبت داد چیزی که باورش برای مردمی که از آلودگی هوا سینه‌هایشان خس خس می‌کند و چشمهایشان می‌سوز باور کردنی نیست.

در این شرایط یکی از سازمان‌هایی که باید کمر همت را ببندد و برای حل مشکل آلودگی هوا با تمام قوا وارد میدان شود سازمانی است که از ابتدای دولت یازدهم با سرکار آمدن بانوی سبز پوش دولت، به اذعان کارشناسان محیط زیست و نمایندگان مردم در خانه ملت بیشتر از آنکه دغدغه حل مشکلات زیست محیطی را داشته باشد به نهادی تبدیل شده است که به انجام کارهای سیاسی بپردازد، این سازمان سازمانی است که نام محیط زیست و حفاظت از آن را بر سر در خود دارد اما چیزی که در آن نمی‌توان پیدا کرد دلسوزی برای حفاظت محیط زیست است.

فرخ مصطفایی یک کارشناس محیط زیست با انتقاد از عملکرد معصومه ابتکار در ریاست سازمان حفاظت محیط زیست گفت: رئیس سازمان محیط زیست یک فرد نمایشی است و توانایی امور اجرایی را ندارد، شاید برای یک خانم مشکل باشد بر یک سازمانی که بخشی از آنها محیط‌بانان را تشکیل می‌دهند و کار آنها نظامی است احاطه داشته باشد.

این کارشناس محیط زیست تصریح کرد: مدیریت فعلی سازمان محیط زیست ممکن است دور نمای خوبی داشته باشد اما به لحاظ اجرایی این توان در او  وجود ندارد که بتواند نیازهای محیط زیست ایران را پاسخ دهد به عنوان مثال در مورد گرد و غبار و آلودگی محیط زیست که هموطنانمان روزانه با این مشکل درگیر هستند نیز علی رغم صحبت‌های انجام شده  اقدام مفیدی صورت نگرفته است.

مصطفایی افزود: سازمان محیط زیست با مدیریت فعلی نمی‌تواند در جهت سیاست‌های ابلاغی محیط زیست حرکت کند و از سوی دیگر چون در اطرافیان رئیس جمهور باید تعدادی خانم وجود داشته باشد تا تعادلی میان مردان و زنان در کابینه ایجاد شود این انتخاب‌ها صورت گرفته است اما برای اینکه ایران نجات پیدا کند و مشکلات محیط زیست حل شود اراده‌ای دیده نمی‌شود، از طرف دیگر چون سازمان محیط زیست گزارش عملکرد خود را در زمینه عرصه‌های طبیعی و حیات وحش ارائه نمی‌دهد نمی‌توان عملکرد این سازمان را مورد بررسی قرار دارد.

وی اظهار داشت: ابلاغ سیاست‌های کلی محیط زیست از سوی مقام معظم رهبری نشان از اهمیت این موضوع دارد ولی ساختارهای فعلی برای اجرایی شدن آنها مناسب نیست.

در این روزها که فریاد همه از آلودگی هوا بلند است جالب است بدانیم رئیس این سازمان عریض و طویل مشغول چه کارهایی است و در بیان عملکرد این سازمان برای بهبود وضعیت هوای پایتخت چه می‌گوید، اگر به مصاحبه‌های اخیر ابتکار نگاهی کنیم متوجه می‌شویم که در اکثر مصاحبه‌ها واردات بنزین را از جمله افتخارات خود در کنترل وضعیت آلودگی هوای تهران بیان می‌کند و معتقد است اقداماتی انجام شده است که توانسته در کاهش میزان آلاینده‌ها مؤثر باشد اما اینکه این اقدامات چیست و از چه زمانی آغاز شده است چیزی نمی‌گوید.


بنزینی که خود به قصه هزار و یک شبی تبدیل شده است که نمایندگان با یورو 4 بودن آن مشکل دارند و معتقدند بنزین‌های وارداتی ربطی به کاهش آلودگی هوا نداشت و تنها جیب برخی از مسئولان و وابستگان آنها را پر کرده است و برخی دیگر می‌گویند این بنزین‌ها حتی کیفیت بنزین‌های پتروشیمی را هم ندارند چه برسد به استانداردهای اروپایی و یورو 4!

سیاسی شدن فضای سازمانی که باید دغدغه اولش حفاظت از محیط زیست کشور باشد موضوعی است که دیگر نمی‌توان آن را کتمان کرد و این موضوع بر کسی پوشیده نیست این روزها که هوای شهر تهران هر روز آلوده‌تر از روزهای قبل می‌شود گویی تحمل آلودگی هوا برای خانم رئیس دشوار است که رفتن به سفر را به ماندن در خطر ترجیح داده است.

همزمان با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی فعالیت‌های سیاسی خانم رئیس نیز رنگ و بوی جدی‌تری به خود گرفته است. شهربانو امانی، مشاور امور بانوان ابتکار و نماینده دوره ششم مجلس در ارومیه، برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران کاندیدا شده است و دیگر فصل درو کردن فعالیت‌‌هایی است که از مدت‌ها قبل آغاز شده بود. فعالیت‌هایی که تحت عنوان توانمندسازی زنان روستایی بخشی از بودجه‌های سازمان را صرف انجام کارهای سیاسی در روستاهای آذربایجان شرقی می‌کرد.

خبر دار شدیم این روزها دست بر قضا ابتکار نیز به یاد دریاچه ارومیه و احیای آن افتاده است و راهی سفر به ارومیه شده است تا دریاچه ارومیه را احیا کند، و چه همزمانی جالبی!

ابتکار گفته بود در این سفر نشستی برای تبادل نظر با اساتید و کارشناسان و مدیران استانی درباره مسائل زیست محیطی و آلودگی هوا و مدیریت پسماند طرح ریزی شده است.

همچنین دیدار میدانی از دریاچه ارومیه و نیز نشست با دانشجویان استان، نشست مطبوعاتی با خبرنگاران ، حضور در شورای اداری آذربایجان غربی و نیز نشست با تشکل‌های زیست محیطی آذربایجان غربی از جمله برنامه‌های ابتکار در این سفر بوده است.

وی در جلسه شورای اداری استان حاضر شده و در مورد حفاظت از محیط زیست در دولت یازدهم گفته است: محیط زیست ایران بالاتر از حد ظرفیت مورد بهره‌برداری و تخریب قرار گرفته‌است و اگر اقدامات دولت یازدهم صورت نمی‌گرفت دریاچه ارومیه به طور کامل تخریب شده‌ بود.

تصاحب مجلس برای مسئولان محیط زیست از جان مردم مهم‌تر است!

فاطمه آلیا نماینده مردم تهران در مجلس نیز با انتقاد از وضعیت  تشدید آلودگی هوا در تهران گفت: آلودگی هوا از موضوعاتی است که مردم در زندگی خود آن را لمس می‌کنند. چهارشنبه مدرسه‌های تهران به دلایلی تعطیل نشد اما آیا می‌شود با پاک کردن صورت مسئله مشکل آلودگی هوا را نیز حل کرد.

وی ادامه داد: این وضعیت فعلی برای کودکان مضر است و جالب است افرادی که مدعی حمایت از کودکان هستند در اینگونه مواقع سکوت می‌کنند شاید به گونه‌ای بتوان گفت همه چیز تحت‌الشعاع سفر استانی رئیس جمهور قرار گرفته است و جلسه دیروز نمایندگان استان تهران نیز به درخواست استاندار تهران به دلیل سفر رئیس جمهور لغو شد.

یک نماینده مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: پیشنهاداتی مانند ابرهای مصنوعی و ابرهای باران‌زا در گذشته مطرح شده بود که حتی نتایج این پیشنهادات گفته نشد که آیا اصلا چنین طرح‌ها عملیاتی می‌شود یا خیر، این‌ها جزو وظایف سازمان محیط زیست است و هم اکنون مدیریت محیط زیست در قبال وضعیت فعلی مسئولیت دارد و از آنجا که خانم ابتکار در دولت‌های قبلی نیز مسئولیت سازمان محیط زیست را بر عهده داشته است بنابراین نمی‌توان گفت در این زمینه بی‌تجربه است و علی بی‌توجهی‌ها همانگونه که برخی مدیران و افکار عمومی معتقد هستند این است که گویا مجلس بعدی برای مسئولان محیط زیست از جان مردم با اهمیت‌تر است.

ابتکار که این روزها باید درگیر ارائه راه حل برای حل مشکل آلودگی هوا باشد روز سه شنبه هفته گذشته نیز همراه معاون اول رئیس جمهور به کیش سفر می‌کند تا نکند آلودگی هوای تهران باعث آزرده خاطر شدن بانوی محیط زیست کشور شود.
 

سفر به ارومیه و سفر به جزیره کیش در اوج آلودگی هوای تهران و در کنار آن اظهارات رئیس سازمان محیط زیست که باید برای آمدن باد و باران دعا کنیم، نشان می‌دهد تا چه حد این سازمان دغدغه مسائل زیست محیطی دارد و نگران آلودگی هوای پایتخت است.

البته چند روز گذشته کار گروه ملی آلودگی هوا به ریاست ابتکار در سازمان محیط زیست برگزار شد که به رسم دولت یازدهم تقصیر آلودگی هوا در آن جلسه به گردن دولت قبل افتاد که اگر آنها برنامه 10 یا 15 ساله کاهش آلودگی هوا را اجرا می‌کردند هم اکنون شاهد این مشکلات نبودیم.

با این اوصاف به نظر می‌رسد به گفته محمد آصفری نماینده مجلس شورای اسلامی نباید امیدی به دولت برای حل مشکل آلودگی هوا داشته باشیم و بهتر است مردم برای بهتر شدن هوا و آمدن باد و باران ختم «امن یجیب» بگیرند.

در حالیکه هر روز تعداد زیادی از همشهریانمان و در دیگر کلانشهرها هموطنانمان با آلودگی هوا دست و پنجه نرم می‌کنند و روانه بیمارستان‌ها می‌شوند، مسئول مورد نظر سفر به شهرهای خوش آب و هوا را ترجیح می‌دهد تا مبادا برنجد بانوی محیط زیست کشور!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۳:۵۰
احمد خوشخو
امام صادق علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند، اگر یکی از شما در راه خدا، زمینی پر از طلا احسان کند اما به برادر ایمانی خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد دید.

منبع: رسالت
 در اینجا گوشه ای گلچین شده از فرمایشات و سفارشات ام جعفر صادق علیه الشسلام است به شیعیان را می خوانیم:

1 - توصیه امام به زید شحام زید شحام می‏ گوید: ابوعبدالله (ع) به من فرمود: به همه کسانی که به نظر تو، مطیع ما هستند و از ما حرف می‏شنوند، سلام برسان. من همه شما را به تقوای الهی و ورع دینی فرا می‏خوانم و اینکه برای خدا کوشش کنید، راستگو باشید، ادای امانت کنید و سجده‏های طولانی داشته باشید و برای یکدیگر، همسایگان خوبی باشید که محمد(ص)، با این تعالیم و آموزش ها آمده است. امانت و ودیعه اشخاصی را که شما را امین شناخته‏اند و چیزی را به شما سپرده‏اند، چه نیکوکار باشند یا بدکار، به ایشان سالم پس دهید؛ زیرا رسول الله صلوات الله علیه دستور دادند که حتی نخ و سوزن امانتی هم تحویل شود.

به خویشاوندان و اقوام خود صله و احسان کنید و بر جنازه آنان و در تشییع شان حضور یابید و بیمارانشان را عیادت کنید و حقوق ایشان را ادا نمایید؛ چون اگر یکی از شما (چنین رفتار کند و) در دین خویش ورع داشته باشد، راست بگوید، ادای امانت کند و با مردم خوش اخلاق و خوشرفتار باشد، گفته می‏شود: این جعفری است و من خوشحال می شوم و از این وضع دلشاد می‏ گردم و گفته می ‏شود: این گونه است ادب و تربیت جعفر. اما اگر جز این باشید، گرفتاری و ننگ و عار شما بر من است و گفته می‏شود: این گونه است تعلیم و تربیت جعفر! به خدا سوگند، حدیث کرد مرا پدرم که مردی در میان قبیله‏ ای، از شیعیان علی (ع) شمرده می‏ شود که وارسته ‏ترین، امانت ‏دارترین، راستگوترین و در زمینه قضاوت، عادل ترین آنان باشد و وقتی از افراد قبیله راجع به او سئوال شود که او چگونه مردی است؟ پاسخ دهند: چه کسی همانند اوست؟ راستی که او امین ‏ترین و صادق‏ ترین ماست.

2 - توصیه امام به مؤمن طاق ای پسر نعمان! از مراء و لجبازی دور باش که عمل تو را تباه می ‏سازد و از جدال و کشمکش بپرهیز که تو را هلاک گرداند و از ستیزه جویی های فراوان بپرهیز که تو را از خدا دور می ‏کند. مردمی در زمان گذشته وجود داشته ‏اند که سکوت را تمرین می ‏کردند و شما سخن گفتن و حرف زدن را یاد می ‏گیرید. جمعی از پیشینیان به قصد عبادت و بندگی، ده سال سکوت می‏ کردند و خود را بدین وسیله می ‏آزمودند که اگر در این آزمایش سرافراز بیرون می‏ آمدند، خود را اهل تعبد و بندگی می‏ دانستند، والا می ‏گفتند: من کجا و بندگی خدا کجا؟ می‏ گفتند: کسی نجات پیدا می ‏کند که از گناه و لغزش و حرف زشت کاملاً بپرهیزد و سکوت نماید و در دولت باطل، بر آزار و اذیت، شکیبا باشد. اینان برگزیدگان، خالصان و دوستان واقعی خدایند و مؤمنان راستین همینان هستند.

 به خدا سوگند، اگر یکی از شما در راه خدا، زمینی پر از طلا احسان کند اما به برادر ایمانی خود حسد ورزد، با همین طلاها بدنش داغ خواهد خورد و کیفر خواهد دید. ای پسر نعمان! هر کس از او چیزی سئوال شود و با اینکه (اجمالاً) می ‏داند ولی بگوید نمی‏ دانم، بدون شک با مسائل علمی منصفانه برخورد کرده است. مؤمن در جایی که نشسته است، دچار وسوسه حسد می‏ شود؛ لیکن وقتی بلند شد و رفت، حسد و کینه هم از بین می ‏رود. ای پسر نعمان! اگر می ‏خواهی دوستی برادر دینی تو برایت خالص باشد، با او مزاح نکن. لجبازی، فخرفروشی و ستیزه نیز منما. دوستت را از همه اسرار و رازهایت آگاه مساز، بلکه به همان اندازه که اگر دشمن تو آگاه گردد، نتواند ضرر و زیانی به تو بزند؛ چون دوست هم ممکن است روزی دشمن شود. ای پسر نعمان! بلاغت نه با تیززبانی و تندگویی است و نه با پر حرفی، بلکه فقط به معنی توجه داشتن و دلیل محکم آوردن است.

3 - توصیه امام به حمران بن اعین ای حمران! در زندگی خود، به اشخاص پایین ‏تر از خود (در مکنت و دارایی) نظر کن و به مردمی که در توانایی مالی از تو بالاترند نگاه نکن؛ چون در این صورت است که به قسمت و بهره خود قانع و راضی خواهی بود و بدین وسیله، به بهره بیشتری از سوی پروردگارت دست خواهی یافت. بدان که عمل و عبادت اندک ولی دائم و پیوسته که بر مبنای یقین باشد نزد خداوند با ارزش تر از عمل و عبادت زیادی است که بر اساس یقین نباشد. بدان که هیچ ورع و تقوایی، برتر از اجتناب از حرام های الهی و خودداری از آزار مؤمنان و غیبت ایشان نیست. هیچ زندگی گواراتر از خوش اخلاقی و هیچ مالی سودمندتر از قناعت به کفاف و هیچ جهلی مضرتر از عجب و خودپسندی نیست.

4 - توصیه امام به مفضل بن عمر تو را و خودم را به تقوای الهی و اطاعت از فرمان او سفارش می‏کنم؛ زیرا طاعت، ورع، تواضع برای خدا، آرامش، کوشش، عمل به فرمان الهی، خیرخواهی برای رسولان او، تلاش در تحصیل رضای خداوند و اجتناب از محرمات الهی، همگی از آثار و نتایج تقواست. بدون تردید آن کس که تقوا پیشه می‏ سازد، خود را به خواست خدا از آتش برکنار نگاه داشته و به تمام خیر دنیا و آخرت دست یافته است. هر کس دیگران را به رعایت تقوا و داشتن پروا دعوت و توصیه کند، بهترین موعظه و نصیحت را انجام داده است. خداوند در پرتو لطف و مرحمتش ما را از متقیان و پرواپیشگان قرار دهد.

5 - توصیه امام به جمیل بن دراج بهترین شما، سخاوتمندان شماست و بدترین شما بخیلان و تنگ نظران شماست. از عمده‏ ترین کارهای شایسته، نیکی و احسان به برادران دینی و کوشش در رفع نیازمندی های ایشان است که بدین وسیله دماغ شیطان به خاک مالیده می ‏شود و انسان از شعله آتش محفوظ می ‏ماند و وارد بهشت می ‏شود. ای جمیل! این سخن مرا به یاران و اصحاب نیکوکارت برسان. جمیل پرسید: فدایت شوم، اصحاب نیکوکار من کیستند؟ امام فرمود: آنان که هم در سختی و هم در رفاه به برادران دینی خود نیکی و احسان می‏ کنند. ای جمیل! انجام چنین کاری برای شخص دارا، آسان است. خداوند عزوجل شخص نادار را در این زمینه ستوده است، آنجا که فرمود: «و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون».

6 - توصیه امام به معلی بن خنیس امام خطاب به معلی، موقعی که عازم سفر بود فرمود: ای معلی! تنها از خداوند عزت بخواه که تو را عزیز خواهد کرد. معلی پرسید: چگونه، ای فرزند رسول خدا؟ امام فرمود: ای معلی! از خدا بترس، همه چیز از تو خواهد ترسید. ای معلی! با عطا و بخشش، محبت دوستانت را به سوی خود جلب کن که خدای تعالی عطا و بخشش را عامل محبت و خودداری و منع را انگیزه عداوت و دشمنی قرار داده است. پس اینکه از من چیزی بخواهید و من آن را به شما بدهم، نزد من دوست داشتنی ‏تر از آن است که چیزی از من نخواهید و من هم چیزی به شما ندهم و در نتیجه نسبت به من احساس کینه و عدوات کنید. هر چه خداوند عزوجل به دست من به شما می ‏رساند، در حقیقت، سپاس برای اوست. پس در برابر عطا و بخشش من، سپاسگزار خدا باشید.

7 - توصیه امام به سفیان ثوری سفیان می ‏گوید: صادق، فرزند صادق یعنی جعفر بن محمد علیهما السلام را دیدار و عرض کردم: ای فرزند رسول الله! مرا توصیه و سفارش فرمایید. امام فرمود: ای سفیان! شخص دروغگو، مروت و مردانگی و آدم بی حال، دوستی و رفاقت و انسان حسود، راحتی ندارد. شخص بد اخلاق، به سیادت و آقایی نمی ‏رسد. سفیان: باز بفرمایید. امام: ای سفیان! به خدا اطمینان داشته باش تا مؤمن راستین شوی و به قسمت خدا راضی باش تا بی نیاز گردی و با همسایه ‏ات به خوبی رفتار کن تا مسلمان شمرده شوی و هرگز با شخص فاجر و نابکار، همصحبت و رفیق مباش که او فجور و زشتکاری به تو یاد می ‏دهد و همیشه در مسائل زندگی با کسانی که از خدا خشیت دارند، مشورت کن. سفیان: باز بفرمایید. امام :ای سفیان! هر کس خواهان عزت باشد بدون قوم و خویش و بی نیازی بخواهد بدون مال و دارایی و طالب شکوه و عظمت باشد بدون سلطنت و حکومت، باید از چارچوب ذلت و خواری معصیت بیرون آید و به دایره عزت طاعت الهی قدم بگذارد.

یک روز سفیان به امام صادق (ع) عرض کرد: از حضورتان نمی‏ روم مگر آنکه مرا حدیث بفرمایید. امام فرمود: من برای تو حدیث بازگو می‏ کنم، ولی زیادی حدیث تو را سود نمی ‏بخشد. ای سفیان! هرگاه خداوند نعمتی به تو عطا کرد و تو دوست داشتی که آن نعمت برای تو پایدار بماند، پس فراوان حمد و سپاس خدا را به جای آور که خداوند عزوجل در قرآن می‏فرماید: «لان شکرتم لازیدنکم» (اگر سپاس گویید، بر (نعمت) شما می‏افزایم). (سوره ابراهیم، آیه 7) اگر روزی تو اندک شد و دیر به تو رسید، زیاد استغفار کن که در قرآن می‏ فرماید: «استغفروا ربکم انه کان غفاراً یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم أنهاراً» (از خداوند طلب مغفرت کنید که او بسیار عفو کننده است. آسمان را برای شما می‏ باراند و شما را با دارایی ها و فرزندان، کمک و یاری می‏ کند و برای شما باغ ها و بهشت ها قرار می ‏دهد و رودها و چشمه‏ ها جاری می‏ سازد). (بقره آیه ، 171) ای سفیان! هرگاه از دست سلطان و جباری محزون و دلگیر شدی، زیاد «لاحول و لا قوة الا بالله» بگو که آن کلید فرج و گشایش و گنجی از گنج های بهشتی است.

سفیان پس از شنیدن این نصایح و توصیه ها با حرکات دستش می ‏گفت سه سفارش و چه سفارش هایی!

منابع و مآخذ :
1 - اصول کافی، ج 2، ص 636
2 - روضه کافی، ص 288
3 - روضه کافی، ص 244
4 - بصائر الدرجات، ص 526
5 - الحشر، 9 خصال، ص 96
6 - مجالس شیخ طوسی، مجلس 11
7 - بحار الانوار، ج 78، ص 192
8 - همان کتاب، ص 226، حدیث 96

مطالب مرتبط
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۳:۴۸
احمد خوشخو
فدایی خواستار بازگشت هاشمی‌ به قطارانقلاب شد/ روح امام(ره)از بازگشت هاشمی خشنود می‌شود
تاریخ انتشار : یکشنبه ۶ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۲
 
حسین فدایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس در پی مواضع اخیر و تندتر شدن اکبر هاشمی رفسنجانی تا ساعتی دیگر یک «رنجنامه تاریخی » خطاب به وی منتشر می‌کند.
فدایی خواستار بازگشت هاشمی‌ به قطارانقلاب شد/ روح امام(ره)از بازگشت هاشمی خشنود می‌شود
گروه سیاست جهان نیوز ـ  حسین فدایی نماینده سابق مردم تهران در مجلس در پی مواضع اخیر و تندتر شدن اکبر هاشمی رفسنجانی تا ساعتی دیگر یک «رنجنامه تاریخی » خطاب به وی منتشر می‌کند.

در این رنج‌نامه تاریخی و تفصیلی مواضع آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و تفاوت این مواضع با مواضع حضرت امام خمینی (ره) و امام خامنه‌ای و اتهام های وی به نیروهای متدین و انقلابی و پیشکسوتان خون و شهادت و جبهه رفته ها و همچنین حمایت های هاشمی از عناصر جریان خیال پرداز غربگرا به نقد و چالش کشیده شده است.

فدایی در این رنجنامه ، مبانی هاشمی در زمینه توسعه وابسته، تعدیل اقتصادی سرمایه داری، تهاجم و شبیخون فرهنگی ، مرعوبیت وی در مقابل آمریکا، اطرافیان نفوذی و لیبرال، طبقه ممتازه و ویژه‌خوار کارگزاران، وادادگی در سیاست خارجی، قدرت طلبی های ناتمام شدنی هاشمی ، عملکرد اقازاده های او در مسائل مالی و فکری، قطعنامه ۵۹۸، فتنه ۸۸ و ادعای اخیر ساخت بمب اتم، خاطره گویی های ناصحیح و اتهام های ناروا به حضرت امام خمینی (ره) و در مجموع تردید افکنی های پی در پی وی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.

حسین فدایی در پایان این رنجنامه خواستار توبه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و بازگشت وی به قطار انقلاب شده و می‌نویسد از باب توصیه به حق از شما می خواهم بخاطر خدا با خدای خود خلوت کنید. به اهل بیت معصومین(ع) توسل جویید و مواضع خود را با امام(ره) عزیز و رهبر معظم انقلاب که هر دو نائب حضرت ولی‌عصر(عج) هستند و شما از متصل شدن این انقلاب به نهضت جهانی ایشان سخن گفتید، مرور و مطابقت نمایید و با شهامت آنچه مغایر مبانی انقلاب و این دو بزرگوار در فکر و عمل شماست در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی و حضرات معصومین(ع) توبه کنید و در پیشگاه ملت ایران مواضع خود را اصلاح کنید و به قطار این انقلاب برگردید.

فدایی در این رنجنامه تاکید کرده است: والله امت حزب الله و مردم انقلابی ایران از این بازگشت خشنود می شوند، روح امام راحل(ره) خشنود می شود، قلب رهبری شاد می‌گردد، دشمنان، نظام سلطه و ایادی داخلی و خارجی شان ناکام مانده و ضربه اساسی را می خورند و خط نظام سلطه، نفوذ، فتنه و انحراف در داخل کور می شود و قطار انقلاب به سمت آرمانهای بلندش با سرعت نور به حرکت در خواهد آمد. ولی اگر چنین نکنید، خدایی ناکرده آتش فتنه‌ای که از اظهارات و اقدامات و مواضعتان بوجود آوردید، اول دامان خود شما را خواهد گرفت و مطمئن باشید دیگر توقعی نداشته باشید و بدانید دیگر جلودار آتش و سوز سینه‌ی امت انقلابی ایران اسلامی نخواهید بود و پاسخ درخور را از مردم خواهید گرفت. پس تا دیر نشده به دامان انقلاب بازگردید که به قول خودتان:سر چشمه شاید گرفتن به بیل،چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
دبیرکل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی قبلا نیز پس از انتشار نامه بدون سلام آقای هاشمی رفسنجانی در سرآغاز فتنه ۸۸ نیز رنجنامه ای خطاب به وی منتشر کرده بود که اگر مورد توجه هاشمی قرار می‌گرفت، فاصله وی با نیروهای انقلاب و حامی امام و رهبری و نزدیکی وی به خیالپردازان غربگرا تا این اندازه گسترش نمی یافت.
منبع:فارس
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۴ ، ۱۳:۳۳
احمد خوشخو